خطا
  • XML Parsing Error at 9:12. Error 76: Mismatched tag

سلسله مباحث دین و سیاست - انسان شناسی اسلامی

شنبه, 02 مرداد 1389 ساعت 12:40
منتشرشده در دیدگاه ها

انسان‏شناسى اسلامى(1) تصويرى است كه اسلام از انسان عرضه مى‏كند. در مورد حقيقت انسان، چنان كه گذشت(2)، دو ديدگاه قابل طرح است. يكى اينكه گوهر آدميان امر يگانه اى است و تفاوت هاى فرهنگى، اجتماعى، اقتصادى و سياسى موجود بين آنها به پوسته ها و عوارض مرتبط است. در مقابل، اين نظر وجود دارد كه گوهر آدمى در زمان ها يا در بين اقوام و ملل گوناگون با يكديگر مختلف است.



نظر اول را تمامى نحله هاى دينى، فرق عرفانى، شاخه هاى علم و غالب مكاتب فلسفى پذيرفته اند، هر چند در تفسير اين حقيقت يگانه، راه هاى گوناگونى رفته و آراء مختلفى عرضه كرده اند.
نظر دوم را گروهى از مكاتب فلسفى متأخر برگزيده اند و با ادعاى اين امر كه حقيقت انسان يك هويت فرهنگى است، تفاوت فرهنگ ها را موجب تفاوت ذات آدميان شمرده اند. برخى نيز با طرح واژگان انسان سنتى و انسان مدرن به اين سو رفته اند كه حقيقت انسان در اثر آنچه در روزگار رنسانس(3)، اصلاح دينى(4) و روشنگرى(5) رخ داد، ديگرگون شد و انسان سنتى به انسان مدرن تبديل گرديد.

اما در واقع آنچه در پى تبدّل فرهنگ‏ها تغيير يافت، شكل روابط و پوسته‏ى زندگى آدمى بود، در حالى كه لبّ اين حقيقت و ذات اين هويت همچنان دست نخورده باقى ماند. از نگاه اسلام، چه آحاد افراد انسان در يك زمان و چه انسان هاى گوناگون در زمان هاى مختلف، با تمام تفاوتى كه با يكديگر از حيث فرهنگ، دانش، و آداب و رسوم دارند، از نوعى اشتراك و وحدت هويت برخوردارند. هويت واحد انسانى امرى است كه هم قرآن بر آن شهادت مى‏دهد، هم نگاه و بينش فلسفى آن را اقتضا مى‏كند و هم دانش هاى تجربى در ساحت علوم طبيعى و علوم انسانى چنين نگرشى دارند.

از نگاه قرآن، انسان موجودى است كه از يك‏سو فطرتى الهى و از سوى ديگر، طبيعتى مادى دارد، فطرت او را به سمت معارف بلند، معنويات، و خيرات دعوت مى‏كند و طبيعت او را به حضيض ماديّت، شهوات و شرور فرا مى خواند. حيات انسان صحنه‏ى مبارزه‏ى دائم بين طبيعت و فطرت اوست. اگر طبيعت انسان بر فطرت غلبه كرد و او مسير طبيعت را پى گرفت، از نگاه قرآن اين انسان، انسانى است وارونه و منحرف و اگر فطرتش غالب شد و طبيعتش در مسير فطرت قرار گرفت، در اين صورت اين انسان، انسانى است كه در مسير هدايت قرار گرفته و در طريق حق قدم برداشته است.

در قرآن امورى به عنوان امور مشترك در بين انسان ها ذكر مى‏شود، گاه در مقام فضيلت و گاه رذيلت. البته هيچ يك از اينها به اين معنا نيست كه انسان ها بالفعل داراى تمام اين فضايل يا رذايل هستند، بلكه مقصود اين است كه در انسان هم زمينه‏ى فضايل وجود دارد و هم زمينه‏ى رذايل. در جايى مى‏گويد: فطرت انسان ها الهى است «فطرت‏الله التى فطرالناس عليها»(6) در جاى ديگرى مى‏گويد: «خلق الانسان هلوعاً»(7) جايى از فضيلت انسان سخن مى‏گويد و جايى از رذيلت. جايى فطرت الهى انسان را ذكر مى‏كند، جايى بى‏صبرى، ناتوانى، و طمعكارى او را. هيچيك از اين دو بيان ناظر به اين نيست كه وقتى انسان ها به دنيا مى‏آيند بالفعل داراى فضايل يا رذايلى هستند. خداوند تبارك و تعالى درباره‏ى انسان مى‏گويد: «والله اخرجكم من بطون امهاتكم لاتعلمون شيئاً»(8) شما وقتى از شكم مادرانتان خارج شديد، چيزى نمى‏دانستيد. در روايات نيز وارد شده كه ابناء بشر مولود بر فطرتند و فطرت ها، فطرتى است پاكيزه.(9) بنابراين، انسان از نگاه قرآنى و روايى موجودى است كه وقتى پا به عرصه‏ى اين عالم مى‏گذارد علمى ندارد، آگاهيى ندارد، ولى فطرتى الهى دارد. و در عين حال كششى به سمت ماديات در طبيعت او وجود دارد. وقتى وارد صحنه‏ى عالم مى‏شود، درواقع از يك سو، شناخت و معرفت را آغاز مى‏كند و از سوى ديگر، در راستاى طبيعت يا فطرت جهت مى‏گيرد. اين نگاهى است كه قرآن به انسان دارد و در وراى پوسته‏ى متفاوت انسان ها، يك باطن واحد را مى‏بيند.

از نگاه فلسفى هم قضيه به همين شكل است. مكاتب فلسفى، چه در يونان باستان و چه در اسلام و چه در غرب معاصر، همواره نگاهى وحدت گرايانه نسبت به انسان داشته و تصويرى كلى را، به عنوان هويت عمومى انسان ها عرضه كرده‏اند. اين تصوير ممكن است خوشبينانه باشد. مانند تصويرى كه اسلام ارائه كرده و فطرت انسان ها را فطرتى پاك دانسته است، و امكان دارد تصويرى بدبينانه باشد، مثل تصويرى كه مسيحيت تاريخى عرضه نموده و انسان ها را موجوداتى پليد و گناهكار و طبيعتشان را طبيعتى زشت و ناپاك دانسته، هر چند تصويرهايى كه از انسان در انديشه‏هاى دينى و مكاتب فلسفى ارائه شده، با هم تفاوت دارد، اما همگى آنها در اين جهت با يكديگر مشتركند كه براى انسان، با تمام تفاوت هايش، هويت واحدى قائل شده‏اند.(10)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1) انسان شناسى در اين كاربرد، معادل Anthropology استفاده نشده، بلكه مراد از آن تفسير نظرى انسان براساس مبانى اسلام است.
2) همين نوشتار، بحث دين نفس الامرى.
3) Renaissance.
4) Reformation.
5) Enlightenment.
6) همان سرشتى كه خدا مردم را بر آن سرشته است (روم، 30).
7) به راستى كه انسان سخت آزمند «و بى تاب» خلق شده است. (معارج ،19).
8) نحل، 78.
9) در روايت از رسول اكرم‏صلى الله عليه وآله وارد شده است: كل مولود يولد على الفطره، هر فردى بر فطرت الهى متولد مى‏شود. (ر.ك.: الكلينى، الكافى، ج 2، ص 12 ، حديث 4).
10) برگرفته از کتاب ولایت و دیانت « جستارهایی در اندیشه سیاسی اسلام»، استاد مهدی هادوی تهرانی، صص 26- 29.