خطا
  • XML Parsing Error at 9:12. Error 76: Mismatched tag

معجزه ی طبس، ضرورت توجه بیشتر به معنویت

چهارشنبه, 07 ارديبهشت 1390 ساعت 15:39
منتشرشده در دیدگاه ها

چهارم فروردین سالگرد حادثه طبس بود، این روزها در تلویزیون، برنامه­هایی برای این حادثه تهیه شده است که لابد دوستان دیده­اند. بخش زیادی از این فیلم ها، گزارش­هایی است که خود آمریکایی­ها سال­ها بعد از آن حادثه عرضه کردند و این اطلاعات آن روز در اختیار کسی نبود. این حادثه در زمان خودش برای کسانی که در آن زمان بودند، نشانه­ای از قدرت الاهی بود و واقعاً معجزه­ای بود که خداوند ـ تبارک و تعالی ـ به مردم نشان داد. مردمی که به لحاظ امکانات در شرایط سختی بودند و واقعاً چندان توان مقابله در قبال آن توطئه­ را نداشتند. خداوند ـ تبارک و تعالی ـ این توطئه را نقش بر آب کرد و طراحی­های آمریکایی، بخشی از نیروهای خاصی که استفاده کرده­بودند، ابزارها و تجهیزاتی که به کار گرفته­ بودند، همه از بین رفت. این باعث شد کسانی که در آن زمان در جریان مسایل انقلاب بودند، به مفاهیم و ارزش­های انقلاب بیشتر توجه پیدا کنند و به حقانیت انقلاب بیشتر اعتقاد پیدا کنند. خداوند ـ تبارک و تعالی ـ در طول انقلاب اسلامی معجزات فراوانی را نشان داد. این مطلب برای کسانی که شرایط قبل از انقلاب را درک کرده­اند و بعد شرایط انقلاب را دیدند، بسیار روشن است. اگر کسی بصیرت داشته باشد، می­تواند در این تاریخ پر فراز و نشیبی که بعد از انقلاب با آن مواجه بودیم، دست قدرت الاهی را به عیان ببیند.

 

ضرورت توجه بیشتر به معنویت

متأسفانه در روزگار ما بحرانی پیدا شده که امام ـ رضوان الله علیه ـ از ابتدا ما را از آن برحذر می­داشتند و در همین حادثه طبس و بعد از اشاره به دخالت قدرت الاهی در آن قضیه، بر آن نکته تأکید کردند و فرمودند تا وقتی شما بیمه هستید که اعتقاد به معنویت و امور اخروی دارید؛ توجه کنید به اینکه خداوند ـ تبارک و تعالی ـ  همه عالم را دارد اداره می­کند و همه چیز از اوست. اما اگر از این مفاهیم فاصله بگیرید، آن موقع خطر متوجه شما می­شود. این دور شدن از خداوند ـ تبارک و تعالی ـ و بی توجهی به او با بی اعتنایی نسبت به عمق معنویات و اکتفا به بعضی ظواهر اتفاق می­افتد. ظاهرسازی باعث می­شود که شخص اعتبار پیدا کند و کم کم ظاهرسازها میدان­شان توسعه پیدا می­کند. به تعبیر مرحوم آیت الله بهاءالدینی ـ رضوان الله علیه ـ  هر چند مقابل خدا نمی­شود بازیگری کرد، اما در مقابل خلق خدا بازیگری ممکن است. اگر واقع نمایی باشد، در حالی که واقعیتی نباشد، آن موقع قدرت­الاهی به امداد ما نخواهد آمد. اما اگر معنویت ما واقعی باشد و بازیگری نباشد، در آن صورت قدرت­ الاهی به کمک ما خواهد آمد، همچنان که در طول تاریخ بعد از انقلاب ما بارها و بارها شاهد این امدادها بوده­ایم. ولیما باید مواظب باشیم که گرفتار غرور نشویم غروری که امام ـ رضوان الله علیه ـ همیشه نسبت به آن تذکر می­دادند. هر وقت موفقیتی پیدا می­شد، چه در جنگ و چه در صحنه­ای دیگر، اولین چیزی که امام ـ رضوان الله علیه ـ می فرمودند این بود که مغرور نشوید. این موفقیت­ها، همه از ناحیه­ی خدا است، تذکر ایشان برای این بود که بعضی­ها فکر نکنند خودشان دارند کاری انجام می­دهند و این غرورشان باعث نشود که جلوی برکات الاهی گرفته شود. امیدوارم انشاء الله سالروزحادثه طبس فرصتی باشد برای توجه بیشتر به واقعیت­ها و دست برداشتن از نمایش­ها و ظاهرسازی ها که متأسفانه این روزها خیلی بازارش داغ شده­است.

 

روزگار معجزات الاهی

قبل از انقلاب در نوجوانی، با خودم زیاد فکر می­کردم که چرا من در این کشور و در این زمان متولد شدم. نه زمان خوبی است؛ چون زمان شاه بود و نه کشور خوبی است. خیلی از این مسئله ناراضی بودم تا اینکه دوران انقلاب پیش آمد. گرچه وقتی که انقلاب شد من 17 ساله بود، ولی به دلیل خصوصیت­های خانوادگی از 9 سالگی درگیر مسایل انقلاب بودم. وقتی انقلاب شد  بعد از آن، حادثه­ی طبس اتفاق افتاد، احساسم این بود که در بهترین زمان و بهترین مکان متولد شده­ام؛ در زمانی که می­توانم معجزات الاهی را به چشم ببینم. خداوند ـ تبارک و تعالی ـ معجزه­هایی در این انقلاب نشان می­داد که اگر امروز نقل کنیم، شاید به عنوان افسانه تلقی شود چون متأسفانه بازار اوهام گسترده شده­ است. ما واقعاً معجزات الاهی را می دیدیم؛ مثلاً در جنگ تحمیلی گاهی تیر به میان انگشتان فرد اصابت می­کرد ولی طرف آسیبی نمی­دید و تیر عبور می­کرد. خیلی عجیب بود.

خداوند ـ تبارک و تعالی ـ در دوران انقلاب واقعاً قدرت نمایی و بروز و ظهور خاصی داشت. من معتقدم بخش عمده­ی آن به برکت معنویتی بود که امام ـ ضوان الله علیه ـ داشت. معنویت امام که منشأ معنویت دیگران شد؛ یعنی اگر مردم ما گرایش به معنویت پیدا کردند، به خاطر دم مسیحایی حضرت امام ـ رضوان الله علیه ـ بود که واقعاً تحولی در فرد ایجاد می­کرد. مرحوم آیت الله بهاءالدینی ـ رضوان الله علیه ـ که خودش اهل معنا و معرفت بود و امام از دوران جوانی به ایشان علاقه ویژه داشت، می­فرمود تأثیر امام در مردم، تأثیر تکوینی است.؛ یعنی امام  فقط یک رهبر سیاسی نیست که عده­ای مریدش شده­اند و از او حمایت می­کنند، بلکه ایشان ولایت تکوینی دارد. امام واقعاً با کلماتش آدم­ها را متحول می­کرد. در حقیقت، در آن فضای معنوی ما معجزات را به چشم دیدیم. البته قطعا عقاب اخروی، برای کسانی مثل من که معجزات را با چشم دیده­اند و متأسفانه امروزه گرفتار غفلت شده­اند سخت­تر از عقاب کسانی است که آن معجزات را ندیدند و گرفتار غفلت شدند. چون وقتی خداوند ـ تبارک و تعالی ـ معجزه­ای نشان می­دهد، درحقیقت اتمام حجت است. اگر کسانی معجزه را بینند، و گرفتار غفلت شوند، آن موقع عقاب و عذاب شدیدتری خواهند داشت؛ مثل بنی اسراییل که معجزات بزرگ الاهی را دیدند و در عین حال کفران ورزیدند. به همین دلیل دیگران که آن معجزات را ندیدند دچار عقاب و عذابی به شدت بنی اسراییل نشدند.

 

خطر روزگار ما

بنده از چندین سال پیش احساس خطر می­کردم. البته بنده کاره­ای نیستم، کسی نیستم، ولی به عنوان یک طلبه ی کوچک به اندازه ی فهم خودم، بارها در گفتگو با افراد مختلف، مسئولین مختلف، دائماً این نکته را عرض می کردم که ما داریم از معنویت دور می­شویم و دور شدن از معنویت مقدمه ی بحران ها خواهد بود. یک وقتی، یکی از معاریف جمهوری اسلامی به دیدن من آمده بود و گفت به نظر شما منشأ مشکلات چیست؟ گفتم منشأ مشکلات این است که بعضی از من و شما به دنیا رو کرده­ایم. وقتی ما به دنیا رو کرده و به آخرت پشت کرده­ایم، خداوند هم از ما رو برگردانده­است. البته خدا بخیل نیست، خدا کریم است. اما چون ما به خدا پشت کرده­ایم، از بعضی نعمت های خاص محروم شده­ایم. اگر به خودمان نیاییم، اگر غفلت عمومی ما از بین نرود، گرفتار بحران های بزرگ خواهیم شد. خطرات بزرگی در کمین ما خواهد بود. مقصود فقط دشمنان  نیستند. آن­ ها که همیشه در کمینند و منتظرند. بزرگترین خطر این است که ما سنگرمان را از دست بدهیم. آن سنگر نه سنگر تکنولوژی است، نه سنگر قدرت اقتصادی است و نه سنگر قدرت نظامی است، هیچ کدام از این ها نیست. ما وقتی انقلاب کردیم هیچ کدام  از این ها را نداشتیم. آن چه که عامل پیروزی و پیشرفت ما بود، فقط و فقط اتکای ما به خداو ند ـ تبارک و تعالی ـ بود و گرنه ما به لحاظ امکانات دنیایی در محاسبات این عالم و در مقابل قدرت های بیرون چیزی نبودیم. اما متأسفانه امروز از همه سو و به اشکال مختلف معنویت ما دارد با بحران مواجه می­شود. در مقطعی از انقلاب به دلایل خاصی باید به بازسازی و بهسازی وضعیت اقتصادی کشور توجه پیدا می­کردیم. به طور طبیعی نیاز بود بعد از جنگ کشور را بازسازی کنیم، اما این بازسازی نباید به قیمت غفلت از آخرت، غفلت از معنویت تمام شود. اگر چنین بهایی را پرداختیم، آن موقع آفت پیدا می­شود. اسلام با آبادانی دنیا موافق است، دین نیامده دنیا را خراب کند، بلکه دین آمده دنیا را آباد کند، اما دنیایی که مزرعه آخرت شود. اگر سیاست و اقتصادمان را آباد می­کنیم، معنویت از یاد نرود. فرهنگ را هم درست کنیم.

 

خرافات؛ جدیدترین آفت

متأسفانه آفت جدیدی در چند سال اخیر پیدا شده­است که ما دایم نسبت به آن به صورت آهسته، درگوشی و با کنایه تذکر می­دهیم، ولی همچنان گوش شنوا کم است. این آفت، توسعه خرافات است که به جان اعتقادات و معنویت کشور افتاده است. وقتی خرافه­ها و قصه­ها زیاد شد، تفکیک واقعیت از افسانه برای مردم مشکل می­شود. امروز دیگر برای بنده گفتن کرامت­های یک شخصیت معنوی بزرگ مثل مرحوم آیت الله العظمی بهاء الدینی ممکن نیست، حتی این کرامات را به خواص هم نمی­توانم بگویم. چون آن قدر افسانه­ها زیاد شده که فکر می­کنند این هم یکی از همان افسانه­هاست. متأسفانه این خرافه­ها با ابزارهای رسانه­ای امروز، یک دفعه در دایره گسترده­ای پخش می­شود. در همین فضا است که کسی یک سی دی تولید می­کند که در آن یک سری مطالب را جمع کرده، پس و پیشش را حذف می­کند و یک سری افسانه و قصه هم از خودش اضافه کرده، بین مردم تکثیر می­کند و مدعی می­شود که ظهور خیلی نزدیک است. برخی از مردم هم از سر سادگی باور می­کنند و منتظر می نشینند که کی می رسد روزی که در آن سی دی گفته، امام ـ عج الله تعالی فرجه ـ  در آن روز ظهور می­کند؟ وقتی آن روز رسید و دیدند که امام ـ عجل الله تعالی فرجه ـ نیامد، می­گویند پس اصل امام زمان ـ عجل الله تعالی فرجه ـ هم قصه بود.

منشأء انحراف خیلی از جوان هایی که در این سال ها منحرف شدند، همین خرافه­هایی بود که دائم بین مردم  پخش کردند. مثلاً شایعه کردند که آیت الله بهجت ـ رضوان الله علیه ـ گفته­است امام زمان ـ عجل الله تعالی فرجه ـ به زودی ظهور می­کند و پیرمردهایی مثل من هم ظهور ایشان را شاهد خواهند بود. در حالی که اصل این مطلب واقعیت نداشت. گویا کسی آمده بوده خدمت مرحوم آیت الله بهجت و ادعا کرده بود که ظهور نزدیک است، مرحوم آقای بهجت از او سؤال کرده بود که فلانی! تو که می­گویی ظهور نزدیک است، آیا امثال منِ پیرمرد هم ظهور امام زمان ـ عجل الله تعالی فرجه ـ را می­بینند؟ آن آقا گفته­بود بله آقا پیرمردهای مثل شما هم می­بینند. ببینید اصلاً مرحوم آقای بهجت ادعای نزدیکی ظهور نکرده­بود، بلکه آن آقا گفته بود. خود مرحوم آیت الله بهجت فرموده بود که من اصلاً آن فرد را من نمی­شناختم. بعد هم همه دیدیم که آیت الله بهجت ـ رضوان الله علیه ـ از دنیا رفت و ظهور را شاهد نبود. بنابراین حالا –نعوذ بالله- هم باید در شخصیت مرحوم آیت الله بهجت شک کنیم؛ هم در اصل امام زمان! خرافه­های دیگری هم به اشکال مختلف، دائم در بین مردم توسعه پیدا می­کند و متأسفانه وضعیت طوری شده­است که حتی اعتراض بزرگان هم مورد توجه قرار نمی­گیرد. مراجع هم موضع می­گیرند، اما کسی گوش نمی­دهد. انگار نه انگار اتفاقی در مملکت افتاده­است. آقایان! مرجعیت یک زمانی در این مملکت آن قدر نفوذ داشته که وقتی میرزای شیرازی ـ رضوان الله علیه ـ دو کلمه می­نویسد که از امروز استعمال تنباکو به منزله محاربه با امام زمان ـ عجل الله تعالی فرجه ـ است، حتی در خانه ی شاه قاجار زنان حرم سرا، قلیان­ها را می شکنند. حالا امروز مراجع این همه از سر دلسوزی اعتراض می­کنند، انگار نه انگار.  فضای کشور را طوری کرده­اند که حساسیت­های مردم نسبت به این مطالب کم شود و اهمیت چندانی برای حرف بزرگان قایل نباشند. متأسفانه سنگر به سنگر دارند حرمت­ها را می شکنند. یک روزی آمریکایی ها در طبس از بین رفتند و خداوند آن گونه شر را دفع کرد، اما معلوم نیست اگر ما به خودمان نیاییم و روحانیت به مسئولیت خودش عمل نکند، چنین الطاف الاهی دوباره شامل ما بشود. من واقعاً ناراحتم، وقتی می­بینم منِ طلبه هم متأسفانه دیگر آن طلبه­ای که باید باشم، نیستم. وقتی بزرگترهای من به سادگی دروغ می­گویند، آن هم در جایی که هیچ منفعتی برایشان ندارد، منِ طلبه واقعاً نمی­دانم چه کار کنم؟ این کشور را چه کسی می­خواهد حفظ کند؟ آن که تا کنون حفظ کرده­است، خدا بود، اما به تعبیر مقام معظم رهبری ـ مدظله ـ که یک وقت در ایام ریاست جمهوری شان در نماز جمعه گفتند، خدا با هیچ کس عقد اخوت نبسته ­است. البته اگر ما خوب باشیم، خدا کمک­مان می­کند؛ «ان تنصرالله ینصرکم». این وعده ی خداست و خدا هم هیچ وقت از وعده­اش تخلف نمی­کند.

 

ضرورت تلاش همگانی برای حراست از انقلاب

یک وقتی وزیر حج و اوقاف سودان برای بازدید به بعثه جمهوری اسلامی ایران آمده بود. یکی از رفقا به ایشان گفت وضع شما در سودان چه طور است؟ از قدرت آمریکا نمی­ترسید؟ وزیر گفت من از قدرت آمریکا نمی­ترسم، چون خدا هست و قدرت خدا از قدرت آمریکا بیشتر است، ولی من از خودم می­ترسم که مبادا از خدا غافل شوم  دیگر خدا مرا یاری نکند. من به دوستان گفتم خدا از زبان این فرد دارد به ما تذکر می­دهد. کسانی که اهل بصیرتند از یک چیزهایی جواب می­گیرند که افراد بی بصیرت مثل ما، از چیزهای روشن تر از آن هم جواب نمی گیرند. نقل می­کنند که کسی آمد با مرحوم آیت الله بروجردی احوال پرسی کند و عربی بلد نبود؛ مثلاً نمی­دانست معنای صبحکم الله، مساکم الله و مانند این ها چیست. به آقا می­گوید شما که الحمدلله خسر الدنیا و الاخره هستید! مرحوم آیت الله بروجردی مدتی مریض احوال بوده و دائم به خودش می­گفته که نکند خدا این مطلب را به زبان این فرد جاری کرده باشد که آی فلانی مواظب باش خسر الدنیا والآخره نشوی. در حقیقت گاهی ممکن است شنونده ی بصیر از حرف به ظاهر اشتباه طرف هم پند بگیرد، ولی آدم بی بصیرت شاید نشانه های الاهی روشن تر از این را ببیند و متأسفانه نتواند توجه پیدا کند.

بنده در این عمر کوتاهم، دیده­ام که چه زحماتی کشیده شده­، چه خون های پاکی ریخته شده تا اسلام به این جا رسیده­است؛ البته من بخشی از آن­ها را دیده­ام، ولی زحمات خیلی زیادی کشیده شده است. ببینید یک سد بزرگ وقتی ترک بر می­دارد، اگر از ابتدا جلویش را نگیرید، کم کم این ترک بزرگ می­شود و سد می­شکند، دیگر آن موقع نمی­توان جلوی سد ایستاد و تعمیرش کرد. ما باید قبل گسترش بحران جلویش را بگیریم و این کاری نیست که مسئولیت یک نفر باشد؛ مثلاً بگوییم رهبری هست و ایستاده­است. رهبری به حمایت مردم نیاز دارد، همه باید کمک کنند. کار یک نفر، یک مجموعه، یک حزب و یک گروه نیست. هیچ کس به تنهایی نمی­تواند بحران را دفع کند. در درجه اول باید روحانیت متوجه شود. گاهی مطالبی پیش­بینی کردیم و گفتیم ای کاش اتفاق نیفتد و این پیش بینی ما غلط باشد؛ چون من دوست ندارم چیزی را که می­گویم اتفاق بیفتد تا بگویند فلانی خبر داده بود، ولی متأسفانه خیلی وقت­ها درست از آب در آمده­است و من می­ترسم که باز هم درست باشد. می­ترسم وقتی با یک خطراتی مواجه شدیم تازه به خود بیاییم که آن موقع که خیلی دیر است و شاید دیگر نتوانیم ­کاری کنیم، در حالی که قبلاً می توانستیم. انشاءالله که خداوند به همه ی ما، همه ی مسئولین، آن هایی که واقعاً تلاش شان در راه خدمت است، توفیق بدهد، همه را هدایت کند، به همه بصیرت بدهد، دل ها را به هم نزدیک کند. اساساً وقتی دل ها از هم دور شد، معنایش آن است که توجه خداوند به ما کم شده­است. در جنگ و دوره انقلاب، می­دیدیم که آدم ها چطور به هم نزدیک می­شدند، برادر می­شدند، واقعاً از خودگذشتگی داشتند، یک همدلی خاصی حاکم بود. اصلاً فضا، فضای عجیبی بود. مثل آن اتفاقی که شنیده بودیم در صدر اسلام روی داده­است که برای یک زخمی در میدان جهاد آب می­آورند، ولی او می­گوید نه نمی­نوشم؛ برای آن یکی ببر که تشنه­تر است. به آن دیگری می­دهند می گوید نه، دیگری و همین طور تا این که می­رسند به آخری و می بینند شهید شده. بر می­گردند می­بینند همه ی افراد قبلی هم شهید شده اند. ما نظیر این صحنه­ها را در جبهه دیدیم. بعضی وقت­ها واقعاً در دلم خیلی احساس تنگی می­کنم. ما در این کلاس­ها این همه از احکام بحث می­کنیم، اما در عمل کردن به آن­ها عقبیم. نیاید آن روز که دیگر زمینه­ای برای عمل به این احکام وجود نداشته باشد. من می­ترسم ما با بحران­هایی مواجه شویم که دیگر فروع دین که هیچ، اصول دین را تهدید کنند. خداوند ان شاء الله به برکت انفاس قدسی امام زمان ـ عجل الله تعالی فرجه الشریف ـ به برکت آن دل های پاکی که هنوز در این مملکت هستند، به برکت اخلاص­هایی که هنوز وجود دارد، انشاء الله که شرور را از این مملکت و از این امت، دور کند. (1)

_____________________

1. مشروح بیانات آیت الله هادوی تهرانی در ابتدای دروس خارج فقه و اصول در تاریخ 5/2/90.

_____________________

لینک های مرتبط:

- خبرگزاری تابناک

- خبرگزاری قرآنی ایران

- شبکه خبری تابناک

- سایت خبری تحلیلی وطن