خطا
  • XML Parsing Error at 9:12. Error 76: Mismatched tag

سلسله مباحث دین و سیاست – سکولاریسم

شنبه, 02 مرداد 1389 ساعت 12:43
منتشرشده در دیدگاه ها

سکولاریسم (1)
در دوران نوزايى(2) كه از اواسط قرن پانزده ميلادى با گرايش به فرهنگ روم باستان و يونان قديم آغاز شد و سپس در عصر اصلاح‏گرى(3) كه در قرن شانزده توسط برخى رجال دين، مانند لوتر، شكل گرفت و آنگاه در دوران روشنگرى(4) كه در قرون 17 و 18 ميلادى با گرايش به خرد كاربردى و عقلانيت عرفى تجسم يافت، دين باوران مسيحى متوجّه شدند كه اين آيين با كاستى‏هايى كه دارد، نمى تواند جوابگوى نيازهاى اجتماعى - سياسى جديد باشد و خود را با شرايط تازه ى زندگى بشر در اين عصر هماهنگ سازد. از اين رو، اعلام كردند كه دين تنها براى ارتباط انسان با خدا و آخرت آمده است و در امور اجتماعى يا سياسى ضرورتى نيست كه به آن مراجعه شود. بدين‏سان انديشه ى جدايى دين از سياست و انكار مرجعيت دين در حوزه ى مباحث اجتماعى سياسى شكل گرفت و فيلسوفان سكولار (5) يكى پس از ديگرى ظهور كردند.



با توجه به آنچه پيرامون تفكر مسيحى گذشت، به جرأت مى توان گفت: سكولاريسم فرزند مشروع تمدّن غرب است، زيرا آيينى كه از مسير زلال الهى خود منحرف و با اهواء و آراء زمينى ممتزج شده بود، نمى توانست داعيه ى پاسخگويى به همه ى نيازهاى انسان در هر زمانى را داشته باشد. افزون بر اين، دين عيسى‏عليه السلام دين خاتم نبود و هرگز عيسى‏عليه السلام خود را آخرين پيام‏آور الهى معرفى نكرده بود، بلكه با تأكيد بر ظهور احمد (ستوده شده) بشارت بعثت پيامبر خاتم‏صلى الله عليه وآله را داده بود.

امّا اسلام دين خاتم و از آفت تحريف در امان است، از اين رو، مجالى براى طرح جدايى دين از سياست به طور طبيعى در بستر فرهنگ اسلامى وجود نداشت و هنگامى اين انديشه در اين ديار سربرآورد كه برخى مسلمانان با افكار غربيان آشنا و شيفته ى آن شدند و گمان كردند كه تكرار آن مطالب موجبات تكامل و ترقى جوامع اسلامى را فراهم مى كند.(6) (7)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1) Secularism.
2) Renaissance.
3) Reformation.
4) Enlightinment.
5) Secular.
6) به عنوان مثال دكتر جابر عصفور در مقدمه ى خود بر كتاب «الاسلام و اصول الحكم» نوشته ى على عبدالرزاق مى گويد: ما به امثال رفاعه طهطاوى، محمد عبده و على عبدالرزاق افتخار و به آنها اقتدا مى كنيم، چون طرفدار دولتى متمدن و اجتماعى مدنى هستند.
7) برگرفته از کتاب ولایت و دیانت «جستارهایی در اندیشه سیاسی اسلام»، استاد مهدی هادوی تهرانی، صص 40 – 42.