خطا
  • XML Parsing Error at 9:12. Error 76: Mismatched tag

چرایی ایجاد فلسفه علم در دانشگاه شریف / دانشگاه هایمان مادر غربی داشتند

پنج شنبه, 14 بهمن 1389 ساعت 10:03
منتشرشده در اخبار

به گزارش خبرگزاري مهر در گفتگو با آیت الله هادوی تهرانی، نسخه جهان سومی علوم انسانی غرب را داریم، هر دانشگاه ایران در گذشته یک دانشگاه مادر غربی داشت که همه چیز آن را تولید می کرد، سیستمهای آموزشی دنیا به سیستم حوزه نظر دارند و ... از مهمترین مباحثی است که آیت الله هادوی تهرانی در گفتگوی مشروح با مهر مطرح کرد.

آیت الله مهدی هادوی تهرانی را می توان از زمره علمای جوان در حوزه علمیه محسوب کرد. او 49 سال دارد و در این مدت فعالیت قابل توجهی داشته است که با نگاه اندکی می توان ثمرات فعالیتهای او را دید. پایگاه اسلام کوئست که می تواند به 14 زبان پاسخگوی سئوالات دینی باشد را می توان مهمترین ویترین کاری او دانست. به این لیست اضافه کنید نگارش 62 جلد کتاب که البته تنها حدود 14 جلد آن منتشر شده است.

آیت الله مهدى هادوى، پس از مدتى آموزش غير رسمى علوم دینی در تهران، تحصيلات رسمى حوزوى خود را در قم آغاز كرد. سپس به تهران بازگشت و ادبیات و منطق را در نزد اساتید برجسته ای مانند حضرات آیات خوشوقت ، فقهی و جوادی آموخت و اصول فقه مقدماتی و متوسظ را از محضر حضرات آیات علیمحمدی سبزواری و رحمانی مازندرانی در تهران بهره جست.آنگاه پس از مهاجرت دائم به قم  ، دوره سطح را در مدت پنج سال در نزد استادان نام آوری همچون حضرات آیات شیخ علی پناه اشتهاردی ، مصطفی اعتمادی، طاهر شمس گلپایگانی،حسینی کاشانی، صالحی مازندرانی،فاضل لنکرانی و سید حسن طاهری خرم آبادی به پايان رساند و در امتحانات حوزه بارها به عنوان فرد ممتاز معرفى شد. پس از آن به تحصيل عالی­ترین سطح تحصیلات حوزوی -یعنی خارج فقه و اصول -پرداخت و از اساتيد بزرگى همچون حضرات آيات عظام جعفر سبحانى، جواد تبريزى، وحيد خراسانى، بهجت فومنى، مكارم شيرازى،و ميرزا هاشم آملى استفاده كرد و مکتب فقهی و اصولی شهید آیت الله العظمی سید محمد باقر صدر را در محضر درس آيت الله سید محمود هاشمی و به ویژه استاد برجسته حضرت آیت الله سيد كاظم حائرى فرا گرفت. دانش رجال را از آیت الله جعفر سبحانی و رجالی نام آشنای معاصر آیت الله سید موسی شبیری زنجانی آموخت.

در فلسفه و منطق از محضر بزرگانى همچون حضرات آيات انصارى شيرازى، حسن زاده آملى، و مصباح يزدى بهره جست و سالها به خوشه‏چينى از خرمن حكمت حكيم متأله آيت الله جوادى آملى مشغول بود. افزون بر اين، وى آموزش های اخلاقی و عرفانی را از تهران در نزد آیت الله خوشوقت آغاز کرد و از ابتداى حضور خود در قم، افزون بر بهره گیری از دریای معنویت فقیه عارف حضرت آیت الله بهجت فومنی و دروس اخلاق آیت الله مظاهری، با سالك واصل حضرت آيت الله بهاءالدينى، مراوده و ارتباط مستمر و وثيق داشت و اين ارتباط تا هنگام رحلت آن عارف فقيه برقرار بود. وى در نزد آن بزرگوار علاوه بر اخلاق و عرفان به تحصيل فقه ، تفسير قرآن و حديث نیز پرداخت.

آیت الله مهدی هادوی مسئولیتهای مختلفی دارد که رئیس گروه فقه و حقوق شوراى بررسى متون علوم انسانى در وزارت علوم، تحقیقات و فناورى و مؤسس مؤسسه رواق حکمت از مهمترین آنهاست.

او دانشجوى ممتاز برگزیده کنکور در رشته مهندسى برق و الکترونیک دانشگاه صنعتى شریف در سال 1358 بوده است و در این مصاحبه نیز تعلق خاطرش به این دانشگاه را از بین نبرده است.

گفتگوی خواندنی گروه حوزه و دانشگاه خبرگزاری مهر با آیت الله هادوی تهرانی را می خوانید.

* خبرگزاری مهر - گروه حوزه و دانشگاه: جناب استاد! نخستین سئوال من راجع به نقاط ضعف نظام آموزشی دانشگاه است. با توجه به اینکه خود شما از گذشته تا به امروز با این نظام آموزشی در ارتباط بودید، مهمترین نقاط ضعف این سیستم را چه می دانید؟

-آیت الله هادوی تهرانی: نظام آموزشی دانشگاهی ما که در واقع میراثی است که از کشورهای غربی به کشور ما آمده و متاسفانه حتی همگام با رشد آموزش در کشورهای غربی در کشور ما پیشرفت نکرده است؛ بنابراین نقاط ضعف فراوان دارد. تاکید آموزش دانشگاهی بر انباشت داده ها بدون خلاقیت و بدون زایش ایده نو را می توان از نقاط ضعف آن دانست. شیوه آموزشی موجود در دانشگاههای ما که البته به دلیل کثرت دانشجو و کمبود امکانات آموزشی بسیار با مشکل روبرو است آموزش مبتنی بر متن خاص است که اطلاعات آن متن را دانشجو باید حفظ کند و آن اطلاعات را در امتحان عرضه کند. نکته بعدی اینکه کتب دانشگاهی ما کتبی قدیمی است با ترجمه ها و باز گردان های همراه با غلط. سومین ضعف این است که معمولا دانشجو با اطلاعاتی مربوط به کشورهای غربی آن هم اطلاعات قدیمی آنها آشنا می شود. از این رو دانشجو با وضعیت فعلی غرب آشنا نمی شود و ضمن اینکه با آموزش های بومی کشور خودمان ارتباط پیدا نمی کند. نکته چهارم این است که از آنجاییکه آن چه که در غرب تولید می شود تابع فضای فرهنگی غربی است که در فضای فعلی آن سکولاریسم حاکم است آن چه که از منابع غربی در دانشگاه های کشور ما تدریس می شود به خصوص در حوزه علوم انسانی، تحت تاثیر اندیشه های سکولار است. این اندیشه ها و تصورات نادرست به دانشجوی ما منتقل می شود بدون اینکه پیش زمینه های پیدایش این افکار و پیش فرض های این دانش ها برای دانشجو توضیح داده شود و از آن جاییکه با اطلاعات موجود در این کتابها - بر خلاف نظام آموزشی غرب - برخورد جامد و راکدی می شود و گمان بر این است که این اطلاعات، اصول مسلم و غیر قابل خدشه ای است؛ دانشجو آنها را به این عنوان می پذیرد بدون اینکه بداند این اطلاعات توسط مراکز علمی غرب مورد نقد واقع شده است.
نتیجه این است که محصولی که در دانشگاه های ما معمولا تولید می شود - یعنی تحصیل کرده های دانشگاههای ما - اطلاعاتشان معمولا به روز نیست و ارتباطی با فضای بومی کشور ندارد به همین دلیل ما با مشکلات جدی در زمینه محصولات دانشجویی خود مواجهیم. البته دانشجویان و اساتیدی هستند که سعی می کنند کاستی های موجود در نظام آموزشی را رفع کنند اما این افراد جریان غالب نیستند.

* لطفا نقاط قوت نظام آموزشی دانشگاه را برای ما بر شمرید.

- مهمترین ویژگی مثبت نظام آموزشی دانشگاهی این است که ناظر است به واقعیتهای عینی. البته در دانشگاههای ما واقعیت های عینی که مورد مطالعه قرار می گیرد مربوط است به واقعیت های قدیمی از کشورهای غربی است. حتی اطلاعات ما به کشورهای غربی هم روزآمد نیست. اما اصل نگاه به واقعیت های جامعه نکته مثبتی است که در دانشگاه وجود دارد و این نکته مثبت قابل تاملی است البته اگر کاستی های نظام آموزشی برطرف می شد و دانشجوهای ما اطلاعات روزآمد از دانش های موجود در غرب را داشتند و از سوی دیگر با پیش فرض های این اطلاعات به طور دقیق آشنا می شدند و از سویی سعی می شد مبتنی بر واقعیت های بومی و مسائل کشور، مسائل مطرح شود و پیش فرض هایی که با مفاهیم و مبانی ما ناسازگار است به موارد سازگار تبدیل شود و محیط دانشگاه محیطی باشد که در آن دانشجو به نقادی و ارزیابی مطالب بپردازد قطعا آموزش های دانشگاهی می توانست بسیار موثر و نافع باشد.

* در آموزش های حوزوی چطور؟ می خواهید از نقاط قوت شروع کنیم.

- آموزشهای حوزوی برخلاف آموزشهای دانشگاهی بر تحیل داده ها استوار است نه بر انباشت اطلاعات و داده ها. حتی یک متن خاص ولو کهن که مورد مطالعه قرار می گیرد، هدف آموزش حوزوی این است که ذهن طلبه را با نقادی و ارزیابی آرای گذشتگان آشنا کند. به همین دلیل کتاب هایی که در حوزه مورد آموزش قرار می گیرد بر خلاف دانشگاه که کتابهای ساده و روانی است پیچیده و مشکل است و هدف این است که طلبه بتواند از لابلای متون مقصود نویسنده را به دست بیاورد و توانایی این را پیدا کند که این مقصود را مورد ارزیابی قرار دهد.

روش آموزش حوزه بر خلاف دانشگاه تاکید بر اینکه دانشها مسلم است بر اساس اینکه طلبه اشکال بکند استوار است. من خاطرم هست یکی از اساتید ما در دانشگاه صنعتی شریف، این تعبیر را به کار می برد که ما اگر فیزیک نیوتن می خوانیم با این فرض می خوانیم که فیزیک نیوتن وحی منزل است و هیچ اشکالی بر آن وارد نیست. باز وقتی فیزیک نسبیت – که نقد فیزیک نیوتن است - می خوانیم با این فرض می خوانیم که این مسلم است و هیچ نقد و اشکالی بر آن وارد نیست. البته این سخن برای آن زمانی است که من دانشجوی دانشگاه شریف بودم. تعداد دانشجو کم بود و امکانات بسیار زیاد و تعداد اساتید بسیار زیاد و اساتید ما اگر روزی 12 ساعت در دانشگاه بودند، دو ساعت تدریس داشتند و 10 ساعت را به دانشجو اختصاص می دادند و در اختیار او بودند. الان که دیگر آن اساتید به دلیل کثرت مراکز دانشگاهی فرصت ندارند در اختیار دانشجو باشند!

اما در مقابل در حوزه این مثل معروف است که در ابتدا اولین کتابی که در حوزه مطالعه می شود - جامع المقدمات که مجموعه ای از کتابهای کوچک آموزشی در ادبیات و منطق است – آمده است: بدان و این سئوال را آن جا استاد مطرح می کند که چرا گفت بدان و نگفت: بخوان؟ اینجا در اولین قدم ذهن طلبه فعال می شود که تو برای دانستن آمدی نه برای خواندن. تو نیامدی بدانی آن چه را که دیگران تولید کرده اند. تو آمده ای آن چه را که مطابق با واقع است بدانی. باید سعی کنی به دانایی و دانش برسی نه صرفا به اطلاعاتی که دیگران گفته اند. این نگاهی است که در حوزه وجود دارد و این مطابق می شود با شرایط آموزشی آنجا.

در دانشگاه ما الزام داریم که دانشجو یکی از درس های محدود عرضه شده که آن هم توسط اساتید معدودی عرضه می شود را انتخاب کند و اگر دروسی یا کلاس اساتیدی با هم تداخل داشت او مجبور می شود یکی را انتخاب کند. در حالی که در حوزه دامنه اساتید بسیار وسیع می شود؛ هر یک با روشها و بیانات مختلف و متفاوت و حتی دانشهای متفاوت.

از دیگر ویژگی های دانستن حوزوی این است که چون هدف دانستن است، طلبه تشویق می شود به اینکه مطالبی که آموخته است را با دیگر هم درسهایش به بحث بنشیند. نقد و بررسی کند و این سنت مباحثه طلبگی در دستیابی طلبه به توانایی نقد و بررسی و تحلیل بسیار موثر است و ما این سنت را در آموزش های دانشگاهی به طور متعارف نمی بینیم به خصوص آموزش های دانشگاهی در کشور خودمان.

تاکید می کنم که سخنان من ناظر به آموزشهای دانشگاهی در کشور خودمان است زیرا سیستمهای آموزشی دنیا بسیار متفاوتند با آن چه ما در کشور خودمان می بینیم. آن چه ما در کشور خودمان داریم – در یک نگاه کلی - بسیار ناقص و عقب افتاده است.

ذکر این نکته ضروری است که سیستم های آموزشی دنیا به سیستم حوزه نظر دارند و به من - در سفرهای خارجی - اصرار می کنند که برای آنها درباره شیوه آموزشی حوزه توضیح بدهم. یکی از دلایل علاقمندی آنها این است که ببینند آثار این شیوه که پرورش ذهن و ایجاد قوه خلاقیت است چگونه قابل مشابه سازی در آن سیستم آموزشی است. من موارد تجربی شخصی بسیار زیادی در این زمینه دارم.

* به خوبی و به طور کافی و وافی درباره نقاط قوت حوزه بحث شد. به نقاط ضعف آن هم بپردازیم.

- نقصی که در نظام آموزشی حوزه وجود دارد این است که علیرغم روش بسیار بسیار پیشرفته ای که دارند از نطر محتوایی به قدر کافی روزآمد نشده اند. مثلا در زمینه قراردادها با وجود اینکه کتاب ارزشمند مکاسب سالانه مورد توجه و مطالعه صدها طلبه قرار می گیرد اما نمونه های روزآمد قراردادها و مسائلی که امروز در حوزه مالی وحود دارد کمتر مطرح می شود چه در سطوح مقدماتی و متوسطه و چه در سطح پیشرفته. علیرغم وجود درسهای ناظر به مسائل روز در این سطح اما بخشهای روزآمد عناوین بسیار اندکی را در بر می گیرند.

نقص دیگر این است که آموزشهای حوزوی در محدوده فقه و اصول بسیار پیشرفت کرده اند اما ما در محدوده سایر علوم مثل کلام، تفسیر، فلسفه و تاریخ چنین پیشرفتی را شاهد نیستیم. در واقع دایره دانشهای حوزوی محدود شده که البته در سالهای اخیر تلاشهایی برای رفع آن شده اما همچنان نیاز برای این تلاشها وجود دارد.

* نظرتان راجع به تئوری و نظریه وحدت حوزه و دانشگاه و تفسیری که از این مفهوم برداشت می کنید چیست.

- من سالهای سال از ابتدای پیدایش این نظریه، در جریان این موضوع و در واقع از فعالین آن چه در گذشته و چه در حال بوده و هستم. ساختار آموزش حوزوی توانایی ها و شاخص هایی دارد و همین طور آموزش دانشگاهی که در سئوالات قبلی بیان شد. بین این دو مجموعه باید یک تعامل مستمری باشد. باید برخی از توانایی های حوزوی مثل همین ذهن نقاد و توانایی پردازش داده ها و توانایی ایجاد فضای نقد به دانشگاه منتقل شود و بخشی از محاسنی که در دانشگاه وحود دارد به حوزه منتقل شود مثل نگاه به واقعیت های جامعه که البته عرض کردم در این بخش هر رو بخش با کاستی هایی روبرو هستند.

اما این دو ساختار آموزشی، حداقل در فضای فعلی قابل ادغام نیستند و ما نمی خواهیم حوزه را به دانشگاه یا دانشگاه را به حوزه تبدیل کنیم. هر یک کارکرد خاص خود را دارند و با شاخص هایی که دارند باید به کار آموزشی خود به شکل مستقل ادامه بدهند. البته با تعامل منطقی با یکدیگر. وحدت حوزه و دانشگاه این است که با شناخت صحیح از هر دوی آنها، جایگاهی برای آنها تعریف کنیم که در مجموع در راستای اهداف الهی و اهداف نظام جمهوری اسلامی به صورت مکمل یکدیگر باشند. فضای جامع آموزشی با کنار هم قرار گرفتن حوزه و دانشگاه بدست می آید.

ما الان در صدد راه اندازی دانشگاه علوم انسانی اسلامی هستیم و در کنار این حوزه علوم اسلامی انسانی را هم طراحی کردیم که هر یک به طور مستقل کار خود را انجام دهند و این دو مجموعه مکمل یکدیگر هستند. با وجود دانشگاه از حوزه بی نیاز نمی شویم و با وجود حوزه از دانشگاه. هر دوی آنها به یکدیگر نیاز دارند و هر دوی آنها برای جامعه ما ضروری هستند.
البته متاسفانه در دوره پیش دانشگاهی خود – به معنای اعم یعنی از دبستان تا دبیرستان – دانش آموز را طوری تربیت نمی کنیم که توانایی های انتخاب حوزه و دانشگاه را به صورت یکسان داشته باشد تا با جهت دادن استعدادهای موجود به سمت حوزه یا دانشگاه بهترین استفاده را از استعدادهای موجود ببریم. ساختار سنتی آموزش و پرورش ما که ساختار مبتنی بر آمال ها و ارزشهای استعماری است که همچنان حفظ شده است.

غربی ها وقتی دانشگاهها را در جهان سوم ایجاد کردند، هدفشان این نبود که دانش واقعی را به جهان سوم انتقال دهند. هدف این بود که در مزرعه کشورهای جهان سوم نهالهایی کاسته شوند و این نهالها در خدمت اهداف استعماری این کشورها به کار بسته شوند. به همین دلیل آنها به قید یک تولید کننده نیروی انسانی متخصص به جهان سوم نگاه و ساختار آموزشی برای آنها تعریف می کردند. در کشورهای جهان سوم و در حال توسعه و آنها که به نحوی دچار استعمار بودند استعدادها برای نیازهای واقعی جامعه تربیت نمی شوند. براساس یکسری نیازهای کاذب هدایت تحصیلی می شوند و بر اساس این نیازهای کاذب آنها فقط می توانند در مجامع غیر از کشور خودشان کار علمی انجام دهند. بهترین استعدادهای ما به سمت آموزش های فنی مهندسی یا پزشکی می روند. (حال برخی اوقات تب پزشکی داریم و گاه تب فنی مهندسی) و کمتر به سمت علوم انسانی می روند در حالی این علوم که در کشورهای پیشرفته، علوم مادر تلقی می شوند. همین طور استعدادهای ما به طور طبیعی کمتر به سمت حوزه می روند که جنس علوم آن، علوم انسانی است. البته این فضایی که از آن صحبت می کنیم فضای عمومی است و در آن استثنائات فراوانی در رشته های علوم انسانی در دانشگاهها و حوزه ها وجود دارد لکن صحبت این است که جریان عمومی در کشور ما، توزیع مناسب و درست استعدادها نیست.

نتیجه اینکه وحدت حوزه و دانشگاه جنبه های مختلف سیاسی، اجتماعی و فرهنگی دارد و اگر بخواهیم جنبه آموزشی آن را بررسی کنیم باید یک ساختار جامع آموزشی ایجاد کنیم که در آن حوزه و دانشگاه، هر یک در جایگاه خودشان دیده شوند. رابطه این دو به طور منطقی تعریف شود و آموزش های پیش از حوزه و دانشگاه طوری طراحی شود که استعدادهای مناسب به سمت جهت مناسب هدایت شوند.


* آقای دکتر! به مسئله علوم انسانی اسلامی اشاره می کنم. راجع به هست ها و بایدها در این زمینه بگویید. آیا واقعا دانشگاه امروزی را سکولار می دانید، اگر پاسختان مثبت است؛ علت چیست و راهکار برای اسلامی شدن علوم و دانشگاهها چیست؟

- آن چه که امروز در دانشگاهها وجود دارد میراثی است که از غرب به ما رسیده است هم به لحاظ منابع و هم به لحاظ روش آموزشی و حتی به لحاظ فرهنگ حاضر بر فضای آموزشی تحت تاثیر فضای غرب است. در واقع شاخصها و ارزشهای غربی برای آنها تعریف شده که حتی در کشورهای خودشان وجود نداشته است بلکه نسخه جهان سومی آن را در اختیار ما قرار داده اند.

قبل از انقلاب، هر دانشگاه یک دانشگاه مادر داشت که همه چیز آن دانشگاه در دانشگاه مادر غربی تولید می شد. مثلا دانشگاه مادر دانشگاه صنعتی شریف دانشگاه MIT بود که از کتب آموزشی تا نیروی انسانی دانشگاه یعنی نسل اول و دوم اساتید دانشگاه شریف و حتی طراحی ساختمانهای دانشگاه بر اساس مدل آن دانشگاه بود. هدف از این کارها چه بود؟ هدف این بود که بهترینهای استعدادهای این کشور به رشته های فنی، مهندسی منتقل شوند و بهترین های آنها به مراکز صنعتی امریکا. هنوز هم متاسفانه این موضوع دیده می شود که بهترین نیروهای صنعتی، فنی و حتی پزشکی کشور که با هزینه ملی ما تربیت می شوند در موسسات خارج از کشور مشغول به کار هستند.

در حوزه علوم انسانی هدف غرب این نبوده و نیست که استعدادهای ما به سمت علوم انسانی هدایت شوند. چون غرب معتقد است که مدیریت کلان جامعه با علوم انسانی است و این علم را نمی خواهند به جهان سومی ها یا تحصیل کرده های آن بدهد. ممکن است در علوم فنی و مهندسی یا پزشکی باشند اما این مسئله را در رشته های علوم انسانی نمی بینیم و این مسئله به صورت کاملا ظریف در انحصار غربی هاست. فیزیکدان برجسته ایرانی در خارج از کشور داریم اما جامعه شناس برجسته در خارج از کشور نداریم که صاحب نظر باشند؟ ممکن است در ساحت اجرایی مثلا اقتصاد دان داشته باشیم اما آیا دانشمند علوم انسانی صاحب نظر و کرسی داریم؟

از طرف دیگر خود علوم انسانی غرب میراث دوره های گذشته فرهنگ و تاریخ غرب از قرون وسطی و بعد از آن است، گسیخته از آن نیست و سیر طبیعی خود را طی کرده است. یعنی دقیقا تمام رسوبات افکار مسیحیت به شکل تاریخی و رسوبات افکار سکولاریسم - که نتیجه طبیعی مسیحیت تاریخی است - در علوم انسانی غربی وجود دارد. در حالی که با تاریخ، فرهنگ اسلامی و حتی ایرانی ما و مفاهیم عقیدتی و فکری ما هیچ سازگاری ندارد. بحث بر سر این نیست که برخی از اجزا با هم متفاوتند. اساسا آن علوم برخاسته از مبانی و تاریخ دیگری است.

بنابراین بحث اصلاح علوم انسانی یک بحث کاملا مبنایی است که البته از سالها پیش، پرونده آن باز بوده است. هم قبل از انقلاب که پیشگامان اندیشه علوم اسلامی در این حوزه ورود پیدا کردند و هم بعد از انقلاب که بحث هایی مطرح شده است. مثل بحث انقلاب فرهنگی که یکی از نکات مطرح برای دست اندرکاران آن همین نکته بود که متاسفانه در ادامه کار مورد غفلت قرار گرفت.

رهبر معظم انقلاب اسلامی حدود 15 سال پیش بر مسئله علوم انسانی در دانشگاهها تاکید کردند. وزیر علوم وقت را مامور اصلاح علوم انسانی در دانشگاهها کردند. وزیر اقدام به ایجاد مجموعه ای کرد برای بازسازی علوم انسانی که یکی از افراد  همکاری کننده هم من بودم. تلاشهای دیگری هم در طول این سالها شد و هنوز هم ادامه دارد. مسئله نظریه پردازی مقدمه ای برای این امر است. تجربیات بسیار ارزشمند و تولیدات بسیار ارزشمندی هم داریم که بحث ساماندهی و رسانیدن این تولیدات به مراکز آموزشی  بحث دیگری است. البته کار بسیار گسترده است.

* حضرت استاد دلیل ایجاد رشته ای مثل فلسفه علم در دانشگاه فنی و مهندسی مثل دانشگاه صنعتی شریف چیست؟

- در سال 1372 یا 1373 رشته فلسفه علم را در دانشگاه صنعتی شریف ایجاد کردیم. یکی از نکته هایی که باعث شد ما در یک دانشگاه فنی، رشته فلسفه علم را که به نظر می رسید جای آن دانشکده علوم انسانی است تاسیس کردیم این بود که به دانشجویان مهندسی و علوم پایه خود تذکر بدهیم که همین رشته مهندسی و علوم پایه ریشه در اندیشه های فلسفی دارد چه رسد به علوم انسانی.

 

* تحلیل کوتاهی از آنچه از اسلامی شدن علوم انسانی می شود بیان کنید.

- این به معنا نیست که اگر ما دستاوردهای جامعه انسانی را بر اساس مبانی اسلامی بازسازی کنیم در همه داده ها با آنها متفاوت می شویم. این گونه نیست ولی حتی در این داده های مشترک هم دیدگاه ما با آنها متفاوت است. در حوزه اقتصاد، ممکن است بگوییم که بسیاری از شاخص های اقتصاد اسلامی به نظام سرمایه داری شباهت داشته باشد مثل آزادی اقتصادی به عنوان مبنایی در اقتصاد اسلامی اما این مسئله با اقتصاد سرمایه داری که مبتنی بر نوعی نئو لیبرالیستی است متفاوت است. روح این دو با هم متفاوت است. روش این دو با هم متفاوت است.

این نکته را هم ذکر کنم که این مسائل، گاهی اوقات توسط افراد غیر متخصص بیان می شود و توسط معرکه گیران، مسائل تغییر می کند. من این مسائل را به خوبی در نظریه اندیشه مدون ذکر کرده ام اما جامعه علمی کشور هنوز بعد از بیست سال از ارائه این نظریه با روی خوش روبرو نشده است.

* دو سئوال کوتاه دیگر هم باقی مانده است. نخست اینکه ما الان موسسات پژوهشی بسیاری در حول حوزه می بینیم. نهادگرایی پژوهش در قم را چگونه ارزیابی می کنید؟

- وجود این مراکز امر مثبتی است. کارهایی که انجام می دهند ممکن است به نظر برخی موازی بیایند اما در واقع موازی نیستند. به دلیل رویکردهای متفاوت آنها می تواند موازی کاری باشد. این مراکز و پژوهش های آنها می تواند مکمل هم باشند. البته در زمانی که ظرفیت لازم را پیدا کنیم تا بتوانیم از مجموع ظرفیت های موجود در کشور، چه در حوزه و چه در دانشگاه استفاده کنیم خواهیم که دید که همه این مجموعه ها دستاوردهای قابل قبول و ارزشمندی دارند.

* و سئوال آخر اینکه پایگاه اسلام کوئست از صبغه دانشگاهی شما نشات می گیرد یا صبغه حوزوی شما؟

- من اساسا دانشگاهی نیستم و دکتر هم به معنایی که شما می گویید نیستم. دانشگاه درس خوانده ام و با مراکز دانشگاهی داخل و خارج از کشور رابطه دارم اما خودم را حوزوی می دانم. من اولین روحانی پاسخگو به سوالات دینی -  از سال 1993 که هنوز اینترنت در ایران کاملا ناشناخته بود - در تاریخ اینترنت و در جهان اسلام بودم که فایننشال تایمز گزارش آن را در سال 2000 منتشر کرد. این پایگاه برای پاسخگویی به سوالات دینی طراحی شد که الان به 14 زبان پاسخگوی سوالات دینی است.
در این جا نوید می دهم که به زودی اولین نسخه آزمایشی دایره المعارف اینترنتی اسلامی (اسلام پدیا) را به روی اینترنت خواهیم گذاشت و امیدواریم که بتوانیم در آینده به زبان های متعدد در این حوزه کار گسترده ای را انجام دهیم.

لینک خبر

 

خبر گزاری مهر