به گزارش ایکنا، آیتالله مهدی هادوی تهرانی، امروز، ۱۷ شهریورماه در جلسه تفسیر سوره مبارکه نور، گفت: شیخ طوسی از طوس برخاست و در بغداد در درس شیخ مفید در حالی که طلبه بیست و چند ساله بود، شرکت کرد و در همان زمان و در حالی که شاگرد مفید بود، تهذیب را نوشت.
وی افزود: شیخ طوسی کارهای علمی بزرگی انجام داده است؛ در رجال از ۴ کتاب اصلی، سه کتاب و از مجموعه کتب اصلی روایی هم دو کتاب مربوط به شیخ طوسی است. در کلام هم کتابش یکی از مهمترین و اصلیترین منبع کلامی شیعه است.
وی اضافه کرد: در تفسیر هم تفسیر تبیان ایشان، اساس تفسیر شیعه است و همه افراد بعد از وی حتی علامه طباطبایی با توجه به این تفسیر، تفسیر بر قرآن نوشتهاند، لذا شیعه وامدار این شیخ است.
آیتالله هادوی تهرانی با بیان اینکه برخی در نقد ایشان از دایره انصاف خارج شده و سخنانی نادرست میگویند، اضافه کرد: وی در مورد «فرضناها» در آیه اول(که ابن کثیر و ابوعمرو دانی آن را فرّضناها یعنی با تشدید را قرائت کردهاند)، گفته است یعنی الزام حلال و حرام؛ برخی گفتهاند که فرض، واجبات و محرمات و الزامات است؛ قتاده هم گفته است که فرضناها به معنای تبیین و بیان است.
استاد تفسیر حوزه با بیان اینکه غالباً آن را با تشدید نخواندهاند، افزود: این سؤال مطرح است که آیا بین فرض و واجب فرقی وجود دارد؟؛ شیخ میگوید فرض، واجبی است که نیاز به جعل جاعل دارد، اما واجب اعم از جعل جاعل و غیر آن است، مانند وجوب شکر منعم که عقل به آن حکم میکند.
آیتالله هادوی تهرانی تصریح کرد: ما معتقدیم که اگر عقل حکمی کند و به نحو معلق نباشد، شرع هم همان حکم را دارد؛ «ما حَکَم به العقل حَکَم به الشرع»؛ یعنی اگر عقل حکم قطعی کرد، شرع هم حکم کرده است.
استاد سطح عالی تفسیر حوزه علمیه اظهار کرد: براین اساس، مشهور میگویند اگر جایی عقل حکم کرد و شارع هم حکمش را بیان کرد، حکم شارع، ارشادی است و نه مولوی، لذا مشهور علما معتقدند که در تعبیر قرآنی «قُلْ أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ» تکرار أَطِيعُوا یعنی وجوب اطاعت خدا عقلاً واجب و حکم ارشادی است، ولی در اطیعوا الرسول، تکرار به معنای امر مولوی است.
استاد حوزه گفت: در مجموع فرضناها در آیه اشاره به این است که در این سوره مبارکه، واجبات و محرمات و فرضها و الزاماتی بیان شده است که شارع به دلیل اهمیت این الزامات مانند حد زانی و زانیه و اینکه پذیرش این حکم برای مردم سخت است، بر آن تأکید دارد.
قرآن؛ میزانی برای سنجش روایات
وی همچنین در تفسیر سوره مبارکه فرقان گفت: در اولین آیه این سوره بیان شده که فرقان را بر پیامبر نازل کردیم تا خیر، شر، زیبا، زشت و ... را از هم تمییز دهد؛ برخی گفتهاند مقصود از فرقان چیزی است که برای دیگران امکان جداسازی حق از باطل و سره از ناسره را فراهم میکند و آن قرآن است.
استاد حوزه اضافه کرد: قرآن، فرقان است، چون مایز میان حق و باطل و شر و خیر و درست و نادرست است و قرآن همانطور که در سوره قدر بیان شده است، در واقع تنزل یافته علم الهی است، به مرتبهای که قابل قرائت برای هر انسانی است و میتواند آیات آن را بر زبان جاری کند.
وی اظهار کرد: قرآن ریسمان محکم الهی است که اگر کسی چنگ بزند، بالا میرود؛ در قیامت به حافظان و عالمان قرآن گفته میشود بخوانید و بالا بروید؛ قرآن وسیلهای است که میتوانیم حق را از باطل به واسطه آن تشخیص دهیم؛ اگر کسی میخواهد بداند کاری خیر است یا نه، باید بر قرآن عرضه کند. حتی روایات که نقل قول و فعل و تقریر معصوم(ع) است، برای سنجش و ارزیابی باید بر قرآن عرضه شوند، البته اصل سنت عین قرآن است، ولی برای ارزیابی نقل سنت باید به قرآن عرضه شود.
وی با طرح این مسئله که مراد از عرضه روایات بر قرآن چیست؟ گفت: روایاتی که در تضاد و تنافی با قرآن هستند و قابل جمع دلالی نیستند و تعارض تباینی دارند، روایت از اعتبار ساقط است. اگر عموم و خصوص من وجه هست، نقطه اشتراک از درجه اعتبار در روایت در وقت تعارض خارج است، البته روایات میتوانند مخصص عموم و مقید اطلاق قرآنی باشند.
وی تأکید کرد: اخباریون عالِم به این نکتهها توجه داشتهاند، ولی عوام اخباریون که امروز هم در حوزه نمونههایی از آنان هستند، بدون درنظر گرفتن نسبت روایت با قرآن و سنجش تعارض و همخوانی با قرآن اخذ به روایت میکنند که در فرهنگ قرآن و اهل بیت(ع) مردود و بر خلاف آن است.