. چيستى دين
در تفسير «دين» آرا و مطالب گوناگونى از سوى غربيان مطرح شده است.(1) تنوع اين تفسيرها به گونهاى است كه انديشمندان مغرب زمين را وادار كرده تا اعتراف كنند: «اصطلاح دين داراى يك معناى واحد كه مورد قبول همه باشد، نيست. بلكه پديدارهاى متعدد فراوانى تحت نام دين گرد مىآيند كه به گونهاى با هم ارتباط دارند. ارتباطى كه لودويك ويتگنشتاين آن را شباهت خانوادگى(2) مىنامد».(3)
در تعابير قرآنى «دين» در دو مورد استعمال شده است:
1 - هر گونه اعتقاد به قدرت غيبى، چه حق باشد و چه باطل: «لكم دينكم ولى دين»(4)
2 - خصوص اديان الهى: «ان الدين عندالله الاسلام».(5)
در اين بحث، توجه ما به همان استعمال دوم لفظ «دين» است، كه خاص اديان الهى و داراى سطوح و مراحل مختلفى است:
أ - دين نفس الامرى: آنچه در علم الهى و مشيّت ربانى براى هدايت انسان به سوى رستگارى وجود دارد، دين نفس الامرى است. به ديگر سخن، دين نفس الأمرى مسير بين مبدأ و منتهاى آدمى است. مبدأ انسان به گفته ى قرآن معرفت صفر است: و اللّه أخرجكم من بطون أمّهاتكم لا تعلمون شيئاً(6)، ]خداوند شما را از شكم مادرانتان خارج كرد، در حالى كه هيچ نمى دانستيد[، و منتهاى او بنا برآيه ى: ما خلقت الجنّ و الإنس إلاّ ليعبدون(7) ]جنّ و آدم را جز براى عبادت نيافريدم.[، معرفت بى نهايت است، زيرا عبادت نتيجه ى معرفت مى باشد و هر كس به اندازهاى عبادت مىكند كه معرفت دارد. از اينرو، صدرالمتألهين در تفسير اين آيه مى گويد: جنّ و آدم را جز براى دانستن نيافريدم(8) و چون خداوند بى نهايت است، امكان معرفت به او نيز تا بى نهايت امتداد دارد. دين نفس الامرى نسخهى رستگارى بشر در لوح محفوظ و مسير بين اين آغاز و انجام است و حقيقتى عينى و واقعيتى ثبوتى مىباشد.
ب - دين مُرسَل: آنچه از سوى خداوند متعال براى هدايت انسان به سوى رستگارى به واسطهى رسولان الهى ارسال شده است، «دين مرسل» را تشكيل مىدهد. به ديگر سخن، دين مرسل، بخش يا تمام دين نفس الأمرى است كه از طريق وحى در اختيار پيامبران الهى گذاشته مى شود تا به آدميان برسانند.
هر چند اين نامها ناآشنا مىنمايد، ولى توجه به حقيقت دين و آنچه در صحنهى تاريخ اتفاق افتاده، به سادگى وجود چنين مراتبى را آشكار مىسازد: خداوند كه آدمى را خلق كرد، و از آغاز و انجامش آگاه بود، براى سعادت و فلاح اين موجود راهى روشن داشت (دين نفس الامرى) كه در هر زمان، بخشى از آن نسخهى الهى را براى آدميان به وسيلهى رسولان فرو فرستاد (دين مرسل).
ما در كاربردهاى مختلف لفظ «دين» نيز مىتوانيم اين مراتب را باز يابيم: هنگامى كه از دين يگانهى الهى سخن مىگوييم وآن را اسلام مىدانيم (ان الدين عندالله الاسلام)، يا عقايد ناصحيح را از ساحت دين، خارج مىشماريم، به دين نفس الامرى توجه داريم. وقتى مىگوييم: دين حضرت ابراهيمعليه السلام توحيدى بود. در دين حضرت موسىعليه السلام احكام سختى وجود داشت. دين اسلام دين خاتم است، دين اسلام ناسخ اديان گذشته است. در تمام اين جملات مراد ما از دين، دين مرسل است. بى توجهى به مراتب دين و كاربردهاى لفظ آن، گاه كژتابىهاى غريبى را در تفهيم و تفهّم به دنبال دارد. از اين رو، ما تلاش خواهيم كرد با بررسى دقيق ويژگىهاى دين نفس الامرى و دين مرسل به صورت جداگانه و تفكيك معانى مختلف دين در استعمالات گوناگون، مبانى كلامى «نظريهى انديشه مدوّن» را كه در ادامه بيان خواهد شد، تبيين كنيم.(9)
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1) «جان هيك» در كتاب «فلسفه دين» تعاريف گوناگونى از ديدگاه هاى مختلف دربارهى دين نقل مىكند:
أ ) تعريف روانشناختى: «دين احساسات، اعمال و تجربيات افراد در هنگام تنهايى، آنگاه كه خود را در برابر هر آنچه كه الهى مىنامند، مىيابند.» (ويليام جيمز)
ب ) تعريف جامعه شناختى: «مجموعهاى از باورها، اعمال، شعاير و نهادهاى دينى كه افراد بشر در جوامع مختلف بنا كردهاند.» (تالكوت پارسونز)
ج ) تعريف طبيعت گرايانه: «مجموعهاى از اوامر و نواهى كه مانع عملكرد آزاد استعدادهاى ما مىشود.» (اس. رايناخ) و همان رويكرد با همدلى بيشتر: «دين همان اخلاق است كه احساس و عاطفه به آن تعالى، گرما و روشنى بخشيده است.» (ماتيو آرنولد)
د ) تعاريف دينى، مانند: «دين اعتراف به اين حقيقت است كه كليه موجودات تجليّات نيرويى هستند كه فراتر از علم و معرفت ماست» (هربرت اسپنسر) (ر. ك: جان هيك، فلسفه دين، صص 23 - 22 ترجمهى بهرام راد، ويراستهى بهاء الدين خرّمشاهى، انتشارات بين المللى الهدى، تهران، 1372.)
2) Family Resemblance.
3) جان هيك، فلسفه دين، صص 24 - 23.
4) دين شما براى خودتان، و دينِ من براى خودم. (كافرون، 6).
5) در حقيقت، دين نزد خدا همان اسلام است. (آل عمران، 19).
6) نحل، 78.
7) ذاريات، 56.
8) ر.ك: صدرالمتألهين، الاسفار الاربعة، ج 3 ، ص 515.
9) برگرفته از کتاب ولایت و دیانت « جستارهایی در اندیشه سیاسی اسلام»، استاد مهدی هادوی تهرانی.