خطا
  • XML Parsing Error at 9:12. Error 76: Mismatched tag

حقيقت مكتب تشيع و اهل‌بيت (ع)

پنج شنبه, 18 آذر 1389 ساعت 10:28
منتشرشده در دیدگاه ها

در سال‌های اخير پرسش عمده مسلمانان به‌ويژه در صحنۀ حج و همچنين پرسش پيروان ساير اديان در سراسر جهان اين است كه حقيقت مكتب تشيع و اهل‌ بيت (ع) چيست؟

به عقیده ما، امامان ما به دنبال معرفتی بودند كه پيروانشان بايد نسبت به جايگاه و نقش آنها داشته باشند، مسئله‌ای كه امروز بيش از هر زمان ديگری برای پيروان مكتب اهل‌بيت (ع) اهميت پيدا كرده ‌است.

مطرح شدن چنين پرسشی در سطح جهان يك فرصت استثنايی برای پيروان مكتب اهل‌بيت (ع) است، تا اين مكتب را به جهانيان معرفی كنند، و امروزه بيش از هر زمان ديگری ضرورت دارد تا پيروان اين مكتب خود با حقيقت اين مكتب آشنا شوند و در مقابل شبهاتی كه هر روزه توسط ابزارها و رسانه‌های مختلف به اين مكتب وارد می شود، پاسخ گو باشند.

گاهی اوقات علی‌رغم عشق و علاقه‌ای كه به ائمه ‌اطهار (ع) داريم، نسبت به مكتب آنها كوتاهی و غفلت می‌کنیم كه لازم است اين غفلت و كوتاهی رفع شود، تا نگاه و بينش ما نسبت به اين مكتب نگاهی عميق‌تر و بينشی گسترده‌تر باشد و توان ما در پاسخ گويی به شبهات نيز افزايش يابد.

اگر ما به امام‌حسين (ع) عشق می‌ورزيم و ايشان را برای خود الگو قرار می‌دهيم، از اين جهت است كه از نگاه ما، اين بزرگوار امتداد وجودی پيامبر اسلام (ص) هستند.

به اعتقاد ما، امامت ادامه رسالت الاهی است، اين رسالت در وجود حضرت محمّد (ص) به نهايت و قلۀ غايت رسيد، در نتيجه ايشان خاتم‌النبیّين (ص) هستند، اما ادامه راه آن حضرت، در امامت تجلی پيدا كرده و اين مسئله‌ای است كه بايد دقيق‌تر و عميق‌تر مورد توجه قرار بگيرد.

برای پی بردن به عمق انديشه امامت، بايد نگاهی دوباره به قرآن داشته باشيم، قرآن به تعبير برخی از بزرگان اهل معرفت، تجلی و نمود همۀ علم الاهی است، آنها با توجه به آيه اول سوره مباركه «قدر»، «إِنَّا أَنزَلْنَاهُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ؛ما [قرآن را] در شب قدر نازل كرديم»، ضمير «اَنزلناهُ» را به ذات اقدس الاهی ارجاع می‌دهند و چون ذات آن حضرت عين علم او است، قرآن تجسم علم الاهی است كه در پايين‌ترين مرتبه در دسترس مردم عادی قرار گرفته است.

قرآن در مراتب بالاتر نزول خود و قبل از اين كه به شكل كلمات و خطوط قابل دسترسی برای عموم نازل شود، به قلب انسان كامل، حضرت محمّد (ص)، نازل شد.

ائمه اطهار (ع) به تأويل قرآن علم دارند و دانستن آنها نسبت به قرآن، دانستن قبل از لفظ است. آنها به حقايق، منشأ، مصدر، اصل و ريشۀ آيات قرآن آگاهی دارند، در حالی‌كه دانستن ما نسبت به قرآن، دانستن بعد از لفظ است و از روی الفاظ قرآن به معانی آن پی می‌بريم.

قرآن كريم به اشكال مختلف و از زوايای گوناگون به مسئله امامت پرداخته است كه برخی از آنها بيشتر مورد توجه قرار گرفته‌اند، اما تعدادی از آيات وجود دارند كه به شكلی ظريف مسئله امامت و اساس تشیّع را مطرح كرده‌اند و كمتر به آنها توجه شده‌است.

قرآن كريم مطلبی را در آيات و سوره‌های مختلف در مورد انبيای الاهی تكرار كرده‌ است و آن اين است كه: «یَا قَوْمِ لا أَسْأَلُكُمْ عَلَیْهِ أَجْرًا إِنْ أَجْرِیَ إِلاَّ عَلَى الَّذِی فَطَرَنِی أَفَلاَ تَعْقِلُونَ؛ اى قوم من براى اين [رسالت] پاداشى از شما درخواست نمى‏كنم پاداش من جز بر عهده كسى كه مرا آفريده است نيست پس آيا نمى‏انديشيد».[1]

تنها يك استثنا در قرآن وجود دارد كه اين خطاب تفاوت پيدا كرده ‌است و آن آيه‌ای خطاب به حضرت محمّد (ص) است كه در بحث امامت نيز به آن اشاره می‌كنيم. در سوره مباركه «شوری» می‌فرمايد: «قُل لَّا أَسْأَلُكُمْ عَلَیْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَی؛ بگو به ازاى آن [رسالت] پاداشى از شما خواستار نيستم مگر دوستى در باره خويشاوندان».[2]

اگر مفهوم «اِلّا المَوَدَّةَ فِی القُربی» روشن شود، متوجه می‌شويم كه ديانت و خاتميت نبی اكرم (ص) باعث شده ‌است، تا ايشان در اين راستا نسبت به ساير پيامبران متفاوت باشند.

تفسيری كه معمولاً از «اِلّا المَوَدَّةَ فِی القُربی» توسط ما شيعيان و همچنين توسط بسياری از پيروان ساير مذاهب اسلامی ارائه می‌شود، اين است كه در اين آيه خداوند از پيامبر خواسته است تا در ازای خدمتی كه در حق مردم انجام داده است، از آنها مزد و اجر طلب كند كه آن مزد، دوستی خاندانش است.

در اين تفسير گاهی خاندان پيامبر (ص) آن چنان گسترده در نظر گرفته می‌شود كه تمام سادات را در برمی‌گيرد، گاهی شامل خويشاوندان نزديك پيامبر (ص)؛ مانند همسران و فرزندانش می‌شود، و گاهی تفسير خاصی توسط شيعه ارائه می‌شود كه نزديكان پيامبر (ص)، شامل افراد خاصی می‌شود.

در هر صورت اين نوع نگاه، آيه را تا حد يك عاطفه و احساس تنزل می‌دهد و باعث درگيری بين شيعه و سنی می‌شود، اهل تسنن می‌پرسند: «دوست داشتن و محبت كردن چه ارتباطی با تبعيت كردن و الگو قرار دادن دارد؟»

قرآن کریم بياناتی دارد كه نادرست بودن اين تفسير را می‌رساند. حضرت مريم (س) و مادر و خواهر حضرت موسی (ع)، شخصيت‌هايی برجسته و مورد مدح و ستايش در قرآن هستند، اما آيه‌ای وجود ندارد كه نشان دهد خداوند از حضرت عيسی (ع) و حضرت موسی (ع) خواسته باشد تا از مردم مودّت بستگان و نزديكان خود را طلب كنند.

خداوند در سوره مباركه «سبا» خطاب به پيامبر اكرم (ص) می‌فرمايد: «قُلْ مَا سَأَلْتُكُم مِّنْ أَجْرٍ فَهُوَ لَكُمْ إِنْ أَجْرِیَ إِلَّا عَلَى اللَّهِ؛ بگو هر مزدى كه از شما خواستم آن از خودتان، مزد من جز بر خدا نيست».[3]

خداوند در سوره مباركه «فرقان» می فرماید: «قُلْ مَا أَسْأَلُكُمْ عَلَیْهِ مِنْ أَجْرٍ إِلَّا مَن شَاء أَن یَتَّخِذَ إِلَى رَبِّهِ سَبِيلًا؛ بگو بر اين [رسالت] اجرى از شما طلب نمى‏كنم جز اينكه هر كس بخواهد راهى به سوى پروردگارش [در پيش] گيرد».[4]

ممکن است سؤال شود كه مودّت خاندان پيامبر (ص) چه سودی برای ما دارد؟

در پاسخ باید گفت: «ما اَسئَلُكُم» تأكيد بر نفع است و خداوند در اين آيه به پيامبر (ص) می‌فرمايند: بگو من هيچ گونه اجری از شما نمی‌خواهم، مگر آن كس كه می‌خواهد راهی به سوی خداوند پيدا كند.

اين سه آيه در سه سوره متفاوت قرار دارند، در دعای ندبه، اين سه آيه پشت سر هم قرار گرفته‌اند تا به شكلی رمزآلود معنای خاصی را بيان كنند.

مطابق با آيات و با استناد به قرآن، و نه طبق لغات و روايات، آن كسی كه می‌خواهد راهی به سوی خداوند پيدا كند (مَن شآءَ اَن یَتَّخِذَ اِلی رَبَّهِ سَبيلاً)، راهش محبت و دوستی با خاندان و نزديكان پيامبر (ص) است: (المَوَدَّةَ فِی القُربی) و به همين دليل اجر و مزدی كه پيامبر (ص) طلب می‌كند (المَوَدَّةَ فِی القُربی)، خير و منفعتی برای ما است (فَهُوَ لَكُم) و نه اجری برای پيامبر (ص) که اجر پيامبر (ص) نزد خداوند است.

همان گونه كه نتيجه گرفتيم؛ مودّت و محبت به خاندان پيامبر (ص)، راهی به سوی خداوند است، اما راه به سوی خدا پيمودنی است و انسان بايد اين مسير را در عمل و رفتار طی كند و در عقيده و نظر تابع آن باشد، بنابراین مودّت و محبتی راهی به سوی خدا است كه بتوان از آن مودّت، تبعيت و الگو قرار دادن را نتيجه‌گيری كرد.

محبت، عشق و علاقه به اهل‌بيت (ع) ارزش دارد، اما به اين معنا نيست كه اين عشق جانشين تمام تكاليف، واجبات، محرمات و اعتقادات ما شود، بلكه اين عشق بايد مصدر همه اين عوامل باشد.

به اعتقاد ما دو نوع تبعيت وجود دارد: گاهی اوقات انسان رئيس است و دستور می‌دهد و چون مقامش بالاتر است بايد از آن تبعيت كرد؛ اين نوع تبعيت هميشه با نوعی تكلّف همراه است و عاملی بيرونی آن را نظارت می‌كند؛ مانند قوانينی كه دولت‌های لائيك وضع می‌كنند و برای تضمين آن از پليس، قوه قضائيه و... استفاده می‌كنند كه البته دين اسلام اين نوع تبعيت را ناديده نگرفته است. اما گاهی تبعيت، درونی و با عشق و علاقه است و به همين دليل به مودّت تعبير می‌شود.

اكثريت اهل تسنن به اهل‌بيت (ع) محبّت دارند، اما اين محبّت فقط عاطفی است و به ائمه‌ اطهار (ع) به ‌عنوان امام، مرجع و الگو نگاه نمی‌كنند و گاهی اين نگرانی به ما دست می‌دهد كه مبادا شيعه هم اين گونه باشد و تنها عشق و عاطفه به اهل‌بيت (ع) داشته باشد و از آنها تبعيت نكند.

طبق تفسير جديدی كه از آيات داشتيم، بايد از «القُربی» تبعيت كنيم و خداوند با معيارهايی كه در اختيارمان گذاشته، شناسايی آنها را به وجدان‌های عقلانی ما ارجاع داده و در قرآن دو گروه را به ما معرفی كرده‌ است.

گروه اول: كسانی هستند كه ما را به متن و حقيقت حق هدايت می‌كنند؛ آنها معصوم‌اند و اشتباه و گناه نمی‌كنند؛ زيرا كسانی كه سهواً اشتباه می‌كنند، و كسانی كه عمداً گناه می‌كنند ما را به اشتباه و خطا دچار می‌كنند.

گروه دوم: خود به هدايت ديگران نياز دارند و نمی‌توانند به تنهايی راه درست را انتخاب كنند، بنابراين هر وجدانی گروه اول را برمی‌گزيند و اين مطلب نشان می‌دهد كه «القُربی» هم بايد معصوم باشند.

پس صرفاً انتصاب به پيامبر (ص) كافی نيست و بايد خصوصيات و ويژگی‌هايی در خود افراد باشد. و علی‌بن ابيطالب (ع) نه به اين دليل كه پسر عمو و داماد پيامبر است، بلكه به دليل وجود صلاحيت و خصوصياتی كه در خود ايشان است، اميرالمؤمنين (ع) هستند.

شيعه معتقد است، در خاندان پيامبر (ص) افراد خاصی هستند كه معصوم‌اند و بايد از آنها تبعيت كرد. پيامبر (ص) بعد از نزول آيه تطهير، خودشان، علی‌بن ابيطالب (ع)، حضرت فاطمۀ زهرا (س)، امام‌ حسن (ع) و امام ‌حسين (ع) را اهل‌بيت (ع) معرفی كردند.

طبق قرآن کریم، امام ‌حسين (ع) مصداق روشن «القُربی» پيامبر (ص) است كه بايد از او تبعيت كنيم و نيم قرن بعد از پيامبر (ص)، به نام همان پيامبر و دينی كه بنا كرده بود، مظلومانه او را به شهادت رساندند.

اگر هر فطرت سالمی و هر انسانی كه از انسانيت منحرف نشده باشد، با داستان امام ‌حسين (ع) و كربلا برخورد كند، عاطفه و احساسش تحريك خواهد شد؛ مظلوميت امام ‌حسين (ع) و خاندان بزرگوارشان دل هر انسان آزاده‌ای را به درد می‌آورد.

روز اول ماه محرم ‌الحرام، روز آغاز حزن و اندوه ائمه ‌اطهار (ع) بود و هر روز كه سپری می‌شد، اين آثار ناراحتی افزايش می‌يافت و در روز عاشورا به اوج خود می‌رسيد.

 

محبت حقیقی به اهل بیت (ع) در کنار اطاعت پذیری معنا می‌یابد

محبت حقیقی به اهل بیت زمانی محقق می شود که با تبعیت از آنان همراه باشد. در مکتب اهل بیت (ع)، عشق ارزش دارد، اما جایگزین همۀ تکالیف و واجبات انسان نمی‌شود.

مظلومیت امام حسین (ع) در کربلا دل هر انسان آزاده ای را به درد می آورد، اما باید توجه داشت که اهل بیت (ع) ورای این اشک ها و حزن و اندوه ها، به دنبال ایجاد معرفت در پیروانشان نسبت به نقش و جایگاه ائمه اطهار (ع) بودند.

مسئله ای که امروز بیش از هر زمان دیگر برای پیروان مکتب اهل بیت (ع) اهمیت دارد، همین معرفت است. حوادث مختلفی در دنیا سبب شده است به مکتب اهل بیت به صورت عمومی توجه شود، و این پرسش عمومی نه فقط در میان کشورهای سلامی، بلکه در بین سایر کشورها و ادیان و مذاهب هم به صورت جدی مطرح است که تشیع و مکتب اهل بیت (ع) چیست؟ در این شرایط که یک فرصت استثنایی برای شیعیان، جهت معرفی مکتب اهل بیت به شمار می رود پیروان اهل بیت (ع) باید بیش از هر زمان دیگر با حقیقت این مکتب آشنا شده و در مقابل شبهاتی که در این عرصه مطرح است، پاسخ گو باشند.

گاهی با وجود عشق و عاطفه ای که به اهل بیت (ع) داریم و یا سال‌ها در مجالس ذکر آنان نشسته‌ایم، اما از برخی اصول و ریشه‌های مکتب ایشان غافل و یا بی‌خبریم که لازم است این غفلت یا جهل زدوده شود، تا نگاه ما نسبت به این مکتب، عمیق‌تر و گسترده‌تر و توانمان در پاسخ گویی به شبهات مضاعف شود.

اگر ما به امام حسین (ع) عشق می ورزیم و ایشان برای ما الگو هستند، از آن جهت است که از نگاه ما، حسین (ع) امتداد وجودی پیامبر اکرم (ص) است. امامت، ادامه رسالت الاهی است که در وجود پیامبر (ص) به حد غایت خود رسیده و پس از ایشان مجالی برای نبوتی دیگر نیست و ادامه راه ایشان در امامت تجلی یافته است.

ما برای پی بردن به عمق اندیشه امامت، باید نگاهی دوباره به قرآن داشته باشیم. به تعبیر برخی بزرگان اهل معرفت، قرآن تجلی و نمود همه علم الاهی است، این بزرگان معتقدند، این تنزلی که در ذیل آیه اول سوره قدر اشاره شده است،‌ در واقع، تنزل علم الاهی است؛ چون ذات الاهی عین، علم او است،

طبق آیات قران تنها راسخون در علم توان فهم و درک معارف قرآن را دارند. ائمه اطهار (ع) از این علم الاهی آگاه اند و دانش ایشان به قرآن، دانش قبل از لفظ است، برخلاف دانش ما که از طریق الفاظ پی به معانی می بریم، معصومین (ع) از ریشه ها و حقایق و مصادر آیات مطلع اند.

قرآن کریم در آیات متعدد و به اشکال مختلف به مسئله امامت پرداخته است که برخی آیات؛ مانند آیه اکمال دین بیشتر مطرح است و اغلب مردم می دانند، اما برخی دیگر به شکلی پوشیده تر مسئله امامت و اساس اندیشه تشیع را مطرح کرده اند که هم در آثار شیعه و هم سنی کمتر مورد توجه قرارگرفته است.

قرآن کریم در مورد انبیای بزرگ، عبارتی را به اشکال مختلف و در سور متفاوت تکرار کرده است، و آن این است که به مردم بگویند «ما از شما اجری نمی خواهیم و اجر ما با خدا است»، اما تنها موردی که از این قاعده استثنا شده است، پیامبر گرامی اسلام (ص) است که خداوند می فرماید به مردم بگو: «قل لا اسئلکم علیه اجرا الاّ المودّة فی القربی»، آیا تاکنون این سوال را از خود پرسیده ایم که؛ چرا در میان همۀ انبیا، پیامبر اسلام (ص) به چنین مسئله ای امر شده اند؟

اگر مفهوم «المودة فی القربی» روشن شود، خواهیم دید که این ویژگی مربوط به دیانت خاتم است که باعث شده است او متفاوت از سایر پیامبران باشد، چه شیعه و چه اهل سنت معتقدند خدا در این آیه در ازای خدمتی که پیامبر (ص) به انسان ها کرده است، از آنان می خواهد با کسانی که نسبتی با پیامبر دارند دوستی داشته باشند (که بعضا توسعه ها و تضییق هایی در دامنه «قربی» آمده است تا حدی که در توسعه آن، معتقدند شامل همه سادات می شود و برخی دیگر آن را تنها محدود به همسران و فرزندان پیامبر (ص) می دانند) و تفسیر خاص شیعه این است که «القربی» تنها برخی از خاندان پیامبر (ص) هستند.

قرآن کریم می فرماید مودت اجری نیست که در ازای خدمت پیامبر (ص) باشد. همه این دیدگاه ها در این نکته با هم مشترک هستند که این مودت، اجری است که امت باید به پیامبر (ص) در ازای خدمتش بدهند، این نگاه به آیه که آن را در حد یک عاطفه و احساس تنزل می دهد نتیجه اش این می شود که سال های سال میان شیعه و سنی بحث است که خاندان پیامبر(ص) را باید دوست داشت و دوستی ربطی به پیروی و الگو قرار دادن آنان ندارد.

از سوی دیگر قرآن به سایر پیامبران همچون عیسی و موسی می فرماید: «قل لا اسئلکم علیه اجرا ان اجری الا علی الله». و در جای دیگر می فرماید: «قل ما سئلتکم من اجر فهو لکم»؛ یعنی این اجر برای من نیست، پس شعار پیامبر اسلام (ص) هم همین است که «ان اجری الا علی الله» و اجری که از مردم می خواهد خیری است که برای خودشان سودمند است نه پیامبر (ص).

آیه «قل ما اسئلکم علیه من اجر الا من شاء ان یتخذ الی ربه سبیلا..» و دو آیه پیش گفته در قرآن کریم در سه سوره متفاوت آمده اند، اما در دعای ندبه در کنار هم ذکر شده اند و این سه آیه در کنار هم می خواهد بگوید که مودة فی سبیل الله است و «من شاء ان یتخذ سبیلا» راهش همین مودة فی القربی است و طبق آیات قرآن، این مودة، راهی به سوی خداست، پس مسیری رفتنی است و انسان باید این مودة را در عمل و عقیده نشان دهد و تابع ائمه اطهار (ع) باشد؛ یعنی این مودة، (محبت) باید به گونه ای باشد که «سبیل الی الله» بشود و این زمانی ممکن است که معنا و حاصل محبت، تبعیت باشد.

مودت از یک مسئله عاطفی محض خارج است، این که مسیحیان، صرف عشق و محبت به حضرت عیسی (ع) را راه نجات و هدایت می دانند و عمل را نادیده می گیرند، عقیده باطلی است. اما در مکتب اهل بیت (ع) به هیچ وجه این گونه نیست؛ عشق ارزش دارد، اما جایگزین همۀ تکالیف و واجبات انسان نمی شود، بلکه مصدر و انگیزه ای برای انجام تکالیف است.

مودت مورد نظر قرآن، مودتی است که به تبعیت منتهی شود. در حکومت های لائیک، قوانینی که وضع می کنند تضمینی برای تحقق این تبعیت است و عاملی بیرونی که به صورت قهری است (البته این عامل در مباحث دینی نادیده گرفته نشده است)، اما اگر تبعیت درونی شود و آزروی عشق و علاقه باشد رنگ و بوی دیگری می یابد و در اثر محرک درونی، بسیار عمیق تر خواهد شد. البته نه فقط عاطفه و عشق و علاقه؛ زیرا اکثریت اهل تسنن هم اهل محبت به ائمه اطهار (ع) هستند، اما این یک عاطفه صرف است و عملی به دنبال ندارد و امام را به عنوان الگو نمی دانند.

اصل ایده تشیع در زمینه امامت، از قرآن برمی آید. همان طور که تبعیت از پیامبر (ص) هم از قرآن فهمیده می شود. همچنین برای فهم قرآن همیشه به راهنمایی عترت نیاز داریم و بدون آن نمی توانیم حقیقت آیات را کشف کنیم، عترت یعنی اهل بیت (ع) که مصداق بارز آنها امام حسین (ع) است.

آن ‌که می خواهد به سوی خدا هدایت کند باید معصوم باشد و صرف انتساب به پیامبر (ص) کافی نیست؛ از این رو علی (ع) نه به دلیل انتساب به پیامبر (ص) بلکه به دلیل خصوصیات وجودی اش سبیل الی الله و مصداق «القربی» است.

 


[1] سوره هود، آیه 51.

[2] سوره شوری، آيه 23.

[3] سوره سبا، آيه 47.

[4] سوره فرقان، آيه 57.