خطا
  • XML Parsing Error at 9:12. Error 76: Mismatched tag

شرایط و خصوصیات جانشین پیامبر (ص)

شنبه, 02 مرداد 1389 ساعت 12:28
منتشرشده در دیدگاه ها

در ايـن كـه پـس از پـيـامبر(ص) فردى بايد اداره امور مسلمانان را در دست گيرد، در حفظ دين و شـريـعـت بـكـوشـد و از نـابـسـامـانـى جـامعه و تفرقّه امّت اسلامى جلوگيرى كند، بين شيعه و اهـل سـنـت تـوافـق نـظر وجود دارد. ولى سخن در اين است كه جانشين پيامبر(ص) بايد داراى چه شرايط و خصوصياتى باشد و چه كسى مى بايست او را بدين مقام منصوب كند؟


اهـل سـنـّت مـعـتقدند هر مسلمانى كه مردم او را به عنوان خليفه انتخاب كنند، حاكم مسلمانان و واجب الاتـّبـاع است. افزون بر اين گروهى از آنان عقيده دارند حتى اگر كسى از راه قهر و غلبه، يـعـنـى بـه زور اسـلحـه و قـدرت نـظـامـى هـم مـنـصـب خـلافـت را اشغال كرده، هر چند كه فاسق و جاهل باشد او خليفه واجب الاطاعه مسلمانان است.1
دريـغـا كـه گـروهـى سـاده انـديـش، مـقـام جـانـشـيـنـى پـيـامـبر و منصب رفيع زعامت مردم را چنان تـنـزل داده انـد كـه هـر نـاصـالحـى مى تواند ادعاى جانشينى وارسته ترين انسان روى زمين را نـمـايـد! در حـالى كـه جـانشينى ايشان منصبى الهى است و هر كس بر آن تكيه زند بايد همانند پـيـامـبـر، از طـرف خـدا تعيين شود. دين اسلام، آخرين دين آسمانى و جاويد و جهانى است و اداره جامعه براساس اين دين و پاسخگو بودن در برابر جهانيان، كسى را مى طلبد كه شمه اى از فـيـض الهـى را درك كـرده بـاشـد. بـه هـمـيـن جـهـت اسـت كـه شـيـعـه بـه درسـتى عقيده دارد كه سرپرستى جامعه پس از پيامبر به كسانى سپرده مى شود كه از نعمت عصمت بهره مند باشند. بـدون تـرديـد كسى غير از ائمه معصومين (ع) چنين ادعايى نكرده است. كسى كه در راءس جامعه قـرار مـى گـيـرد بـايـد نـمـونه و الگو باشد و ضمن برخوردارى از سجاياى بلند اخلاقى و صـفـات عـالى انـسـانى، صاحب علم خدادادى براى پاسخگويى به مشكلات و معضلات فكرى، فـرهـنـگـى، اقـتـصـادى و... نيز باشد. بر همين مبنا است كه شيعه معتقد است، على (ع) و يازده فرزندش، امام مسلمانان و جانشين پيامبر(ص) هستند، خواه خانه نشين باشند و مردم با آنان بيعت نـكـنـنـد و ديـگران را به خلافت برگزينند و خواه مردم با آنان بيعت كنند و عهده دار مقام خلافت گردند.
ايـن اعـتـقـاد، يـعـنـى ضرورت وجود امام معصوم (ع) در جامعه، براى تصدى امور جامعه، مرجعيت ديـنـى مـردم و ولايـت مـعـنـوى بر جامعه دلايلى دارد كه به اختصار پاره اى از آنها را يادآور مى شويم:
الف ـ لزوم حفظ شريعت
هـر اجـتـمـاع ديـنـى، نـيـازمـنـد شـخـصـى اسـت كـه سـخـن و رفـتـارش؛ حجّت قاطع، ميزان حق و بـاطـل و الگـو بـاشـد تـا اگـر در مسائل و محتواى آن دين، اختلافى پيش آمد با مراجعه به او اخـتـلافـات حـل شود و دين از انحراف مصون بماند. در دين مقدّس اسلام نيز پس از پيامبر(ص)، وجـود چـنـيـن اسـطـوره هـايـى كـه داراى مـلكـه عصمت ـ براى درامان بودن از خطا و اشتباه ـ و علم خـدادادى بـاشـنـد، ضـرورى اسـت؛ و گرنه برداشت هاى مختلف از دين بقاى آن را به خطر مى اندازد.
حضرت رضا(ع) در اين زمينه فرمود: ((... اگـر خداوند امامى استوار، امين، حافظ و نگاهدار دين و اسرار الهى براى مردم قرار ندهد، بـه طـور قـطـع شـريـعت كهنه مى شود و دين از بين مى رود و سنّت پيامبر(ص) و احكام الهى، دگـرگـون مـى شـود؛ بـدعـت گـزاران بـر آن مـى افزايند و ملحدان از آن مى كاهند و كار را بر مسلمانان مشتبه مى سازند.))2
ب ـ نياز جامعه به رهبران الهى
جـامـعـه سـالم و بـه دور از نـاهنجارى هاى فكرى، اجتماعى و روانى جزدر پرتو اجراى قوانين الهـى شـكـل نـمـى گـيـرد و اجـراى آنـهـا نـيـازمـنـد شـخـصـى اسـت كـه خـود در مـرحـله اول عـالم بـه قـوانـيـن اسـلامى و راهكارهاى عملى مقابله با مشكلات و معضلات جامعه باشد و در مـرحـله بـعد عامل به دانسته هايش بوده از لغزش و خطا مصون باشد تا بتواند قوانين الهى را به طور دقيق اجرا كند و حق هر صاحب حق را ادا نمايد.
امام رضا(ع) در اين مورد مى فرمايد: ((... يـكـى از عـلّت هـاى تـعيين اولى الامر از طرف خداوند، آن است كه مردم را در امور دين و دنيا، سـرپـرسـتـى و ريـاسـت كـنـد. پـس خـداى حكيم با توجه به حكمتش، امكان ندارد انسان ها را از چيزهايى كه مى داند به آنها نيازمندند و قوام آنها جز به آن نيست، محروم كند.))3
ج ـ نياز دين به تفسير و تبيين
خـداونـد، ديـن اسـلام را كـامـل تـريـن اديـان قـرار داد و بـدون كـمـتـريـن ابـهـامـى بـر رسولش نـازل كـرد و دسـتـورى از اسـلام بـراى پـيامبر(ص) ناگفته باقى نماند. اما آيا پيغمبر(ص) فرصت بيان كليه احكام را داشت؟
بـسـيـارى از احـكـام بـراى بـيـان بـايـد زمـيـنـه داشـتـه بـاشـد. تـا زمـيـنـه پـيـش نـيـايـد، مـسـائل و احـكـام نـقـل نـمـى شـود. پـيـامـبـر گـرامـى اسـلام نـيـز در مـدت كـوتـاه رسـالت بـه دليـل اشـتـغـال بـه اداره جـامـعـه، بـروز مشكلات فراوان از ناحيه كفار و مشركان مانند جنگ و... فـرصـت كـافـى بـراى بـيـان تـمـام احـكـام نـداشـت. از ايـن رو بـسيارى از موضوعات در زمان پـيـامبر(ص) پيش نيامد تا حكم آن از جانب آن حضرت بيان شود، و آنچه از احكام اسلامى باقى مـانـده بـود و وقت و شرايط زمانى و مكانى آن محقق نشده بود، پيامبر(ص) به على (ع) آموخت. در حـقـيـقـت امـام پـس از پـيـامـبـر، يـك كـارشـنـاس ديـن و اسـلام شـنـاس كـامـل از جـانـب خـداسـت كـه عـلوم لازم را از پـيغمبر گرفته و بدون هيچ خطا و اشتباهى به مردم ابلاغ مى كند و اين مقام از هر امامى به امام بعد منتقل شده است. امام على (ع) و ديگر امامان معصوم (ع)، داراى چنين مقامى بودند.
بـنـابـرايـن، آنـچـه از احـكام اسلامى در زمان پيامبر(ص) بيان نشده است و نيز تفسير و تبيين قرآن كريم و پاسخ به مسائل مستحدثه در هر زمان را حاملان علم الهى ، امامان معصوم (ع) بيان مى كنند. در زمان غيبت امام عصر(عج) نيز فقهاى جامع الشرايط با مجاهده و كوشش طاقت فرسا، با استفاده از قرآن و احاديث، به مسائل تازه پيش آمده، پاسخ مى گويند و دين و شريعت را از تحريف و تغيير حفاظت مى نمايند.
د ـ ولايت معنوى
جـهـان هـسـتـى به مثابه يك موجود زنده است. همان طور كه موجود زنده بدون روح، زنده نيست، جـهـان هـم بـدون روح كـامـل، سـالم و مـانـدگـار نـخـواهـد بـود. حـال ايـن روح، يـعـنـى پـاك تـريـن، زلال تـريـن و مـقدس ترين عضو، بايد از عالى ترين و بـهـترين جنس باشد. بهترين مخلوق جهانِ هستى، انسان و بهترين انسان ها كسانى هستند كه به هـيـچ ناپاكى روحى و جسمى نيالوده اند. آرى! امامان برترين مخلوق و شفاف ترين آينه تمام نـمـاى خـالق جـهـانند و به مقام ((حُجّت خدا)) در بين انسان ها رسيده اند. دنيا هرگز از حجّت خدا خالى نبوده و نخواهد بود؛ همان طور كه موجودات زنده بدون روح، توان زنده ماندن ندارند.
امـامـان ، چـون عـمـود خـيـمـه هـسـتـى، بـاعـث اسـتـوارى جـهـان بـوده و بـهـانـه نـزول نـعمات و بركات آسمانى هستند. آنان به مقدار فرصتى كه يافته اند انوار معنويت بر جـهـانـيـان پراكنده اند. عدالت، شجاعت، صبر، علم، ايثار و... در وجود امامان معصوم (ع) متجلّى اسـت. هـر چـنـد كـه دشـمـنـان از صـبر الهى سوء استفاده كرده و حجّت خداى را به گمان خويش مـحـصـور، مـسـمـوم يـا شـهـيـد نموده اند. امّا خورشيد در پس ابر نيز بركات خود را به زمين مى رساند.
ولايـت و سـرپـرسـتـى مـعـنـوى جـامـعـه بـرعـهـده امـامـان مـعـصـوم (ع) اسـت حـال مـمـكـن است اين ولايت معنوى با حكومت ظاهرى هم همراه شود. امام صادق (ع) درباره ضرورت وجود امام در جامعه و ولايت معنوى ايشان بر جامعه، چنين مى فرمايد: ((لَوْ خَلَتِ الاَْرْضُ طَرْفَةَ عَيْنٍ مِنْ حُجَّةٍ لَساخَتْ بِاَهْلِها))4 اگر زمين يك چشم بر هم زدن، از حجّت خدا خالى بماند، اهلش رافرو خواهد برد.
همچنين آن حضرت فرمود: ((لَوْ لَمْ يَبْقَ فِى الاَْرْضِ اِلاّ اِثْنانِ لَكانَ اَحَدَهُمَا الْحُجَّةُ))5 اگر بر فرض روى زمين دو نفر باشند، بايد يكى از آنان امام و حجّت باشد.
وجـود رهـبـر و والى بـراى جـامـعـه اسـلامـى در هـمـه مـقـاطـع تـاريـخـى ضـرورت دارد و هـر عـقـل سليمى حكم مى كند كه بر خداوند لازم است پس از پيامبر(ص) براى اداره جامعه اسلامى، حفظ دين و شريعت از تحريف و تفسير و تبيين دين، امام و رهبرى براى جامعه اسلامى معين نمايد. بـنـابراين تعيين امام معصوم (ع) به ولايت و سرپرستى جامعه اسلامى به انتخاب مردم نيست، گر چه همراهى و بيعت مردم با امام معصوم (ع)، در تحقق عملى حكومت وى نقش به سزايى دارد.

1ـ احكام السلطانيّه، ابوالحسن ماوردى، ص 6 ـ 9.
2ـ بحارالانوار، ج 23، ص 32.
3ـ بحارالانوار، ج 23، ص 32.
4ـ بحارالانوار، ج 23، ص 29.
5ـ همان، ص 23.