به گزارش ایکنا، متن سخنان آیتالله مهدی هادوی تهرانی، استاد درس خارج حوزه در جلسه تفسیر قرآن که سوم مهرماه در مدرسه آیتالله العظمی گلپایگانی برگزار شد، به شرح زیر است؛
خداوند در آیه ۲۳ فرمود: إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا عَلَيْكَ الْقُرْآنَ تَنْزِيلًا؛ شیخ طوسی فرمود این تعبیر اکرامی برای پیامبر(ص) است و علامه طباطبایی هم فرمود تاکیدی بر این است که قرآن از ناحیه خداوند است؛ در آیه ۲۴ فرموده است: فَاصْبِرْ لِحُكْمِ رَبِّكَ وَلَا تُطِعْ مِنْهُمْ آثِمًا أَوْ كَفُورًا؛ تعبیر فاصبر به معنای وجود سختیهای فراوان در مسیر و لزوم صبر در این راه است؛ علامه طباطبایی میفرماید اینکه خداوند در آیه ۲۳ از نزول قرآن سخن گفته است و در آیه بعد از پیامبر(ص) صبر میخواهد نشانه آن است که ای پیامبر(ص) در برابر احکام الهی صبور باش و آن را خودت در جامعه پیاده کن. به تعبیر علامه آنچه در قرآن آمده حکم پروردگار است و حکم خدا همان احکام قرآنی است و پیامبر(ص) و مؤمنان به ایشان، باید در اجرای آن صبر کنند.
این آیه دال بر آن است که مسیر خداوند با سختی و دشواری همراه است و اینطور نیست که با یک اشاره حتی برای پیامبر(ص)، مشکلات حل شود؛ ایشان چندین سال در سختترین شرایط در شعب ابیطالب(ع) گرفتار بودند و در طول ۲۳ سال بعثت هم سختیهای فراوانی را تحمل فرمودند.
در آیه بعد فرمود: فَاصْبِرْ لِحُكْمِ رَبِّكَ وَلَا تُطِعْ مِنْهُمْ آثِمًا أَوْ كَفُورًا، از بین مخاطبان کافری که با آنان برخورد داری برخی آثم و برخی کفور هستند؛ علامه طباطبایی فرموده است که کفور یعنی خیلی کافر هستند و کفر را هم به معنای کفر عقیدتی در نظر گرفته است؛ البته کفر معنای عام و کفران نعمت دارد ولی در هر صورت بزرگترین نعمت به نظر بنده نعمت هدایت در برابر کفر است؛ البته عوام میگویند بالاترین نعمت، سلامتی است ولی به نظر بنده، هدایت است زیرا انسان اگر عمر هزار ساله توام با سلامتی به او بدهند ولی هدایت نیافته باشد چه ثمری دارد؟ زیرا انتهای آن جهنم است.
کدامیک سعادتمند هستند
کسی که هزار سال سالم زندگی کرده و حتی یک قرص هم نخورده است و به جهنم میرود خوشبخت و سعادتمندتر است یا کسی که هزار سال بیماری و رنج برده ولی از نعمت هدایت برخوردار است و به بهشت میرود؟ خیلی حماقت است که فکر کنیم فرد سالم، خوشبخت است البته سلامتی نعمت بزرگی است ولی سلامت در دین در رتبه نخست قرار دارد و اینکه انسان در عقیده و رفتار دینی خودش سالم باشد.
الان بیشتر مردم به این فکر هستند که چه بخورند که سالم بمانند و چه غذایی را نخورند، اینها خیلی خوب است ولی شاید کمتر به فکر سلامت در عقیده و دین و عاقبتبخیری هستیم. به تعبیر قرآن «بل تؤثرون الحیوه الدنیا»؛ دنیا را انتخاب کرده و بهشت و جهنم را افسانه و اساطیر پیشینیان میدانیم.
ما وقتی آیات عذاب را در قرآن میخوانیم به راحتی عبور میکنیم ولی حضرت زهرا(س) وقتی این آیات را میخواندند ضجه میزدند با اینکه ایشان مقام در اعلی علیین و در کنار پدر بزرگوارشان هستند چون باور داشتند ولی ما این مسائل را داستانی در کنار سایر داستانها میدانیم.
انبیاء و ائمه(ع) هم از سنخ بشر هستند
کسی که زیر بار هدایت الهی نرفته است کفور است و بزرگترین کفران الهی را مرتکب شده است. خطاب به پیامبر فرموده است که ای پیامبر(ص) تو حق نداری از هیچ آثم و کفوری تبعیت کنی. معنای این سخن آن است که انسان معصوم میتواند گناه کند ولی نمیکند. این سخنانی که برخی افراد منبری و یا مداح میگویند که نبی اعظم و ائمه(ع) موجودات نوری و از سنخ بشر نیستند درست نیست؛ قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يُوحَىٰ إِلَيَّ أَنَّمَا إِلَٰهُكُمْ إِلَٰهٌ وَاحِدٌ.
پیامبر(ص) هم مانند ما اختیار و اراده و امکان عصیان دارد ولی ارزش عصمت به این است که قدرت بر گناه داشته باشد و نکند وگرنه ما هم چون شرایط برای برخی کارها برایمان فراهم نشده دست به آن نمیزنیم البته حتی برخی از روحانیون بعد از انقلاب وارد پستهایی شدند و به کارهایی دست زدند که کسی باور آن را هم ندارد.
در آیه مورد بحث فرموده است «آثما او کفورا» نه «آثما و کفورا» به تعبیر علامه طباطبایی یعنی ای پیامبر(ص) صبور باش و از این افراد تبعیت نکن؛ علامه میگوید این بخش آیه تفسیر بخش ابتدایی آیه است. لا تطع آثما او کفورا. یعنی چرا اطاعت نکنیم زیرا آثم و کفور هستند؛ ایشان نتیجه گرفته است که مطلقا از انسانهای گناهکار تبعیت نکن یعنی نه فقط در کفر و گناه کافران و گناهکاران از آنان تبعیت نکن بلکه به صورت مطلق و کلا از آنان تبعیت نداشته باش.
البته هضم این معنا مقداری دشوار است زیرا به این مفهوم است که حتی اگر آثم و کفور تو را به کار خوبی هم دعوت کردند که مقبول دین است انجام نده؛ ضمن اینکه ارتکازات متشرعه این معنا را نمیپسندد یعنی اگر کافر در جایی به ما گفت راست بگو ما اهمیت ندهیم یا به ما بگوی شراب نخور و ما بخواهیم ضد آن را انجام دهیم.
بنابراین خود علامه هم قطعا مرادش از این بیان اینگونه نبوده است لذا کاربرد کلمه مطلق در این مسئله مقداری محل تردید است. کافر هم ممکن است گاهی حرف خوب بزند و پیشنهاد خوبی هم بدهد که ممکن است قابل اعتنا باشد.