خطا
  • XML Parsing Error at 9:12. Error 76: Mismatched tag

هتک حرمت به قرآن کریم

پنج شنبه, 22 مهر 1389 ساعت 09:32
منتشرشده در دیدگاه ها

مشروح گفتارهای آیت الله مهدی هادوی تهرانی در گفتگوی ویژه خبری شبکه دو سیما در خصوص هتک حرمت به قرآن کریم به این شرح است:
با این هتک حرمت نابخشودنی به مقدسات مسلمانان، اکنون این سؤال مطرح می شود که ریشه ها و علل اسلام هراسی و اسلام ستیزی چیست؟ و نظریه پردازان غربی از این طریق چه اهدافی را دنبال می کنند؟ چرا دولت های غربی در مقابل چنین اقداماتی سکوت کردند؟ این رفتارها و واکنش های انفعالی تا چه حد ریشه در نگاه تغییرگرایانه غربی ها و به خصوص دولتمردان آمریکایی دارد؟ پیامدهای اجرای چنین سناریوهایی چیست؟ و وظایف و تکالیف مسلمانان در قبال پدیده اسلام ستیزی چه می تواند باشد؟ در برنامه امشب (مورخ 21/6/89) سعی می کنیم تا با حضور آیت الله دکتر مهدی هادوی تهرانی مدرس عالی خارج فقه و اصول حوزه علمیه قم و همینطور جناب آقای دکتر فیاض استاد دانشگاه، نگاهی واقع بینانه و موشکافانه تر به این موضوع داشته باشیم. (اما در این زمینه گزارشی داریم که قبلاً از پخش تصاویر اهانت به قرآن کریم از شما عذرخواهی می کنیم)



س: خب من سؤال اول را از آیت الله هادوی تهرانی بپرسم که شما تحلیلتان از چنین اقدامی چیست؟ آیا او را یک سناریو می بینید که از پیش طراحی شده است؟ آیا سناریویی است که از مدتها قبل پیگیری میشود؟ یا نه، یک اقدام یک فرد یا چند فرد را می بینید که برای اینکه خودشان را مطرح کنند این اتفاق رو انجام دادند؟

ج:بسم الله الرحمن الرحیم، من باید ابتدا در این ایام که هنوز در آستانه و در ادامه عید فطر هستیم، ایام خوش عید فطر و ماه مبارک رمضان، ماه قرآن و ماه توجه به مفاهیم دینی را سپری کردیم، در این فضایی که می بایست به مسلمانان تبریک گفت. و باید بخاطر این اتفاقی که افتاد، تسلیت عرض نمود. به خصوص به ساحت مقدس امام زمان (عج) که قطعاً دلشان امروز از این حادثه و حوادثی مثل آن خون است. اتفاقی که امروز زمینه سازی شد تا در واقع رخ بدهد، هرچند به ظاهر اقدامات یک کشیش افراطی فرصت طلب و شهرت طلب جلوه گر شد و هر چند مسئولین آمریکایی با این دید با آن برخورد کردند، که یک فردی در یک گوشه ای چنین اقدامی را انجام داده است، اما وقتی ما تکه های اتفاقی را که در روز گذشته و امروز افتاده را کنار هم قرار می دهیم، به نظر می رسد که این همان داستان گذشته تاریخ است. که در مقابل اسلام، دشمنان اسلام با هتک حرمت مقدسات اسلامی سعی کردند در واقع قداست این مفاهیم را زیر سؤال ببرند. و در واقع در یک فضای خاصی مسلمانان را احیاناً به عکس العمل های خاصی وادار بکنند. اگر این کشیش امروز اعلام می کند که ما قصد سوزاندن قرآن را نداریم، اما دیگرانی که ظاهراً بی ارتباط با او هستند، این اقدام را در گوشه و کنار انجام می دهند. (که در این گزارشی که الان پخش گردید، به بخشی از آن اشاره شد)
اتفاقی که در روبروی کاخ سفید افتاد، هرچند که تعداد شرکت کنندگان شش نفر بودند، اما کسانی که شرکت کردند واقعا جای سؤال هست که آیا بدون هیچگونه هماهنگی قبلی و بدون هیچگونه برنامه ریزی در این جریان شرکت کردند؟ آقای راندان تری که در سال 2006 سناتور فلوریدا بود، وقتی جلوی کاخ سفید نسبت به قرآن بی احترامی می کند، و این تعبیر را به کار می برد که نمایش اینکه قرآن یک دین صلح آمیز هست باید پایان پیدا بکند؛ و همراه او آقای اندرودیچام از ایندیانا هم صحبت هایی بر علیه اسلام می کند و بعضی از کتاب هایی را که دشمنان اسلام نوشته اند، معرفی می کند و بعد صفحات قرآن را پاره می کند، آیا واقعاً اینها اتفاقی است؟ بدون هیچگونه هماهنگی رخ می دهد؟ آیا برخورد ساده انگارانه مسئولین آمریکایی با این قضیه، پوششی نیست برای اینکه این کار بتواند در ابعاد مختلفی تحقق پیدا کند؟ چطور میشود که شبکه های خبری مهم آمریکا این مسئله را اینقدر پوشش میدهند، تا آن را تبدیل کنند به یک مسئله جهانی و بعد مسئولین رسمی آمریکا از آن به عنوان یک اتفاق جزئی و حادثه فردی یاد می کنند. به نظر من این حادثه یک حادثه فردی نیست و قطعاً قسمتی از یک سناریویی است که باز دوباره بر علیه اسلام شکل می گیرد. سناریویی که ما در دوره متأخر نمونه های مختلف آن را دیده ایم.
س: آقای دکتر هادوی به سابقه اش هم میشه اشاره کنید؟ سابقه تاریخی که این قضیه در صدر اسلام تا به حال داشته است، فکر می کنم بحث را از این طریق بهتر می شود باز کرد.

ج: بله، حالا اگر خیلی به گذشته یعنی به صدر اسلام بخواهیم برگردیم، وقتی که مسلمانان در واقع حرکت خودشان را آغاز کردند و در مدینه اسلام با شکل اجتماعی خودش ظهور و بروز پیدا کرد، ما شاهد این هستیم که دشمنان اسلام از همان زمان حرکت هایی را علیه نبی خاتم (ص) شروع کردند، و علی رغم اینکه معاهده پیغمبر (ص) با کفار در مدینه با اهل کتاب در مدینه، نمونه بارز رعایت حقوق انسان و حقوق بشر هست، و در آن نکات برجسته ای در رعایت آزادی مذهبی در نظر گرفته شده است. ولی خب ما می بینیم که آنها به اشکال مختلف در داستان های صدر اسلام حضور داشتند. چه به شکل نفوذ در بین مسلمانان، چه به شکل طرح بعضی از اندیشه های باطل و خرافی در بین مسلمانان و چه به شکل مقابله غیر مستقیم با مسلمانان. در واقع شکستن صفوف مسلمین از اقداماتی بود که در صدر اسلام اینها انجام می دادند و احیاناً افرادی در داخل مدینه بودند که با نیروها و قدرت های خارج مثل روم در آن زمان ارتباط داشتند و در واقع اقداماتی بود که بر علیه پیغمبر (ص) انجام می دادند. و این داستان به صورت تاریخی ادامه داشته که یک نمونه مهم تاریخ آن جنگ های صلیبی است. که آن خشونت در آن دوران بر علیه مسلمانان اعمال شد. در واقع نشان دهنده روحیه ای است که در قبال اسلام وجود دارد. در حالیکه همه مورخان و اندیشمندان غربی اذعان دارند که شکوفایی تمدن غرب بعد از جنگ های صلیبی، در پی آشنایی مغرب زمین با اندیشه های اسلامی شکل گرفته است. و بعد در دوران متأخر بعد از انقلاب اسلامی نمونه بارزش داستان سلمان رشدی بود که حضرت امام (رضوان الله تعالی علیه) برخورد محکم و مستحکمی را با این قضیه کردند و نکته اش هم این بود که این را آغاز یک حرکت شیطانی می بینند که ما امروز می بینیم همچنان ادامه دارد.

س: خب بالاخره ما بعد از این موج فراگیری که اسلام داشت، همزمان و به تدریج موجی از اسلام هراسی را دیدیم که ایجاد شد. امواج مختلفی که تحلیل گران آمدند عنوان کردند، در عرصه های مختلف در زمان پیروزی انقلاب بعد از آن در جریان یازده سپتامبر، اما به تدریج به نظر می رسد که این موج اسلام هراسی به نوعی اسلام ستیزی میشود. که در سال های اخیر شدت بیشتری گرفته است. به نظر شما ریشه های این تبلیغ و ترویج چیست؟ چرا اینها اسلام هراسی را تبدیل به اسلام ستیزی می کنند؟ آیا این هم یک سناریوی از پیش طراحی شده است؟ این هم نوعی از تجدید جنگ های صلیبی هست؟

ج: در اصطلاح جنگ های صلیبی را خاطرتان هست، در آن گزارش اول برنامه هم ذکر شد که بوش بعد از داستان یازده سپتامبر بکار برد، هرچند که بعدها مکرراً گفت من اشتباها این کلمه از زبانم خارج شد و خواست عذرخواهی کند، چون طرح این موضوع به این شکل علنی نقطه ضعف مهمی بود برای سیاست های آمریکا. نکته ای که باید توجه کرد این است که توجه به اسلام که از قبل از انقلاب اسلام جوانه هایش زده شد و در دوران انقلاب اسلامی در سطح جهان و از جمله در آمریکا و غرب شکوفا شد،با عکس العمل های مختلفی از سوی دشمنان اسلام در طول بیش از سه دهه مواجه بوده است. و این تصور که ما فکر کنیم یک منحنی، خط مستقیم است.، به هیچ وجه نبوده است. ما فراز و نشیب هایی را در این دوران داشتیم. در هر دوره ای حادثه ای را اتفاق افتاده و یا حادثه ای ایجاد کردند، و خواستند از آن حادثه به نفع خودشان و بر علیه اسلام استفاده کنند. حال آن که خیلی از موارد این حادثه ها به نفع اسلام نتیجه داده است. داستان یازده سپتامبر که جناب آقای دکتر فیاض اشاره کردند یک نمونه اش بود که اینها خیلی بر علیه مسلمانان فضاسازی کردند. ولی در مقابل، توجه گسترده ای به اسلام ایجاد شد و تا مدت ها این توجه ادامه داشت. اما ما باید توجه داشته باشیم که رسانه های غربی، با ایجاد فضای وحشت نسبت به مسلمانان در داخل جامعه غربی سعی کردند جامعه غربی را در واقع در قبال پیام اسلام واکسینه کنند. شبیه داستانی که ما در صدر اسلام می بینیم. که کفار قریش از ترس اینکه مبادا افراد جذب پیام نبی خاتم (ص) بشوند، مردم را از پیغمبر می ترساندند، می گفتند او نعوذبالله یک جادوگر است. شما را سحر می کند. یک کلمات جادویی دارد که اگر این کلمات به گوش شما بخورد، شما سحر خواهی شد. برای همین اگر می خواهید از نزدیک او رد شوید گوشتان را بگیرید. و به این گونه تعابیر مردم را از پیغمبر (ص) می ترساندند. اما امروز می بینیم بعد از چهارده قرن، فرزندان ابوجهل همین کار را هنوز دارند انجام می دهند. هنوز هم این شعار را می دهند.
عباراتی که دیروز جلوی کاخ سفید این آقایون به کار بردند، شبیه به عباراتی است که ابوجهل چهارده قرن پیش به کار برده. که این همان تعابیر، همان ادبیات، همان عقلانیت کفار جاهلی است، که همچنان در ذهن این آقایون مدعی تمدن قرن 21 وجود دارد. با همان ادبیات می خواهند مردم را از اسلام بترسانند. می خواهند این تصور را ایجاد کنند که اسلام یک دین خطرناک است. که مردم بترسند و طرف اسلام نروند. و عرض کردم این تعبیری که دیروز هم آقای راندال تری سناتور ایالت فلوریدا به کار برده بود، خب تعبیر مهمی است. گفته بود این نمایش که اسلام یک دین صلح طلب است باید پایان پیدا کند. یعنی واقعا آنها نتوانستند استدلالی بیاورند که اسلام دین صلح طلب نیست. آیات قرآن با شواهد روشن خودش همچنان در حال درخشش است.
اینها امروز با مسلمانان اینجور برخورد می کنند، در حالی که قرآن 1400 سال پیش نسبت به همین اهل کتاب تعبیر می کند: «قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ تَعَالَوْا إِلَى كَلِمَةٍ سَوَاءٍ بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمْ» بیایید به نقاط مشترکمان بپردازیم. «أَلا نَعْبُدَ إِلا اللَّه» غیر از خدا را نپرستید، «وَلا نُشْرِكَ بِهِ شَيْئًا» شرک نورزید، «وَلا يَتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضًا أَرْبَابًا مِنْ دُونِ اللَّهِ» ما بر یکدیگر سلطه پیدا نکنیم. این ادبیات قرآن است و این ادبیات آقایان قرن 21. و اینها به دنبال این هستند. نکته ای که باید توجه داشت این است که اینها با ایجاد وحشت نسبت به اسلام جامعه غربی را از شنیدن پیام اسلام در واقع به یک معنایی دور نگه دارند. و نکته ای که خیلی باید بدان توجه داشت این است که من فکر می کنم بخشی از فضاسازی ها برای ایجاد عکس العمل های خاصی است. یعنی اگر فرمانده ی آمریکا در افغانستان می آید می گوید ما از حملات می ترسیم، اگر اوباما امروز دوباره همان جمله را تکرار می کند، احتمال این را باید داد که می خواهند اینها اقدامات تروریستی را به نام مسلمانان انجام بدهند. همچنان که ما این را به خصوص در سال های اخیر در انگلستان بسیار دیدیم. که حوادثی به ظاهر تروریستی اتفاق می افتاد، یک مسلمان به ظاهر متهم می شد و هرگز اثبات نمی شد. ولی این ذهنیت ایجاد می شد که مسلمانان در سطح این حرکت ها وجود دارند. بنابراین عکس العملی که مسلمانان باید در این شرایط داشته باشند، که خیلی مهم است. این است که در این شرایط بسیار هوشیار باشند. و در عین حال که برخورد باید برخورد مستحکم و متقن و قوی باشد، و ما این حرکت ها را باید حتماً محکوم کنیم. اما به هیچ وجه نباید اقدامات افراطی صورت بگیرد. پیام قرآن، شعار اسلام، آنگونه است که اگر کسی گوش شنوایی داشته باشد، قطعاً جذب او خواهد شد. و این نوع برخوردها، برخودهای کودکانه است که واقعاً از حد متعارف هم خیلی تنزل پیدا کرده است. یعنی اگر چند سال پیش ما تمدن غرب را تمسخر می کردیم، که شما با عرضه چند کاریکاتور موهن نسبت به نبی خاتم (ص) می خواهید یک دین به این عظمت را تضعیف کنید، حالا حرکت ها دیگر خیلی کودکانه تر و سخیف تر شده و این نشان می دهد که در واقع دشمن ما واقعاً به لحاظ منطقی و فکری خلع سلاح شده است. و همین ماه گذشته در اجلاسی در تهران یک استاد آمریکایی به نام پرفسور بادمن، مقاله ای را عرضه کرد تحت عنوان قرائت قرآن توسط یک شخصی که به قرآن اعتقاد ندارد، اما به قرآن احترام می گذارد. من همه آمریکایی ها را دعوت می کنم این مقاله پرفسور آمریکایی را بخوانند. که او عنوان می کند: "این قرآن را اگر کسی که هیچ اعتقادی به آن ندارد، با احترام با آن برخورد کند، چقدر برای او پیام و راهنمایی در زندگی دارد". مطلبی که من چهار سال پیش هم در کنفرانس نبی خاتم (ص) در دانمارک از یک پرفسور انگلیسی شنیدم که او کتابی داشت تحت همین عنوان که عنوان کتاب این بود "که محمد (ص) به عنوان «الگویی برای مسیحیان»". که اگر کسی به پیغمبر نه بعنوان اینکه او یک مسلمان است بلکه به عنوان اینکه او یک مسیحی است، نگاه کند، می بیند آرمان هایی که مسیح (ع) آن آرمان ها را مطرح کرده، در وجود نبی خاتم تجلی پیدا کرده است. و مسلمانان اگر در این شرایط که توجه به اسلام در حال افزایش است، سعی کنند افکار اسلامی را به شکل درست عرضه کنند، رفتار منطقی و مسالمت آمیز مسلمانان را نشان بدهند، قطعاً بدانند آینده از آن مسلمانان است.

س: آقای هادوی، غرب در حقیقت در جامعه غربی به ادعای خودشان ماهیت سکولار دارد، ولی در موقعی که بحث اسلام ستیزی و اسلام هراسی مطرح می شود، دقیقاً می آیند از مباحث دینی، ابزارهای دینی استفاده می کنند در مقابل اسلام، برای اینکه اسلام را به گونه ای محکوم بکنند و از بین ببرند. خب این باز خودش یک وجهی از این تعارض است، چطور حکومت سکولار و دولت سکولاری هست که از دین می خواهد یک استفاده ابزاری بکند در مقابل یک دین دیگر. تحلیل شما از این نوع رفتار چیست؟

ج: من قبل از اینکه این سؤال را پاسخ بدهم به این نکته باید اشاره کنم که اصلا سکولاریسم در متن تمدن مسیحی متولد شده است. حالا من این را در جای خودش مفصل بحث کردم که سکولاریسم زاییده مسیحیت است. سکولاریسم با ادعای حکومت غیر دینی یا به تعبیر دقیق تر عدم مراجعه ی به دین در شئون اجتماعی به صحنه آمد. ادعای سکولاریسم به ظاهر مخالفت با دین نیست. این است که ما دین را از صحنه عمل اجتماعی خارج کنیم، به علم و عقل و خرد بشری مراجعه می کنیم. و این داستانی دارد که دوران قرون وسطی در واقع در غرب زمینه های پیدایش سکولاریسم بود و سکولاریسم راه حلی بود که هم مخالفان کلیسا و هم ارباب کلیسا برای حفظ مسیحیت به آن راه حل منتهی شدند. یعنی مجبور شدند که این راه حل را بپذیرند. و اگر امروز ما می بینیم که پاپ مثلاً در حریم کوچک واتیکان حکومت می کند و خارج از آن حریم یک حکومت (به تعبیر خودشان) سکولار وجود دارد و پاپ نمی تواند حتی مفاهیم دینی خودش را در خارج از آن حریم که به اصطلاح بیشترین پیروانش در آنجا قرار دارند، در همان محیط ایتالیا تطبیق بکند. مثل زمانی که در اروپا و در ایتالیا داستان سقط جنین مطرح شد، و پاپ نتوانست در قبال این جریان که از نظر مسیحیت هم ممنوع بود، عکس العملی نشان بدهد. این به خاطر این است که در واقع دیدند حفظ مسیحیت جز به این ممکن نیست. و این بر می گردد به یک سری مسائل بنیادی در تفکراتی که در مسیحیت تاریخی وجود دارد که از حوصله بحث امروز خارج است.
اما سکولاریسم زاییده مسیحیت است که در واقع شکل های افراطی پیدا کرده است. که من در 2008 در داووس در یک مناظره ای که آقای تونی بلر و آقای بداوی نخست وزیر وقت مالزی هم در آن مناظره بودند، این بحث را عرض کردم که افراطی گری به هر شکلش برای بشریت مضر بوده، چه به شکل اسلامی که ما در القاعده امروز می بینیم و طالبان که این هم ساخته خود غرب است و برای از بین بردن اسلام است که حتی ریشه های عقیدتی اش هم توسط غرب حمایت شده، همان هایی که دائم به جنگ مذهبی درون مسلمانان دست می زنند، دائم فرقه های مختلف مسلمانان را تکفیر می کنند؛ ولی امروز می بینیم در قبال توهین به قرآن ساکتند. کجایند این علمایی که دائم دارند شیعه را تکفیر می کنند، اما امروز در قبال این حرکت ساکتند؟ کجایند آن حکومت هایی که دائم دارند پول هزینه می کنند، برای چاپ کتاب و ... بر علیه شیعه، امروز چرا ساکتند؟ چون اینها در واقع خودشان دست نشانده های فکری و مالی غرب اند. چه افراطی گری یهودی که ما نمونه آن را در صهیونیسم می بینیم، چه افراطی گری مسیحی که یک نمونه آن اونجلیکانها بودند که همین به اصطلاح بوش و تیپ مربوط به او که امروز هم به اشکال مختلف سیاست هایی را دارند اعمال می کنند، که ما گاهی ما از آنها به مسیحیان صهیونیسم تعبیر می کنیم. و چه سکولارهای افراطی که ادعاهایی فراتر از اصل اندیشه سکولاریسم را مطرح می کنند. این ادعا که، تنها راه نجات بشریت سرمایه داری است، تنها راه نجات بشریت لیبرالیسم است. و بعد خودشان در تناقض عملی با آن مواجه می شوند. و ما امروز می بینیم که از یک طرف یک شخصی عواطف مسلمانان را جریحه دار می کند، امنیت عمومی را در داخل آمریکا را به خطر می اندازد. هر آدمی که اندک درایت سیاسی، اندک درایت اجتماعی داشته باشد می داند که این اقدامات و این نوع پوشش خبری امنیت اجتماعی را در داخل آمریکا به خطر می اندازد، امنیت آمریکا را در خارج از آمریکا به خطر می اندازد. و در عین حال در مقابلش سکوت می شود. برخورد قانونی نمی شود. اما ما می بینیم مثلاً در غرب طرف آزادی، یا مثلاً ما در اروپا می بینیم با حجاب به این عنوان که حجاب یک نماد سیاسی است، برخورد می کنند.و وقتی من به یکی از مسئولین عالی رتبه فرانسه می گفتم شما که خودتان را مهد حقوق بشر می دانید، چطور با حجاب مخالفت می کنید؟ او در جواب می گفت ما در قرن هفدهم برای سکولاریسم شهید دادیم. و امروز حاضر نیستیم بواسطه حجاب، سکولاریسم زیر سؤال برود. یعنی آنها اگر کوچکترین بحران را نسبت به سکولاریسم ببینند، با آن برخورد حاد می کنند. و ما می بینیم چطور حقوق مسلمانان تضییع می شود. زنان مسلمان از دانشگاه ها، از مراکز دولتی اخراج می شوند؛ و بعد یک نفر می آید با تمام حیثیت مسلمانان به این شکل برخورد می کند. البته ما مسلمانان بزرگوارانه او را کودک نادانی می دانیم که عقلش نمیرسد، شعور و فهمش را ندارد. مثل کسانی که زمان صدر اسلام به پیغمبر اسلام (ص) توهین می کردند و حضرت از کنار آنها با بزرگواری (مروا کراماً) رد می شد؛ و ما هم با بزرگواری از این رد می شویم. اما این لکه ننگی است برای غرب که چگونه برخوردی دوگانه دارد. چرا در حالی که خودش را یک حکومت غیر دینی، حکومتی حافظ آزادی های انسانی در ابعاد مختلف از جمله عقیده معرفی می کند، اجازه می دهد اینطور آزادی عقیدتی مورد هجوم واقع شود؟ مسلمانان اینگونه مورد تعرض واقع بشوند، و در عین حال کوچکترین تعرضی نسبت به یکی از صهیونیسم ها یا مثلاً جریانات یهودی در آمریکا می شد، به شدت با آن برخورد می شد. در حالیکه کل جمعیت یهود در عالم مگر چقدر است؟ کل جمعیت یهود در عالم شاید 50 میلیون باشد. و در مقابل یک و نیم میلیارد جمعیت مسلمان اینجور مورد هجوم واقع می شوند. البته مسلمانان در این شرایط می بایست درایت و وحدت خودشان را حفظ کنند، و علمای اسلام نیز به صحنه بیایند. و در داخل کشور رسانه های ما مسئولیت تاریخی دارند، و تنها به یک بحث فقط خبری اکتفا نشود ، واقعاً بحث های عقیدتی و فکری و مبنایی در این شرایط مطرح بشود. برای جوان های ما توضیح داده شود که واقعاً غرب در چه فضایی دارد زندگی می کند. بعضی از جوان های ما امروز نمی دانند در غرب چه می گذرد. دارند به آنها افکار قرن نوزدهم را همچنان تزریق می کنند و فکر می کنند امروز غرب، غرب قرون نوزدهم است. در حالی که اینطور نیست. آمریکا و عقاید غرب آنچنان گرفتار بحران شده اند که من در داووس 2008 یک مناظره دیگری داشتم راجع به آینده انتخابات در آمریکا که هنوز آقای اوباما رأی نیاورده بود، قبل از انتخابات بود، به یکی از معروف ترین سناتورهای جمهوری خواه و یک دموکرات آمریکایی و چند نفر از شخصیت های آمریکایی، شخصیت های دینی آمریکا، و در مقابل چند هزار شنونده غیر ایرانی که حتی یک نفر ایرانی در آن جمع نبود و شاید کمتر مسلمان هم در آن جمع بود و در آن فضا وقتی یک مقداری در مورد حقوق بشر در آمریکا من صحبت کردم، گزارشاتی از حقوق بشر را در خصوص آمریکا مطرح کردم، از سمپوزیوم حقوق بشری که ما در بارسلونا در 2004 در کنار اجلاس پارلمان جهانی ادیان داشتیم که من آنجا ریاست کمیسیون دینی حقوق بشر را بر عهده داشتم، در آنجا آمریکایی ها خلع سلام بودند و در مقابلش نمی توانستند جوابی بدهند. جمعیت حاضر با نگاه کاملاً منفی نسبت به آمریکا وقتی موقع پرسش و پاسخ شد حملات شدیدی به آنها شروع شد. و جوان امروز ما در ایران باید بداند که ما حافظ چه تمدنی حافظ چه اندیشه ای هستیم و غرب اگر می آید این صحنه های نمایشی را ایجاد می کند، صفحات قرآن را مقابل کاخ سفید ورق ورق می کنند و بعد سعی می کنند با این کار تفکر قرآنی را زیر سؤال ببرند، اینها نقاط ضعف آنهاست. و اگر امروز ما این را درست درک کنیم، درست منتقل کنیم، هم به داخل کشور هم به خارج کشور، به نظر من فرصت بسیار مناسبی است که باز شاهد یک شکوفایی مجدد در اندیشه اسلامی باشیم.

س: ما بایستی به بعضی از مسائل داخل خود اسلام هم اشاره بکنیم، بالاخره ما این را بایستی قبول کنیم که شاید جهل نسبت به اسلام در خیلی از موارد که البته با سیاست های غرب، یکی از موارد این هست که همین نکته ای که ایشون می فرمایند بعضی از دولت ها و بعضی از ملت ها دنباله روی نمی کنند در سیاست هایی که مربوط به مقابله با اسلام ستیزی هست. و همینطور در کنارش تلاشی که بعضی از کشورهای غربی دارند در اینکه چهره بدی را از اسلام نشان بدهند. وظیفه جهان اسلام برای اینکه این نوع چالش ها را مرتفع بکند و توان خودش را به طور کامل در دفاع از اسلام قرار بدهد و اصلا دیگر به خیال هیچ کشور و هیچ دولت غربی، بحثی مثل اسلام هراسی و اسلام ستیزی نیاید، چیست؟

ج: ببینید یک نکته ای که باید به آن توجه کرد این است که همواره در طول تاریخ دشمنان اسلام از منافقان داخلی اسلام بهره برده اند. همیشه این ارتباط بین منافقین و دشمنان اسلام وجود داشته است. از صدر اسلام ما می بینیم یک رابطه تنگاتنگی بین منافقینی که اطراف پیغمبر (ص) هستند و کسانی که مسلمان نیستند، وجود دارد. و با اینها ارتباطهایی هست، رفت و آمدهای مخفیانه ای هست که در واقع پیام هایی می گیرند، اقداماتی می کنند؛ حتی بعضی از حرکت هایی که اینها انجام می دادند برای تضعیف عقیده مسلمانان که مثلاً اظهار اسلام می کردند و بعد از اسلام رجوع می کردند تا مردم اعتقاداتشان شکسته بشود، با راهنمایی دشمنان اسلام از خارج حمایت می شدند. امروز همان داستان دوباره داره تکرار می شود و همیشه این داستان بوده است. یعنی ما در واقع با یک مجموعه ای از منافقین در داخل جامعه اسلامی یا به تعبیر دیگر امت اسلامی مواجه هستیم. که به ظاهر مسلمانند، اظهار اسلام می کنند، ولی در واقع می بینیم سیاست های غیر اسلامی را دارند به شکلی در داخل جامعه اسلامی توسعه می دهند. یکی از آن جریانات که بسیار بسیار خطرناک بوده و بعد از انقلاب هم به شدت سعی شده تقویت شود، نوعی جریان افراطی است که ما نمونه آن را در طالبان و القاعده می بینیم. البته یک عقبه فکری دارد و این عقبه فکری توسط یک سری حکومت هایی حمایت مالی و حمایت فکری و حمایت مدیریتی می شود که مجموعه ای در جهان اسلام دارند این کار را می کنند و اینها هدفشان عرضه یک چهره خشن، غیر منطقی و غیر قابل پذیرش از اسلام است. چهره ای که هیچ کس به صورت طبیعی جذب آن نخواهد شد. و غرب دائماً سعی کرده تا با عرضه این چهره، اسلام را در این امر منحصر کند. در مقابل جریان گسترده مسلمانان را ما در دنیا داریم، جریان منطقی و متینی که می تواند با عرضه منطقی خودش، در واقع میدان را به دست گیرد.
اما نکته ای که به نظرم می بایست خیلی بدان توجه کرد، نقش لابی یهود هست. که در کل جریاناتی که بین مسلمانان و مسیحیان رخ می دهد، جزء اهداف آنها از بین بردن اسلام و مسیحیت بوده است. در واقع صهیونیست ها، همان افراطیون یهودی، دائم درصدد هستند که بین مسلمانان و مسیحیان جنگ ایجاد کنند، و حتی اقداماتی که ما می بینیم گاهی از اوقات برخی از رهبران مسیحی انجام می دهند و برای ما که برخی از آنان را از نزدیک می شناسیم، خیلی هم غیر قابل هضم است، مثل اتفاقی که مثلاً آقای پاپ بندیکت شانزدهم، پاپ فعلی با صحبتی که در دانشگاه آلمان کرد، در حالیکه که کمی قبل از آن من با ایشان دیدار داشتم، ایشان دائم بر گفتگوی بین ادیان تأکید می کرد. به نظر من این توطئه یهود، و در واقع توطئه صهیونیسم است که باید به آن توجه بشود. و من این پیام را به مسیحیان چه در داخل چه در خارج کشور بدهم که مسیحیت حفظش و بقائش مرهون همکاری با مسلمانان است. نه درگیری و جنگ با مسلمانان.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
لینک مرتبط: واحد مرکزی خبر