باسمه تعالی
الحمد لله رب العالمین و الصلاة و السلام علی خیر خلقه و أشرف بریته مولانا ابو القاسم محمد و علی آله الطاهرین الطیبین الهداة المهدیین سیما بقیة الله فی الأرضین ـ عج الله تعالی فرجه ـ
نقش باورهای دینی در رفتارهای مردم
بر خلاف معمول که به شکل کلاسیک بحثم را عرضه میکردم، حالا به شکل دیگری میخواهم مطلب را عرض کنم. از قصۀ همین ساعت مطلب را شروع میکنم. قبل از انقلاب علما میخواستند از همۀ احساسات و افکار مردم برای مبارزه با نظام طاغوت بهره بگیرند. به همین دلیل این تغییر ساعت که در ایام تابستان و بهار ساعت، یک ساعت به جلو کشیده میشد و در ایام زمستان و پاییز به سر جای خودش بر میگشت، به عنوان یک حرکت غیر اسلامی و ضد اسلامی تلقی میشد و نوعی مبارزه با نظام بود. مردم شهرهای مذهبی به تبعیت از علما به عنوان نوعی مبارزه با رژیم با این تغییر ساعتها مخالفت میکردند و این ساعتها رسمیت نداشت؛ وقتی انقلاب شد مسئولین جمهوری اسلامی به عنوان اینکه میتوان از روز و روشنایی روز بهرۀ بیشتری برد و نوعی صرفه جویی در استفاده انرژی باشد، همین کار را آنها هم انجام دادند و ابتدا که انجام شد، مردم با این سؤال مواجه بودند که این کار قبلاً به عنوان کار غیر اسلامی و ضد اسلامی مطرح بود و امروز جمهوری اسلامی این کار را میکند! البته در طول این سالها دیگر مردم توجیه شدند که آن موقع این مخالفت، یک حرکتی سیاسی بر علیه رژیم بود و در واقع یک عمل غیر اسلامی نبود؛ هر چند که هنوز هم بعضی از مردم مسن که در آن دوره زندگی میکردند، آن باور قبلی در ته دل آنها باقی ماندهاست. نکتهای که میخواهم از این داستان و از این حقیقت عینی استفاده کنم، ارتباط باورهای دینی با رفتارهای مردم است. در یک جامعۀ دینی مثل جامعۀ ما که دین در اعماق جان مردم رسوخ پیدا کردهاست، با جهت دادن به اندیشۀ دینی، میتوانیم رفتارهای مردم را جهت بدهیم؛ ولی این جهت دادن بسیار امر ظریف و دقیقی است و اینطور نیست که بتوان احساسات دینی مردم و عاطفه و عشق و دین مردم را به راحتی از مسیری به مسیر دیگر و از اندیشهای به اندیشۀ دیگر سوق داد. مجموعهای از عوامل لازم است تا بتوانیم این جهت دهی را انجام بدهیم. اگر بتوانیم چنین کاری را در هر زمینهای انجام بدهیم، بدون شک به راحتی میتوانیم افکار عمومی را به آن سمت سوق بدهیم و به آنچه را که خودمان در آن زمینه مطلوب میدانیم و گمان میکنیم که وجود دارد، دست پیدا کنیم. به اعتقاد من، مردم ما، مردمی هستند معتقد به دین. حتی امروز شما میبینید آدمهایی که ظاهر دینی ندارند به بخشی از دین که به اعتقاد آنها جزئی از دین است و باید به آنها ملتزم بود، ملتزمند. مردمی که چندان ظاهر دینی ندارند؛ مثلاً رفتارهای دینی، مثل صدقه، از آنها دیده میشود؛ برای این که یک زیارت نصیب آنها شود، زحمت فراوان و هزینههای فراوانی را متحمل میشوند و به پابوس امام رضا ـ علیه آلاف التحیة و الثناء ـ مشرف میشوند. پس هرچند ممکن است مردم را در اولین برخورد، مردمی دینی و متدین نیابیم، در عمق جان خودشان متدیناند.
رشد ادبیات اقتصاد اسلامی در عصر حاضر
وقتی انقلاب اسلامی در ایران شکل گرفت، توقع همه این بود که اسلام در تمام شاخهها و در همۀ رفتارهای اجتماعی و فردی در این جامعه ظهور پیدا کند و نهادینه شود و این توقعی بود به جا که از جمهوری اسلامی داشتیم و داریم و امیدواریم که إن شاء الله در ادامۀ مسیر مبارک بتوانیم به این توقع در همۀ شؤون دست پیدا کنیم. یکی از آن حوزهها اقتصاد بود. ما در قبل از انقلاب بارها و بارها از علما و اندیشمندان و متفکران اسلامی میشنیدیم که اسلام در همۀ زمینههای حیات بشر برای انسان راهنمایی دارد و از جمله در حوزۀ اقتصاد؛ یعنی ما اقتصاد اسلامی داریم. کتاب ارزشمند «اقتصادنا»ی شهید صدر ـ رضوان الله علیه ـ که راهگشای بحث های جدید، دقیق و کارشناسانه در زمینۀ اقتصاد اسلامی در روزگار ما بوده است و سالها قبل از انقلاب منتشر شد. این کتاب امروز در سراسر کشورهای اسلامی و حتی غیر اسلامی به عنوان یکی از مهمترین، بلکه مهمترین منبع اقتصاد اسلامی شناخته میشود. در دانشگاههای سعودی و در عین حال که نسبت به ایران و تشیع حساسیت بسیار شدید وجود دارد، کتاب اقتصادنا در تمام دانشکدههای اقتصاد اسلامی به عنوان بهترین کتاب در زمینۀ اقتصاد اسلامی و به عنوان کتاب درسی و. منبع اصلی مباحث اقتصاد اسلامی استفاده میشود. برخی از اساتید اقتصاد اسلامی سعودی به من میگفتند ـ با افتخار هم میگفتند ـ که ما این توفیق را پیدا کردیم که بخشهایی از اقتصادنا را درس بگیریم و از صاحب نظران و اقتصاددانهای خودشان نقل میکردند که بهترین کتاب در زمینۀ اقتصاد اسلامی اقتصادنا است. از آنجا که این کتاب سالها قبل منتشر شد، زمینۀ کار تئوریک در اقتصاد اسلامی از قبل از انقلاب شکل گرفته بود. آثار شهید مطهری ـ رضوان الله علیه ـ در موضوع اقتصاد اسلامی نیز مربوط به دوران قبل از انقلاب است. تحقیقات ایشان هم در حد خودش و در جای خودش بسیار میتوانست و میتواند راهگشا باشد. در حقیقت یک جنبش جدی در اقتصاد اسلامی بعد از انقلاب اسلامی در ایران شکل گرفت که امروز به لحاظ نظری به جای بسیار بسیار خوبی دست پیدا کردهاست.و امروز تعداد زیادی متخصصان اقتصاد اسلامی داریم با تحصیلات عالی اسلامی و حوزوی. تعداد زیادی از طلاب دکترای اقتصاد اسلامی و کارشناسی ارشد اقتصاد اسلامی، کتاب ها و مقالات متعدد تحقیقی در زمینۀ اقتصاد اسلامی دارند. در بین دانشگاهیان ما، اقتصاددانان فراوانی هستند که در اقتصاد اسلامی کار کردهاند، کتاب نوشتهاند و زحمت کشیدند. بعضی از ایشان در گذشته حتی در آمریکا تحصیل و تدریس میکردند، در عین حال بعد از انقلاب اسلامی تمام همت خودشان را مصروف اقتصاد اسلامی کردند و کتابهای ارزشمندی در این زمینه نوشته شدهاست. من با بسیاری از این عزیزان چه در حوزه و چه در دانشگاه در طول این سالها همکاری و کارهای مشترک داشتیم و اشتیاق و تخصص اینها را به اقتصاد اسلامی دیدهام.
لزوم برنامههای عملی در تحقق اقتصاد اسلامی
در طول این پانزده سال اخیر شاهد گام های بلند دربارۀ تفکر اقتصاد اسلامی بودیم؛ اما بحث نظری در موضوع اقتصاد اسلامی برای تحقق عینی اقتصاد اسلامی کافی نیست. برای تحقق عینی، اضافه بر بحثهای نظری که در جای خود بسیار مهم و ارزشمند است و باید باشد و زیرساخت هرگونه رفتار، سیاست و استراتژی در حوزۀ اقتصاد اسلامی خواهد بود، نیازمند برنامههای عملی در این زمینه هستیم. اگر یک روز در بحث اقتصاد اسلامی به خصوص برای کارشناسان و متخصصان اقتصاد این سؤال جدی وجود داشت که آیا اسلام اقتصاد دارد یا نه؟ امروز در برخی از کشورهای غربی ما شاهد برگزاری دورههای کارشناسی ارشد و دکتری در زمینۀ اقتصاد اسلامی و شاخههای مربوط به اقتصاد اسلامی مثل بانک داری اسلامی هستیم.
امروز در شبکه جهانی اینترنت و آی بی اف نت و اسلام آن لاین دات کام (islamonline.com) یک شبکه بسیار فعال بین محققان اسلامی در سراسر جهان است که در موضوعات مختلف اقتصاد اسلامی با هم بحث میکنند و در همین بحث های اخیری که در همین شبکه وجود دارد، بحث ایجاد بانک اینترنتی اسلامی به صورت جدی توسط اقتصاددانهای مسلمان و اقتصاددانهای اسلامی (بعضی از آنها به عنوان یک مسلمان نیستند و عنوان یک تخصص به آن نگاه میکنند) مطرح شدهاست و در همین روزها این بحث به صورت جدی در حال پیگیری است. در عین حال که ما شاهد شکوفایی اندیشۀ اقتصاد اسلامی در این سالها بودیم و ادبیات اقتصاد اسلامی بسیار گسترش پیدا کرده و کتابهای زیادی نوشته شدهاست، متأسفانه در داخل کشور به دلیل مشکلات فراوانی که ما در مقام اجرا و عمل به این مسائل و مفاهیم داشتیم، نسبت به اقتصاد اسلامی با تردید برخورد میکنیم. دو سال پیش از این در همایش اقتصاد اسلامی در دانشگاه امام صادق ـ علیه السلام ـ یکی از اساتید اقتصاد در میزگردی که داشتیم این گونه گفت: در حالی که در کشورهای غربی رشتۀ اقتصاد اسلامی در سطوح عالی دانشگاهی تدریس میشود، ما هنوز در ایران داریم بر اصل وجود اقتصاد اسلامی بحث میکنیم. آیا این بحث، بحث معقولی است؟ عرض من این است که اگر این بحث در ایران وجود دارد، علتش این است که مردم توقع داشتند که ایران نمونۀ کامل اجرای اقتصاد اسلامی باشد؛ اما در عمل احساس میکنیم که نتوانستهایم این توقع را پاسخ دهیم، نه اینکه اصلاً نتوانستیم، بلکه به همۀ شاخصها این اقتصاد دست پیدا نکردیم. چرا؟
یک عامل عدم وضوح تئوریک اقتصاد اسلامی است و اینکه شاخصهای اقتصاد اسلامی آنگونه که باید توسط کارگزاران، سیاست گذاران و در واقع مسئولان قانونی و قانون گذار کشور، شناخته نشدهاست. من در این فرصت کوتاه نمیخواهم وارد آن بحث طولانی و مفصل در این زمینه بشوم.بخشی از این عدم وضوع نظری در مباحث اقتصاد اسلامی به یک معضل بزرگ و مهم بر میگردد و آن عدم ارتباط بدنۀ اجرایی و قانون گذاری کشور با متخصصان و کارشناسان حوزوی و دانشگاهی است. سالهاست در این کشور بحث استفاده از تخصص و بهرهگیری از متخصصان مطرح هست؛ اما متأسفانه این بهره گیری و استفاده هرگز به صورت نهادینه و به صورت کاملاً شفاف و تعریف شده در مجموعۀ اجرایی و قانونی کشور وجود نداشته و ندارد؛ یعنی اگر امروز در مجلس شورای اسلامی قرار است تصمیمی در حوزۀ اقتصاد گرفته شود، واقعاً به گونهای نیست که از همۀ اندیشه و توان تخصصی بدنۀ متخصص اقتصاد این کشور، چه در دانشگاهها و چه در حوزهها برای این تصمیمگیری و قانونگذاری استفاده شود و بسیاری از مشکلاتی که در قالب نقد نسبت به این تصمیمات بیان میشود و در موقع قانونگذاری به آن توجه نمیشود، بعد در مقام اجرا شاهد بروز همان مشکلاتی هستیم که متخصصان قبلاً هشدار بروز این مشکلات را داده بودند. اگر واقعاً میخواهیم اقتصادی اسلامی در همۀ زمینهها در این کشور تحقق پیدا کند، در درجۀ اول باید از بدنۀ تخصصی که وجود دارد. به خصوص تربیت شدگان این دو دهۀ اخیر، در تحقق اقتصاد اسلامی به صورت جدی استفاده کنیم، چه در تصمیمات قانونی و چه در تصمیمات اجرایی.
نکته دیگری که باید خیلی به آن توجه کرد، شناخت دیدگاه صحیح اسلام در مورد اقتصاد با همۀ شاخصهای آن است. من این بحث را در کتاب «مکتب و نظام اقتصادی اسلام» توضیح دادم که اسلام در زمینۀ اقتصاد، فلسفۀ مشخصی را عرضه کردهاست.و نیز مکتب و نظام مشخصی را که این فلسفه و مکتب نظام به شرایطی که ما در آن شرایط میخواهیم اقتصاد اسلامی را تحقق بخشیم، ارتباط ندارد. عناصرش جهان شمول و ثابت هستند. در همۀ شرایط و موقعیتها یکسانند. اما وقتی همین مفاهیم اقتصادی ثابت میخواهد عینیت خارجی پیدا کند، یک ساز و کار خاص میطلبد که به شرایط عینیای که ما در آن میخواهیم این اقتصاد را پیاده میکنیم، مرتبط است. بنابراین برای دستیابی به یک اقتصاد اسلامی در ایران معاصر ما، غیر از این که باید فلسفه و مکتب و نظام اقتصادی اسلامی را بشناسیم که در این زمینه کار فراوانی شدهاست، باید ایران را با همۀ شاخصهای فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و اجتماعی کاملاً شناسایی کنیم تا ببینیم آن اقتصاد که اسلام عرضه کردهاست و به شرایط خاص بستگی ندارد، اگر بخواهد در این شرایط خاص تحقق پیدا کند، چه شکل و چه شاخصهایی خواهد داشت. دوستانی که در زمینۀ اقتصاد کار کردهاند، شاید کتاب اقتصاد صدر اسلام تألیف جناب آقای دکتر سید کاظم صدر را خوانده باشند یا اسمش را شنیده باشند. ایشان در آنجا تلاش کردهاست به اقتصادی را که در صدر اسلام توسط رسول اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ عینیت بخشیده شده بود، دست پیدا کند. با قطع نظر از اینکه این کتاب تا چه حد در دستیابی به اقتصاد صدر اسلام کامیاب بودهاست، آنچه که ایشان در آنجا بیان کردهاست در واقع قالبی است که حضرت به اقتصاد در روزگار خودش یعنی در صدر اسلام و با خصوصیات جزیرة العرب دادهاست. آن قالب متناسب با شرایط اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی آن زمان بود و در واقع حضرت با توجه به تمام پارامترهای دخیل در این امر، اقتصاد جامعه اسلامی را در آن زمان پایه ریزی کردند. امروز اگر بخواهیم اقتصاد اسلامی را در ایران معاصر با وجود روابط اقتصادی پیچیده در جهان معاصر تحقق بخشیم، بدون شناخت ویژگیهای ایران از همه جهت و شناخت موقعیت ایران در جهان معاصر و ارتباط ایران با جهان معاصر از جهات مختلف امکان ندارد. متاسفانه یکی از نقاط ضعف جدی در کارشناسیها همین فقدان اطلاعات دقیق دربارۀ اقتصاد ایران است. متخصصان و کارشناسان بسیار برجستهای در زمینۀ اقتصاد داریم؛ اما کارشناس و متخصصی که با شاخصهای اقتصاد ایران به طور کامل آشنا باشد، بسیار کمیاب است و ما باید این کاستی را جبران کنیم. اگر ما اقتصاد اسلامی را بصورت واضح شناسایی کردیم و ایران را با همۀ شاخصها و ویژگیها شناختیم آن موقع میتوانیم امیدوار باشیم که راه حلهایی را که در زمینۀ اقتصاد عرضه میکنیم با کاستی کمتری مواجه باشد. اما برای تحقق اقتصاد اسلامی این عوامل کافی نیست، بلکه به فرهنگ سازی نیاز داریم. ما باید مردم را برای اقتصاد اسلامی آماده کنیم و آن ها را با این اقتصاد آشنا کنیم. رفتارهای آن ها را با این اقتصاد هماهنگ کنیم. یک نکته بگویم که به خصوص به وزارت امور اقتصادی و دارایی مربوط میشود و من قبلاً این را به جناب آقای دکتر نمازی وزیر امور اقتصادی و دارایی عرض کردم. یکی از مشکلاتی که ما در حوزۀ مالیات در این کشور داریم، به مشکل فرهنگی بر میگردد که خود ریشه در اعتقادات مردم ما دارد. مالیات امروز به عنوان یکی از مهمترین منابع دولت در سراسر جهان مطرح هست. بعضی از کشورها در جهان اصلاً دولتشان با مالیات اداره میشود، ولی ما در ایران چه قبل از انقلاب و چه بعد از آن در دریافت مالیات از مردم با مشکل مواجه بودیم. چرا؟ اسلام در خودش مالیات داشتهاست و پرداخت آن را به عنوان بخشی از وظایف دینی خودش تعریف کردهاست. خمس و زکات دو مصداق بارز مالیات اسلامی است. اسلام چگونه این دو مالیات را تعریف کردهاست؟ اولاً برای آن نرخی تعیین کردهاست؛ به عنوان مثال برای خمس که توسعه بیشتری به لحاظ مؤدیان دارد، نرخ 20 درصد ذکر شدهاست؛ آنهم20 درصد سود خالصی که بعد از یک سال حاصل شده پس از حذف هزینههایی که متناسب شان شخص(مؤدی) است. در واقع 20 درصد پسانداز بعد ازحذف هزینههای متناسب با شأن شخص. بنابراین خود نرخ مالیات مهم است. اینطور نیست که ما فکر کنیم اگر نرخ مالیات را 80 درصد قراردادیم، لزوماً در آمد دولت زیاد میشود؛البته اخیراً مسأله تعدیل و کاهش نرخ مالیاتها به صورت جدی مطرح است. ثانیاً اسلام با ظرافت، خمس و زکات را به صورت یک وظیفۀ عبادی برای مؤدیان تعریف کرد. درست است که حضرت کسانی را داشتند که میرفتند و از مردم مالیات میگرفتند؛ عاملین زکات داشتند که در قران هم ذکر شدهاست و کارشان اخذ زکات از مردم بود؛ درست است که دولت حق دارد مالیات بگیرد و اگر دولت مطالبه کرد، مردم باید بدهند، اما از آن طرف اسلام در فرد انگیزۀ پرداخت ایجاد کرده است به طوری که به فرد میگوید همان طور که نماز میخوانی و روزه میگیری و حج انجام میدهی، خمس و زکات را هم باید بپردازی. فقهای اسلام در طول این قرنهای متمادی بر این نقطه توافق داشته اند که خمس و زکات جزو وظایف عبادی است؛ یعنی یک مسلمان هنگامی خمسش را پرداخت میکند، باید آن مبلغ را به قصد قربت و به عنوان وظیفه و به عنوان این که خداوند این امر را کرده بپردازد، یعنی اسلامی خمس و زکات، این مالیات را که امر اجتماعی است و به حوزۀ اقتصاد مربوط میشود، به یک وظیفۀ عبادی فردی تبدیل کرده است. به همین جهت مردم متدین حتی آن موقع که مراجع و فقهای شیعه امکان این را نداشتند که از کسی مالیات بگیرند، مردم داوطلبانه خودشان خمسشان را محاسبه میکردند و به عنوان وظیفه و به عنوان یک امری که باید انجام بدهند، به آن مرجع تقلیدشان میدادند. وقتی خمسشان را میدادند مثل کسی که نماز خوانده باشد یا روزه گرفته باشد یا حج انجام داده باشد، احساس آرامش میکردند از اینکه به یک وظیفۀ دینی عمل کردهاند. اینکه ما امروز میشنویم و میگوییم در کشورهای غربی مردم به صورت داوطلبانه مالیات میپردازند، اسلام همین را با باورهای دینی و اعتقادات دینی سامان دادهاست. ما بعد از انقلاب چه کردیم؟ آمدهایم در کنار خمس و زکات که مالیات اسلامی هستند، مالیاتهای دولتی را قرار دادیم و این پرسش در ذهن مردم است که آیا این مالیاتها مشروعیت دارند یا ندارند؟ البته که مشروعیت دارد و در جای خودش در مبانی این بحث توضیح میدهیم که دولت اسلامی و حکومت ولایی میتواند برای تأمین نیازهای خود از مردم مالیات بگیرد. بنابراین مشروعیت گرفتن مالیات به لحاظ نظری واضح است؛ اما نتوانستیم در ذهن مردم این مشکل را حل کنیم که واقعاً مالیات مشروعیت دارد. مردم با افتخار خمس و زکاتشان را میپردازند، خودشان محاسبه میکنند و دو دستی تقدیم مرجعیت میکنند، دست آقا را هم میبوسند؛ اما همین آقایان با افتخار از پرداخت مالیات فرار میکنند وبه عنوان یک از افتخاراتشان میگویند که چقدر و در کجا ما مالیات ندادیم و به لحاظ دینی هم هیچ احساس مشکل و ناخرسندی نمیکنند؛ یعنی وجدانشان اصلاً ناراحت نیست که مالیات نپردازند. در حالی که اگر همینها خمس و زکاتشان را نپردازند، دائم ناراحتند. سر سال خمسشان که میرسد، همیشه نگرانند که مبادا یک روز، یک ریالِ خمس نداده در اموالشان پیدا شود. چرا؟ چون توجه دارند که خمس و زکات یک وظیفه دینی است و اگر این یک ریال در مال آنها وارد گردد و استفاده شود، مسئولیت دارد و فردای قیامت باید جوابگو باشند. خدا ترساند؛ اما از پرداخت مالیات به راحتی فرار میکنند. من این مطلب را چهار یا پنج سال پیش اوائل دوران ریاست جمهوری اول آقای خاتمی به آقای نمازی عرض کردم که اگر این دو گانگی را در ذهن مردم ما حل نکنید، نمیتوانید این باور را ایجاد کنید که مالیات یک وظیفه اسلامی است. هیچ وقت نمیتوانید یک سیستم مالیاتی سالم در ایران داشته باشند؛ اما اگر بتوانید این کاری کنید که مردم را درک کنند و بپذیرند که پرداخت مالیاتی را که دولت قرار میدهد، مثل پرداخت خمس و زکات وظیفۀ دینی آنهاست بپردازند، آن وقت میبینید که وضعیت مالیات در این کشور تغییر میکند. برای اینکه این اتفاق بیفتد خیلی چیزها لازم است: یکی توجیه نظری مردم نسبت به حکومت دینی و نسبت به مشروعیت این حکومت است که متأسفانه امروز با ایجاد تردید نسبت به مشروعیت حکومت دینی در واقع تمام ابزارهای قدرت را در داخل حکومت با بحران مواجه میکنیم و خودمان هم یا متوجه نیستیم یا خودمان را به این صورت نشان میدهیم که توجه نداریم، یا جهل است یا تجاهل. دیگر اینکه باید به گونهای از مردم مالیات بگیریم که با نحوۀ مالیات های اسلامی تناسب داشته باشد؛ یعنی در نرخ محاسبه، شکل و شیوۀ دریافت مالیات باید ضوابط و معیارهای اسلامی رعایت شود.
سوم اینکه مردم باید باور کنند که این مالیاتهایی که میدهند، کاملاً با دقت و با رعایت تقوا در مسیر خودش مصرف میشود. مردم اگر خمس و زکات میدهند، میدانند در چه راهی صرف میشود.
نکتۀ دیگر دربارۀ کسانی است که در اخذ مالیات مشارکت دارند. مردم در مورد خمس و زکات باورشان این بوده است که مراجع و مجموعهای که با یک مرجع همکاری میکنند، متقی هستند و این پولهایی را که میگیرند، درست حساب میکنند و درست مصرف میکنند؛ اما اگر مردم این تصور را پیدا کردند که ممیز مالیاتی اصلاً در محاسبۀ مالیات و در گرفتن مالیات و یا بالاتر دولت در مصرف مالیات جنبههای دینی و تقوا را رعایت نمیکند، دیگر توقع نداشته باشید که مردم به عنوان وظیفهای دینی مالیاتشان را بپردازند. دقت کنید لازم نیست که این ذهنیت واقعیت هم داشته باشد؛ یعنی اگر تمام ممیزین مالیاتی ما آدمهایی با تقوا باشند یک ذره هم خطا نکنند؛ اما نمای بیرونی کارشان به دلیل تبلیغاتی که بر علیه ایشان میشود یا هر چیز دیگری به گونهای نشان بدهد که ایشان از تقوای کافی برخوردار نیستند، مردم دیگر اعتماد نمیکنند. هرچند اینها آدمهای متقی و بسیار خوبی هستند،مردم باورشان را از دست دادهاند. حالا اگر بین اینها افراد غیر متقی باشند، متأسفانه تقوای متقیان دیده نمیشود؛ اما بیتقوایی افراد غیر متقی خیلی زود ظهور پیدا میکند. یک کارمند متقی وزارت اقتصاد و دارایی که پنجاه سال با تقوا کار کرده باشد و یک ریال نه رشوه گرفته باشد و نه حق کسی را ضایع کرده باشد،ممکن است خیلیها او را نشناسند؛ اما یک کارمندی اگر در یک جایی یک رشوهای گرفته باشد، زود صدا میکند و زود هم می شنوند و بعد اگر این رفتار چه به صورت واقعی و چه غیر واقعی و در اثر تبلیغات منفی توسعه یافت، مردم دیگر اعتمادشان را از دست میدهند و وقتی این مردم این اعتماد را از دست دادند، هر چقدر به آنها بگوییم که مالیات وظیفه دینی است و شما به عنوان وظیفه دینی باید این کار را انجام بدهید، فایده ندارد و همچنان دفاتر مالی شان و 3 تا خواهد بود و شما نمیتوانید بفهمید درآمد واقعی این آقا چه قدر است و ممیز ما و آن حسابدار مجبورند به نوعی مصالحه کنند که معلوم نیست اینجا مصالح چه کسی ملاحظه میشود. آیا مصالح عموم کشور یا مصالح فردی یکی از دو طرف مصالحه؟ بنابراین اگر ما میخواهیم مسألۀ پرداخت مالیات نهادینه شود، شما هم حکومت اسلامی باید اسلامی باشد، تمام وزارت اقنصاد و دارائی باید اسلامی باشد و انجمن های اسلامی هم باید در اسلامی بودن خط مقدم این مجموعه باشند. اسلامی بودن فقط این نیست که به دیگران امر و نهی کنید آقا صاف برو و صاف بیا و درست برو و درست بیا، بلکه اول خودتان. در درجۀ اول کسی که به عنوان عضو انجمن اسلامی کار می کند، خودش باید نمونه کامل یک کارمند مسلمان باشد و در نظمش، در تقوایش، در صداقتش و در امانتش شما در خط مقدم این جبهه باشد. اگر می خواهید که واقعاً اسلام در زمینۀ اقتصاد تحقق پیدا کند، یک بخش از این مسئولیت سنگین بر عهدۀ شماست. کاری کنید که هم خودتان و هم مجموعه های مرتبط با شما و هم آن مجموعه ای که در حوزۀ اقتصاد کار میکنند، آدمهای متدین و متقی باشند و نمای بیرونی این مجموعه حفظ شود. همواره در هر مجموعۀ بشری باید موارد خطا و گناه پوشیده شود تا مردم اعتمادشان نسبت به این سیستم و نظام از بین نرود؛ البته اگر گناه و خطا اکثری شد، دیگر نمیشود آنرا پوشاند. اسلام سعی کردهاست این گناه و خطا را به حداقل برساند؛ ولی پذیرفتهاست که موارد لغزش وجود دارد. به هر حال اگر در داخل وزارت و در نمای بیرونی وزارت و در ارتباط خودتان با مردم یک فضایی را بتوانید ایجاد کنید که مردم احساس کنند ممیزهای مالیاتی آدمهای متدین و با تقوایی هستند که به عنوان حفظ مصالح عمومی و برای دریافت بخشی از بیت المال آمدهاند و وقتی مالیات میدهم یا گویا که خمس و زکات میهم دارم و گویا امر عبادی مثل نماز خواندن انجام میدهم که اگر قصد قربت نکنم اصلاً معلوم نیست به وظیفهام عمل کرده باشم، آن موقع است که إن شاء الله ما میتوانیم امیدوار باشیم که اسلام در در زمینۀ اقتصاد اسلامی بروز جدیتری پیدا کند. البته ایجاد این فضا مشارکت همۀ مسئولین را میخواهد و شما اعضای انجمن اسلامی به عنوان کسانی که پرچم اسلام را به دست گرفتید،بیش ار همه و پیش از همه این مسئولیت را خواهد داشت.
عمل به دستورات اسلام راه حل مشکلات
در پایان بگویم، اگر اسلام اقتصاد داشت و اگر اسلام اقتصادش قابل تحقق بود این همه مشکلات اقتصادی نبود. من در همین تریبون در یک سمینار دیگر گفتم شما بیایید مشکلاتی را که در اقتصاد دارید به من نشان بدهید و بگویید که کدام یک از عمل به اسلام نشأت گرفتهاست! من میدانم که هیچ موردی از عمل به اسلام نیست، بلکه هر مشکلی که ما در اقتصاد داریم، از دور شدن از اسلام است. حیف و میل بیت المال، رشوه، سوء استفاده، اختلاس و جز این هیچکدام از اینها دستورهای اسلامی نیستند. اینها هم ضد اسلام هستند. شما کجا دیدید که به اسلام عمل شد و درست درنیامد. بارها بین عزیزان بانک داری گفتهاند که شما اگر به ما این اجازه را بدهید و بگویید فلان چیز جایز است، ما همه چیز را درست میکنیم. بارها به آنها گفتم که چقدر از این اجازهها از علما گرفتید و همچنان کار درست نشد؛ این مشکلات ریشههای دیگری دارند که ما متأسفانه بجای یافتن ریشههای واقعی و حل واقعی مشکل، دائم به دنبال شاخهها و یک چیزهای دیگری هستیم که آن چیزها خواسته یا ناخواسته بیش از اینکه به نفع نظام باشد و بیش از اینکه باعث تقویت نظام شود، باعث تضعیف است.
این نکته را عرض کنم که شما یک کار بزرگی در تاریخ کردید که شاید بزرگی آن را شما که در متن آن هستید، نتوانید ببینید. سال 2000 هان تینگتون استاد علوم سیاسی دانشگاه هاروارد و صاحب نظریۀ برخورد تمدنها در دانشگاه زوریخ سخنرانی کرد و گفت در قرن بیستم میلادی بشر در جستجوی رهایی از دین بود؛ میخواست خودش را از دین خلاص کند؛ اما در دو دهۀ آخر قرن بیستم ـدقت کنید پیروزی انقلاب اسلامی 1979 است؛ یعنی تاریخی که هان تینگتون ذکر میکند آغاز انقلاب اسلامی میشود ـ یک دفعه جریان حرکت بشر تغییر کرد. بشر به سمت دین حرکت کرد و من (ایشان در سال 2000 میگوید) قرن بیست و یکم را قرن نوزایی ادیان نامگذاری میکنم؛ ادیان دوباره زنده خواهند شد. یکی از عوامل جدی این جریان و پرچمدار آن انقلاب اسلامی بودهاست. انقلاب اسلامی باعث شد که دین در جهان زنده بشود. چند ماه پیش از این در بانکوک منشور شورای رهبران دینی را امضا کردیم. این سازمان (W.C.R.L) یک سازمان جهانی است در کنار سازمان ملل و از رهبران دینی تشکیل میشود. جرقۀ این سازمان در سال دو هزار در اجلاس صلح هزاره در نیویورک زده شد و در بانکوک منشور این سازمان امضا شد که بنده هم به عنوان یکی از اعضای هیئت ایرانی این منشور را امضا کردم. این منشور و این سازمان نهاد دیگری از قدرت دین در روزگار معاصر است. بشریت به جایی رسیده است که دین در صحنۀ تعاملات بین المللی به عنوان یک عامل جدی در کنار رهبران سیاسی خودش را نشان میدهد. در ایران ما در جدایی دین و سیاست بحث میکنیم. من در جمع رهبران سیاسی جهان در اجلاس بانکوک این نکته را گفتم که به اعتقاد ما در ایران سیاست از دیانت جدا نیست و سیاست مداران با هدایت عالمان دینی باید رفتار کنند. تمام علمای دین از بودایی و هندو و یهودی و مسیحی این نکته را قبول کردند. ما پرچمدار یک اندیشۀ بسیار متعالی و دارندۀ یک ذخیرۀ بسیار متعالی هستیم. اسلام به عنوان دین خاتم و مکتب اهل بیت علیهم السلام به عنوان اسلام ناب در اختیار ماست. ما ذخیرۀ فرهنگیای داریم که در هیچ حای این عالم پیدا نمیشود. اگر مشکلی هست، مشکل در مسلمانی ماست، نه در اسلام که امیدواریم إن شاء الله به انفاس قدسیۀ امام زمان ـ عج الله تعالی فرجه الشریف ـ خداوند به هم ما توفیق شناخت بیش از پیش اسلام و عمل به آن را مرحمت بفرماید. همۀ کارگزاران و خدمت گذاران به جمهوری اسلامی، رهبر عزیز انقلاب را در انجام وظایفشان مؤیّد و منصور بگرداند. کید کایدین و مکر ماکرین و توطئهها را به خودشان بازگرداند. این کشور و این مردم را از شر اجانب از شر توطئههایی که هر لحظه در کنار ما شکل میگیرد و دائم شکل آنها تغییر میکند، مصون و محفوظ بفرماید. قلب و دل امام زمان ـ عج الله تعالی فرجه الشریف ـ از ما راضی و خشنود بگرداند. شهدای ما امام راحل ما مقامشان عالیست، متعالی بفرماید. ما را در مقابل انبیا ـ علیهم السلام ـ و در مقابل اولیا و در مقابل امام راحل و شهدا سربلند بفرماید.
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته
لینک دانلود: سخنرانی در همایش انجمن های اسلامی وزارت امور اقتصادی و دارائی - شهریور ماه سال 81