خطا
  • XML Parsing Error at 9:12. Error 76: Mismatched tag

سخنرانی حضرت آیت الله هادوی تهرانی در ابتدای درس خارج اصول به مناسبت روز 9 دی

یکشنبه, 10 دی 1391 ساعت 08:50
منتشرشده در اخبار

بسم الله الرحمن الرحیم

امروز به مناسبت 9 دی خواستم مطلبی را خدمت عزیزان عرض کنم، آنچه که در روز 9 دی اتفاق افتاد نشان دهنده آن است که مردم ما بعد از گذشت 3 دهه از انقلاب هنوز آن توجه به ارزشهای انقلاب و اسلام را دارند و مرز ارزشهای دینی و هنجارهای دینی را از مرز درگیری ها و اختلافات جناحی جدا می دانند و اجازه نمی دهند که درگیری های سیاسی به حوزه ارزشها و مفاهیم اسلامی تعرضی داشته باشد.

به مناسبت امروز روایت معروفی را از داود بن سرحان بیان می کنم که از امام صادق (ع) چنین نقل می کند: «رَأَيْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَكِيلُ تَمْراً بِيَدِهِ»، روزی امام صادق (ع) را دیدم که با دست خود خرما را پیمانه می کرد «فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ لَوْ أَمَرْتَ بَعْضَ وُلْدِكَ أَوْ بَعْضَ مَوَالِيكَ فَيَكْفِيَكَ»، عرضه داشتم فدای شما شوم شما اگر به بعضی از فرزندانتان یا بعضی از بندگانتان از عبید و اماء می گفتید تا این کار را برایتان بکنند کفایت می کرد. یعنی لازم نبود خودتان این کار را بکنید. حضرت خطاب به داود بن سرحان فرمودند: «فَقَالَ يَا دَاوُدُ إِنَّهُ لَا يُصْلِحُ الْمَرْءَ الْمُسْلِمَ إِلَّا ثَلَاثَةٌ» ای داود شخص مسلمان سامان نمی گیرد مگر به سه چیز، «التَّفَقُّهُ فِي الدِّينِ وَ الصَّبْرُ عَلَى النَّائِبَةِ وَ حُسْنُ التَّقْدِيرِ فِي الْمَعِيشَةِ»، خود این روایت ناظر به این قسمت است، که «حُسْنُ التَّقْدِيرِ فِي الْمَعِيشَةِ» یعنی در زندگی اش تقدیر و اندازه گیری درست داشته باشد. ولی آنچه که من بخاطر آن این روایت را نقل کردم قسمت اول روایت هست یعنی «التَّفَقُّهُ فِي الدِّينِ» که در تعلیقه ای که در کافی هست این تعبیر آمده که «تفقه في الدین هو تحصیل البصیرة في العلوم الدینیة» اینجا تفقه در دین را به بصیرت پیدا کردن در امور دینی تبیین می کند. یعنی ما در علوم دینی بصیرت پیدا کنیم. حال آنچه که در تفقه در دین مطرح است، این است که ما بصیرت پیدا کنیم در خود دین. تعبیر دیگری در روایتی از فقه الرضا (ع) آمده است که می گوید: «تفقهوا فِي دينِ الله» یعنی در دین خدا تفقه کنید. البته حالا این قسمتش گفته یک نویسنده است. همانطور که می دانید کتاب فقه الرضا منسوب به امام رضا (ع) است. در این که واقعا نوسنده کتاب امام رضا (ع) باشد جای بحث است. ولی آن قسمتش که حدیث است از اینجاست که تعبیر شده «من لم يتفقه في دينه ما يخطئ أكثر مما يصيب»، کسی که در دین خودش تفقه نکند، آنچه که اشتباه می کند، بیشتر از آن کارهای درستی است که انجام می دهد. عرض کردم که همان طور که در ذیل روایت در تعلیقه آن آمده بود، منظور از تفقه، فقاهت اصطلاحی نیست. همان مضمونی است که در قرآن آمده؛ در واقع به معنای فهم دین، فهم درست دین یا به تعبیری که در تعلیقیه کافی آمده بود: بصیرت در دین. « فَاِنَّ الْفِقْهَ مِفْتاحُ الْبَصيرَةِ، وَ تَمامُ الْعِبادَةِ، وَ السَّبَبُ اِلَى الْمَنازِلِ الرَفيعَةِ وَ خاص المرء بالمرتبةِ الْجَليلَةِ فِى الدّينِ وَالدّنيا»، فقه مفتاح بصیرت هست. این فهم درست دین و این فقهی که اینجا مطرح است «من لم يتفقه في دينه ما يخطئ أكثر مما يصيب» کسی که در دین خودش تفقه نکند، بصیرت در دینش نداشته باشد، اشتباهاتش از موارد درستش بیشتر است «فأن الفقه مفتاح البصیرة» این فهم دین کلید بصیرت است که حالا در تعبیر این روایت آمده و این راهی است که با آن بصیرت در دین پیدا کرد. وقتی درست دین رو فهمید بصیرت پیدا کند و بتواند بفهمد که دقیقا کجا را باید حفظ کرد، چه چیزی اهمه، چه چیزی مهمه، مرزها چگونه قابل صیانته، بعد آن تعبیری که در روایات آمده « فَضْلُ الْفَقِيهِ عَلَى العباد كَفَضْلِ الشَّمْسِ عَلَى الْكَوَاكِبِ» این در اینجا آمده که با توجه به صدرش معلوم می شود مقصود از فقیه حالا فقیه اصطلاحی نیست که برخی این روایت را بر او تطبیق کردند، یعنی کسی که فهم دین دارد فهمی که منجر به بصیرت می شود یا به تعبیری بصیرت در دین دارد فضیلتش از کسی که عابد هست و عبادت می کند مثل فضیلت خورشید به سایر ستارگان است، این روشن می کند راه را، راه را می تواند پیدا بکند خودش و برای دیگران هم روشن کند و آن آدم اگر خیلی هم نوری داشته باشد برای خودش نور دارد، « وَ مَنْ لَمْ يَتَفَقَّهْ فِي دِينِهِ لَمْ یزک اللَّهُ لَهُ عَمَلًا»، کسی که در دین خودش تفقه نکند به این بصیرتی که اشاره شد نرسد، خدا عملی را برای او پاک قرار نمی دهد. یعنی بالاخره کارهایش درست در نمی آید کاری که خالی از شائبه باشد تحقق پیدا نمی کند چون فهم درستی از دین ندارد. نمی داند کجا واقعا دینه کجا واقعا باید صیانت بشود.

عرض کردم این روایت و آن روایت قبلی را که حالا در آنجا اشاره کردم، من ذکر کردم از همین باب که امروز که روز 9 دی هست؛ اتفاقی که افتاد این بود که مردم ما در یک حرکتی که حرکت خود جوشی بود در دفاع و صیانت از ارزشهای دینی، هنجارها و مفاهیم دینی و دفاع از ساحت مقدس امام حسین (ع) و آن بی احترامی که به آن ساحت شده بود، به میدان آمدند و در واقع حساب ارزش های دینی حساب ارزشهای نظام؛ مثل بحث ولایت که اصلا بحث ولایت بحثی نیست که به این جناح و آن جناح ارتباطی داشته باشد. اساس انقلاب اسلامی ولایت فقیه است، اساس این انقلاب ولایت است و اگر این اساس به هر دلیلی تضعیف بشود به هر دلیلی مورد تعرض قرار بگیرد اصل انقلاب و اصل ارزشهای نظام مورد تعرض واقع می شود. چون ما معتقدیم که ولایت فقیه امتداد ولایت معصومین (ع) است در زمان غیبت این ولایت به فقها سپرده شده و اگر این عمود تضعیف بشود، کل خیمه انقلاب و کل ارزشهای انقلاب با بحران مواجه می شود و این نکته را من بعد از اینکه از حج آمدم خدمت دوستان عرض کردم که اکنون در شرایطی که در جهان اسلام ما با آن مواجه هستیم، بعد از حوادثی که بعد از بیداری اسلامی اتفاق افتاده، یک احساس عمومی در همه مسلمان ها امروز وجود دارد که ما نیازمند رهبری واحدیم، و برای این رهبری واحد همان طوری که عرض کردم روزی که از مکه آمدم بعد از تعطیلات، اولین روز اشاره کردم، ما باید یک نظریه ای را ارائه بکنیم برای حکومت جهانی و آن نظریه ارائه شده براساس معیار ولایت فقیه است که من حالا در مباحث دیگری که سالها پیش از این شاید 15 یا 16 سال قبل در جمع علمای اهل سنت هم اشاره کردم که درسته اصطلاح ولایت فقیه یک اصطلاح شیعی است، این اصطلاح در ادبیات فقهی سنی نیست و این اصطلاح هم در شیعه جزو اصطلاح های متأخر است، این اصطلاح در آثار قدما به این تعبیر نیست؛ اما مضمون ولایت فقیه در شیعه از گذشته بوده که من در کتاب ولایت و دیانت توضیح دادم که در کتاب مقنعه شیخ مفید (رضی الله عنه) که قدیمی ترین کتاب فقهی و مفصلی است که به ما رسیده، بحث ولایت فقیه در چند جای مختلف مطرح شده که من بعضی از مواردش را در کتاب ولایت و دیانت ذکر کردم که به صراحت ایشان بحث ولایت فقیه را مطرح می کند هر چند عنوان ولایت فقیه به این تعبیری که ما به کار می بریم، این تعبیر متأخر است، مال حدود 200 سال است که در فقه ما پیدا شده است. بعد در بین اهل سنت هم همین طور برای اهل سنت این مثال را ذکر کردم که در کتاب غزالی کتاب احیاء علوم الدین یا احیاء العلوم در آن مقدمات کتاب غزالی اشاره می کند به نظریه ولایت فقیه. البته نه به نظریه ولایت فقیه ولی مفادش را اشاره می کند، یک بحثی می کند راجع به ضرورت حکومت، می گوید حکومت ضرورت دارد چون آدم ها به حقوق خودشان قانع نیستند به حق دیگران تجاوز می کنند، بعد می گوید برای اینکه این آدم ها حقوق خودشان را از حدش تجاوز نکنند و در حد حقوق خودشان بمانند «لا بد من سلطان» میگه سلطان نیاز است، بعد می گوید سلطان برای اینکه بتواند جامعه را اداره بکند «لا بد من قانون» یک قانون نیاز دارد و قانونش همان شریعت است، فقه است. بعد می گوید سلطان برای اینکه بتواند این قانون را تطبیق بکند «لا بد من مرشد» میگه «مرشد السلطان و معلم السلطان هو الفقیه»، یعنی حالا آن کسی که مرشد سلطان است و هدایتگر سلطان است و معلم سلطان است و آن کسی هست که هدایت می کند که میگوید چکار باید بکند، آن شخص فقیه است. که من در جمع علمای اهل سنت گفتم ببیند در واقع سلطان در اصطلاح غزالی چیزی بیش از یک قوه مجریه نیست که در واقع تحت ولایت فقیه قرار دارد، مرشدش و معلمش فقیه است، اوست که باید هدایت بکند حتی همین سلطان را، بنابراین بحث ولایت فقیه یک بحث اسلامی است نه یک بحث شیعی، درست است اصطلاحش در شیعه مطرح شده، علمای شیعه بیشتر به این بحث توجه کردند، علمای سنی به دلیل حکومتی بودنشان و توجیه گر شرایط حکومت بودن، کمتر این بحث را توانستند مطرح کنند. من آنجا در جمع علمای سنی گفتم، گفتم غزالی جرأت نکرده به صراحت این بحث را بگوید که سلطان ریاستی که تحت آن ریاست باید عمل کند فقیه است. تعبیر مرشد و معلم و اینها را به کار برده که او را درگیر با سلطان زمان نکند. در واقع نوعی تقیه کرده؛ والا خب این ایده، همان ایده ولایت فقیه است و این ایده که توسط شیعه تبیین بهتری شده و بعد مصطلح ولایت فقیه توسط شیعه در دو سه قرن اخیر مطرح شده، این اساس حکومت اسلامی است. یعنی امروز اگر هر کسی بخواهد نظریه ای برای حکومت اسلامی در نظر بگیرد، هر چه بگردد در منابع، چه شیعه چه سنی، جز این نخواهد یافت که بالاخره حکومتی است که بر اساس ارزش ها، معیارها و مفاهیم اسلامی است و حاکم این حکومت، اون کسی که سررشته امور باید به دستش باشد، باید کسی باشد که نسبت به این مفاهیم و ارزش ها اطلاع عمیق و دقیق و اجتهادی دارد، یعنی فقیه است، قطعاً خودش باید ملتزم به این شرایط باشد، خودش ملتزم به شریعت باشد، یعنی عادل است و بتواند این مفاهیم را در آن جامعه ای که هست تطبیق بکند، یعنی با کفایت است، که اینها سه شرط ولی فقیه است: فقاهت، عدالت و کفایت. که با این سه شرط در واقع اون تحقق عینی ارزش ها و مفاهیم اسلامی امکانش پیدا می شود، در شرایطی که معصوم در اختیار ما نباشد. حالا چه ما مثل شیعه قائل باشیم به وجود معصوم که ما معتقدیم، چه مثل اهل سنت قائل نباشیم. در هر حال در زمانی که معصوم در اختیار ما نیست بهترین گزینه ای که ما داریم و ادله مختلف عقلی و نقلی بر آن دلالت می کند، این است که زمام امر به دست یک فقیه عادل با کفایت باشد.

روز 9 دی در واقع مردم ما پای بندی خودشان را به این مفاهیم کلی، به این ارزش های انقلاب در واقع نشان دادند و این بحثی است که باید به آن توجه بشود و حالا نزدیک انتخابات هم که می شویم، بالاخره همه ی جناح های سیاسی توجه داشته باشند که اختلاف نظر در دایره ارزش ها و مفاهیم انقلاب مشکلی ندارد، بالاخره دیدگاه ها متفاوت است، قرار نیست همه یک جور فکر کنند، همه یک جور تصمیم بگیرند، اما نسبت به خطوط اصلی انقلاب اگر تعرضی صورت بگیرد قطعاً مورد پذیرش مردم ما نخواهد بود و با انکار عمومی مواجه می شود، همچنان که روز 9 دی مردم این را بار دیگر در صحنه انقلاب اسلامی که مکرر این را نشان دادند، بار دیگر نشان دادند.

دفتر آیت الله هادوی تهرانی

لینک های مرتبط:

- خبرگزاری اهل بیت علیهم اسلام – ابنا

- خبرگزاری مهر

- سایت خبری انصار حزب الله

- خبرگزاری جمهوری اسلامی

- خبرگزاری بین المللی نسیم