اشاره:
این متن بازنشر مطلبی است که قبلاً نیز در همین سایت با عنوان طب سنتی و اسلامی به مناسبت روز بزرگداشت بوعلی سینا و روز پزشک منتشر شده است و حاوی دیدگاه آیت الله هادوی تهرانی در این خصوص است.
یادداشت معظم له در خصوص طب اسلامی به شرح ذیل است:
بسم الله الرحمن الرحیم
در باب طب اسلامی توجه به نکات زیر را لازم میدانم:
- هدف از ارسال رسولان الهی هدایت انسان به مسیر حق برای دستیابی به سعادت واقعی بودهاست و در این راستا به بیان برخی از مفاهیم مرتبط به دانشها پرداختهاند که در این هدف مؤثر بودهاست؛ ولی هرگز بیان دانش را به عنوان هدف خود مطرح نکردهاند. از این رو نمیتوان خرده گرفت که چرا درمان بیماریهای گوناگون در قرآن که آخرین نسخۀ هدایت الهی و کاملترین آن است، بیان نشدهاست.
- بنا بر نظریۀ «اندیشه مدون در اسلام» اسلام،این دین قیم که خاتم ادیان الهی و کاملترین آنان است، در هر زمینه از عرصههای حیات انسان مفاهیم روشن و مشخصی دارد که به صورتی کاملاً سیستمی به یکدیگر ارتباط دارند. اخلاق در مسائل پزشکی یا امور مرتبط به آن مانند علوم زیستی، از جملۀ این امور است.[1]
- در باب بهداشت و درمان بیانات فراوانی در نصوص اسلامی وارد شدهاست که باید توسط اشخاص متخصص در علوم اسلامی مورد تحقیق قرار گیرد. روش تحقیق در این زمینه با روش تحقیق در عرصۀ فقه یا اصول فقه متفاوت است و توجه به این امر امکان بهرهگیری صحیح از میراث ارزشمند اسلامی را در این حوزه فراهم میکند.
- در فرهنگ و تمدن اسلامی پزشکان نام آور و نو آور مهمی چون بوعلی سینا بودهاند که حق بزرگی بر عهدۀ دانش پزشکی دارند و این افراد بی شک از آبشخور تمدن نورانی اسلام بهره بردهاند؛ ولی هر چه بیان کردهاند ضرورتاً بیان مطالب آیات یا روایات نیست و خود این بزرگان نیز هرگز چنین ادعایی نداشتهاند.
- با این وصف، باید کارشناسان زبده در زمینۀ پزشکی و دین با دقت و وسواس در کاربرد اصطلاحات و استخراج مطالب در وادی مطالب پزشکی در دین اظهار نظر کنند و افراد غیر متخصص بدون داشتن دانش و روش صحیح در این باب ابراز عقیده نکنند و اگر چنین کردند، به این مطالبشان به عنوان یک مطلب علمی نگاه نشود تا این ساحت در دست دانشمندان مورد اعتماد قرار گیرد و از نتایج سوء اجتناب شود.
- هرچند علیرغم تردید برخی فقها، به لحاظ شرعی اشکالی در دریافت اجرت برای درمان از سوی پزشکان وجود ندارد و این کار یک عمل جایز است؛ ولی در سنت طبابت اسلامی طبیبان برجسته مانند بوعلی سینا از چنین کاری اجتناب میکردند و درمان را وظیفۀ شرعی خود میدانستند و مانند یک فقیه که در ازای پاسخ به استفتاءات توقع اجرتی ندارد و این کار را یک وظیفه شرعی خود میداند، آنان نیز در انتظار اجرت نبودند و از این رو در بین مردم ایشان نیز مانند عالمان دین از قداست و احترام خاص برخوردار بودند. شایستهاست که به این سنت حسنه توجه شود و برای تشویق آن بر دولت اسلامی لازم است هزینههای زندگی چنین پزشکان شایستهای را به گونهای در خور مقام و منزلت اجتماعی آنان تأمین کند.
مهدی هادوی تهرانی
26 رمضان المبارک 1434
حال با توجه به این یادداشت شما را به بازخوانی گفتگوی حضرت آیت الله هادوی تهرانی ـ مدظله العالی ـ با آقای دکتر مجاهدی در 23 فروردین 1390 هـ . ش دعوت میکنیم.
در این گفتگو ابتدا آقای دکتر مجاهدی میگوید:
"چند سالی است که بحث احیای طب سنتی مطرح شده و یک اقبال عمومی هم در قبال آن به وجود آمدهاست. اما مدتی است که موضوعی تحت عنوان «طب اسلامی» در بین جامعۀ ما مطرح شدهاست و افرادی هم علاقه مند به این حوزه هستند و در این باره فعالیتهایی هم انجام میدهند. در میان این افراد، هم پزشک و هم روحانی وجود دارد. برداشت ما از سخنان این گروه آن است که ما مکتبی به نام «طب اسلامی» داریم بدین معنا که دین ما حرف اول و آخر را در مطالب پزشکی زدهاست. برخی از محافل حتی حوزوی، این افراد و اعتقادات شان را تبلیغ میکنند و «cd» ها آنها هم در بین جامعه به طورگسترده منتشر شدهاست. برخی از همین افراد توصیههایی پزشکی هم به مراجعین خود میکنند که مثلاً اگر فلان بیماری را داری، باید عسل بخوری تا خوب شوی؛ چون فلان حدیث گفتهاست. بعد میبینیم این فرد به دستور آن آقا عمل کرد، اما بهبود پیدا نکرد و نظیر آن مسألۀ حجامت است. در 95% این توصیهها میبینیم درست از آب در نیامدهاست. نکتۀ مهم آن است که اینها را به نام اهل بیت بیان میکنند و عموم مردم هم وقتی نتیجه نمیگیرند، آن را نقص در دین و اهل بیت میپندارند. دغدغهای که بنده و بسیاری از پزشکان داریم، آن است که آیا واقعاً چیزی تحت عنوان «طب اسلامی» با این تفسیر داریم یا نه؟ آیا در دین چهار چوب خاصی برای ارائۀ مفاهیم بهداشتی و درمانی وجود دارد؟"
حضرت آیت الله هادوی تهرانی ـ مد ظله العالی ـ در پاسخ مطالب مبسوطی بیان میکنند که متن کامل ویرایش شدۀ آن به این شرح است:
در پاسخ به پرسش شما چند نکته عرض میکنم:
نکتۀ اول اینکه در قرآن و روایات، مطالبی دربارۀ مسائل پزشکی ـ به معنای وسیع کلمه؛ یعنی اعم از بهداشت، درمان، خواص بعضی از مواد و مانند اینها ـ وجود دارد. در این نکته جای تردید نیست.
نکتۀ دوم آن است که این مطالب پزشکی به انگیزههای مختلفی بیان شدهاست:
أ.برای بیان پیچیدگی خلقت و قدرت الهی بودهاست؛ مثل دعای امام حسین ـ علیه السلام ـ در روز عرفه که یک سری خصوصیاتی دربارۀ اعضا و جوارح را دربردارد و حضرت در مقام مناجات با خدا، به پیچیدگیهای بدن و قدرتی اشاره میکند که خداوند ـ تبارک و تعالی ـ در خلقت انسان به کار بردهاست. از این موارد در قرآن هم هست.
ب.در قالب یک نکتۀ علمی بیان شدهاست و ناظر به قدرت الهی و خلقت نبودهاست؛ مثلاً بیان کردهاست که خرما یا گلابی چه خصوصیاتی دارند.
ج.همچنین افرادی به معصوم ـ علیه السلام ـ مراجعه کردند و دردی در جسمشان داشتند. در آنجا برای درمان آنها یک چیزی بیان شدهاست. این مقدار در روایات ما هست و انگیزههای بیان اینها هم گفته شدهاست.
نکتۀ سومآن است که برخورد ما با مفاهیم پزشکی به صورت خاص و با مفاهیم علمی [و تجربی] در آیات و روایات به طور عمومی میچگونه باید باشد؟
برخورد ما با ادلۀ روائی و قرآنی در مسائل فقهی، بدین صورت است که بعد از تشخیص متخصص فقه، مطلب استنباط شده را یک حکم الهی تلقی میکنیم؛ چه چرایی آن حکم را بفهمیم و چه نفهمیم، در هر حال چون حکم خدا است، اطاعت میکنیم.
آیا شیوۀ برخورد با ادلۀ شرعی در حوزۀ پزشکی و علوم هم اینگونهاست؟ نه، در اینجا شیوۀ برخورد فرق میکند.
یک سری ادله به لحاظ سند و دلالت ـ به اصطلاح فنی ـ قطعی هستند و برخی هم به لحاظ سند یا صدور یا هر دو غیر قطعی هستند؛ مثلاً در مورد آیۀ قرآن، شکی در صدور آیات نداریم؛ چون قرآن متواتر است و آیات موجود در مجموعهای که امروز به نام قرآن در دست ما است، عیناً همان چیزهایی است که بر پیغمبر وحی شدهاست. اما در مورد روایات، برخی موارد هستند که به صدور آنها از معصوم ـ علیه السلام ـ یقین نداریم. در بحث دلالت هم ممکن است که مفاهیم یک آیه یا روایت یقینی یا غیر یقینی باشد.
حال در مسائل پزشکی، اگر مطلبی در قرآن یا روایت قطعی الصدور وجود داشته باشد که در ناحیۀ دلالت هم یقینی باشد، میگوییم واقعیت دارد و حتماً همین گونهاست. اگر دانش ما خلاف این مطلب را نتیجه میدهد، دانش ما اشتباه است؛ چون منبع آن مطلب، معصوم ـ علیه السلام ـ است [که از عصمت علمی ـ عدم خطا در علم ـ برخوردار است].
اما در جایی که فلان مطلب علمی یا پزشکی در دلیلی وارد شده باشد که به لحاظ سند یا دلالت، قطعی نیست برخورد ما فرق خواهد کرد. اکثر موارد هم از همین قبیل است. مقصود از تفاوت برخورد این است یک چیزی از ظاهر آیه فهمیده میشود که ممکن است مراد نباشد. در اینجا اگر فقه بود، میگفتیم ظاهر کلام چنین است و ظاهر برای ما حجت است، پس طبق همین ظاهر حکم میکنیم. این شیوه دیگر در حوزۀ پزشکی معنادار نیست؛ نه پزشکی و نه علوم دیگر؛ چون در حوزۀ علوم با حقایق و واقعیتها مواجه هستیم نه با اعتبارات شرعی.[2] وقتی حضرت میفرماید خرما فلان اثر را دارد، به اعتبار شارع ربطی ندارد. بخلاف جایی که شارع میفرماید نماز ظهر واجب است یا اگر اذان گفتند، شما نماز بخوان یا نماز را این گونه بجا آور. در اینجا وجوب، یک اعتبار است. همۀ اینها اعتباریاتاند؛ قانون هستند؛ مثل قانونی که مجلس شورای اسلامی وضع میکند. اما اینکه خرما فلان خصوصیت دارد، دیگر آن خصوصیت یک امر اعتباری نیست که شارع اعتبار یا فرض کرده باشد به گونهای که بتوان آن را عوض کرد؛ مثلاً بفرماید که من اعتبار میکنم خرما که در واقع شیرین است، تلخ باشد. آیا با صرف همین اعتبار خرما از این به بعد تلخ میشود؟ نه، شیرینی خرما به اعتبار ربطی ندارد. بنابراین ممکن است روایتی غیر قطعی در صدور و دلالت از پیغمبر ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ یا امام صادق ـ علیه السلام ـ وارد شود که خرما شیرین است و ما هر چه جستجو میکنیم، چیز شیرینی در آن پیدا نکنیم. در اینجا میگوییم معلوم نیست این روایت از ایشان صادر شده باشد یا ممکن است ایشان نگفته خرما دارای شیرینی است، بلکه یک چیز دیگر گفتهاست؛ اما راوی نفهمیده و فکر کردهاست که مقصود شیرینی است. در حقیقت دانش خودمان را تخطئه نمیکنیم.
سالها پیش به برخی از پزشکان گفتم؛ که شما میتوانید به آیات و روایات به عنوان مصدر الهام علمی نگاه کنید. یکی از پزشکان در مکه یا مدینه برای من گفت همین کار را خودش کردهاست. ایشان میگفت من وقتی سورۀ کهف را میخواندم، دیدم در مورد اصحاب کهف آنجایی که در غار به خواب رفتند، خداوند ـ تبارک و تعالی ـ تعبیر کردهاست: «فضربنا علی آذانهم فی الکهف سنین عدداً»؛[3] یعنی در غار به گوششان میزدیم. مفسرین چنین معنا کردهاند که پردهای بر گوششان زده شد. ولی ایشان به همان معنای ظاهر توجه کرده بود و میگفت این سؤال برایم پیدا شد که چه ربطی بین خواب و ضربه زدن به گوش هست. همین سؤال مصدر یک کار علمی شد و بر اساس آن کار علمی توانستیم به این نتیجه برسیم که در گوش انسان نقاط حساسی وجود دارد که اگر این نقاط را با یک جریان خفیف الکتریکی یا ضربه تحریک کنیم، شخص به خواب میرود. بعد در طی آن تحقیقات فهمیدیم که چینیها در طب سوزنی برخی از آن نقاط را کشف کردهاند و ما نیز چند نقطۀ جدید را به آنها اضافه کردیم. سپس نتایج این تحقیقات را در قالب یک مقالۀ علمی«Paper» در مجامع بین المللی عرضه کردیم.
بله اشکال ندارد که شما از آیه یک الهام علمی بگیرید و روی آن کار علمی انجام بدهید، اما بعداً نگویید که آیه چنین گفتهاست. آیه که به صراحت و دلالت قطعی نگفتهاست نقطهای وجود دارد که اگر آن را تحریک کنی، شخص به خواب میرود. حتی اگر تحقیق کردید و به نتیجه هم رسیدید، نمیتوانید بگویید که حرف خدا همین است. شاید همانی باشد که مفسرین میگویند. بنابراین نمیتوان گفت مطالبی که در حوزۀ پزشکی یا علوم دیگر در قرآن و روایات هست و حتی علم هم آن را تأیید میکند، اسلامی هستند؛ چون ممکن است دقیقاً همانی نباشد که مورد نظر دین است؛ البته بالاخره این احتمال که شاید دین در مورد فلان مطلب علمی یک چیزی گفته باشد، انگیزهای در من ایجاد میکند که به عنوان یک عالم دربارۀ آن تحقیق کنم؛ آن هم به روش علمی نه به روش فقهی؛ چون بحث از قوانین و اعتبارات شرعی نیست، بلکه حقایق است و باید به روشی عمل کرد که در علم برای کشف حقایق وجود دارد.
حاصل سخن در مورد اصطلاح طب اسلامی ـ به این معنا که الآن مطرح است ـ این است که دین اصلاً نیامده تا برای ما مطالب پزشکی یا علمی بیان کند. رسالت دین هدایت است؛ البته دین از روی تفضل خارج از دایرۀ وظیفه خاصش چیزهایی هم در مورد مسائل علمی بیان کردهاست؛ مثلاً یک سری توصیههای پزشکی دارد که معنای برخی از آن ها را ما امروزه میفهمیم؛ به عنوان مثال پیغمبر ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ فرمودهاست: «المعدة بیت الداء».[4] ما امروز در پزشکی هم قبول داریم که منشأ بسیاری از بیماریها موادی است که ما میخوریم. پس معده خانه خیلی از بیماریها است، اما نه همهاش؛ مثلاً برخی از بیماریها به سبب ژنتیک است و به خوردن ما ربطی ندارد؛ البته ممکن است کسی بگوید آن هم با واسطه ممکن است به خوردن ربط داشته باشد؛ مثلاً اجداد ما یک چیزی خوردند و ژنشان جهشی پیدا کرد و تغییری کرد و بعد آن ژن تغییر کرده به ما منتقل شدهاست، اما بالاخره این به خوردن خود من و معده من ربطی ندارد. پیغمبر نفرمودهاند که سیر تا پیاز تمام بیماریهایتان به چیزهایی ربط دارد که میخورید. اینکه شما به صورت مادر زادی مشکل دریچه قلب دارید، چه ربطی به خوردن شما دارد! یک مسألۀ ژنتیک باعث شدهاست که قلب شما این چنین شود.
متأسفانه بعضیها فکر میکنند که ادعای بیان تمام مطالب علمی از سوی دین، نشانۀ کمال آن است؛ درحالی که این امر به کمال دین یا خاتمیت آن ربطی ندارد. مگر قرار است دین، تمام مطالب علوم مختلف را در برداشته باشد؛ مثلاً تمام فرمول های آینشتین را از قرآن دربیاوریم به گونهای که اگر مواردی پیدا نشد، نقص در قرآن راه پیدا کند! مگر قرآن نازل شدهاست که برای ما نسبیت آینشتین درس بدهد! دین باید در حوزۀ مسائل انسانی کامل باشد که همین گونه هم هست؛ البته در حوزه های دیگر از جمله، حوزۀ مباحث علمی ـ به معنای خاص کلمه ـ راهنماییهایی دارد. خیلی هم دارد. قرآن پر از مفاهیم فیزیکی، نجومی و احیاناً هم طبی است؛ ولی قرآن کتاب طب یا نجوم و یا فیزیک نیست و اساساً نیامدهاست که فیزیک اسلامی یا نجوم اسلامی به ما یاد بدهد. بنابراین تعبیر اسلامی اینگونه که اینها میگویند، غلط است.
طب اسلامی در اصطلاح غربی
غربیها یک اصطلاح طب اسلامی دارند که متأسفانه چون ما به استعمال آن در ادبیات غربی توجه نداریم. آن را با اصطلاح طب اسلامی خودمان خلط میکنیم. غربیها میگویند «اسلامیک مِدیسِن»،[5] اما مقصودشان از اسلامی این نیست که منبعش دین اسلام است؛ دین به آن معنای خاصی که ما در بحثهای کلامی به آن اشاره میکنیم، بلکه مرادشان تمدن اسلامی است؛ یعنی این طب در تمدن اسلامی و توسط مسلمانان ایجاد شدهاست به همین دلیل آنها به طب بوعلی میگویند: «اسلامیک مدیسن»؛ چون بوعلی مسلمان بودهاست و طب او در فرهنگ و تمدن اسلامی رشد کردهاست، نه اینکه مستنداتش در مسائل پزشکی، آیات و روایات بودهاست. اگر غربیها میگویند «چاینیز مدیسن»،[6] مقصودشان طبی است که در فرهنگ و تمدن چینی درست شدهاست. گاهی به کارهای ابن هیثم در فیزیک نور و مانند آن میگویند فیزیک اسلامی؛ اما مقصودشان آن نیست که مثلاً قوانین مربوط به نور در قرآن آمدهاست. کجا در قرآن چنین چیزی آمدهاست! بلکه منظور آن است که ابن هیثم یک دانشمند مسلمان است و در تمدن اسلامی به مطالبی در حوزۀ فیزیک دست یافتهاست. به این معنا استفاده از تعبیر «فیزیک اسلامی» عیب ندارد. صرف جعل اصطلاح که عیب ندارد؛ ولی این مغالطه است که همین تعبیر در مورد فیزیکی بکار برده شود و ادعا میشود از منابع دین اسلام استخراج شدهاست و بعد هم گفته شود که چون منبعش دین است، پس قداست دارد. اینگونه برخورد با اسلام نوعی عوام فریبی است.
منش طبیبان اسلامی
در فرهنگ اسلامی، طبابت فرهنگ خاصی را به همراه داشته که متأسفانه امروز به آن توجه نمیشود. مواجهه افراد با طب در فرهنگ اسلامی مثل فقه، فلسفه، تفسیر و سایر علوم اسلامی بود؛ یعنی عالِم اسلامی برای کسب مال، تحصیل علم نمیکرد، بلکه چون علم آموزی را یک وظیفه میدانست، دنبال علم میرفت و وقتی عالم میشد، اگر کسی به او مراجعه میکرد، علمش یا نتایج آن را در اختیارش میگذاشت؛ چون میدید که فرمودهاند: «زکاة العلم نشره».[7] به همین جهت توقع نداشت که به او دستمزد بدهند.
اساساً فقهای ما بحث کردهاند که آیا طبیب حق دارد حق الزحمه بگیرد یا نه. خیلی از فقها گفتهاند حق ندارد؛ چون وقتی مریضی به وی مراجعه میکند و او میتواند درمان کند، بر وی واجب که چنین کند و برای انجام واجب نمیتوان حق الزحمه گرفت؛ البته برخی دیگر فرمودهاند که میتواند مطالبۀ اجرت کند. ما نیز جایز میدانیم؛ چون طبابت در شرایط فعلی جزء واجبات کفایی است و بر واجبات کفایی میتوان اجرت گرفت.
به هر حال، جناب بوعلی درمان نمیکرد به این قصد که اجرت بگیرد. جناب بوعلی اگر مردم را درمان میکرد برای این بود که طبابت را به عنوان یک دانش بلد بود و مردم به او مراجعه میکردند تا از برکات علمش بهرهمند شوند؛ البته اگر مردم یک چیزی به عنوان هدیه میدادند، ایشان قبول میکرد که مبادا احسان مومن رد شود.
در این مسأله، طب هم مثل فقه است. علمای فقه هم همین طور هستند. وقتی کسی فقه بلد است و استفتا جواب میدهد، مگر میگوید جواب فلان استفتا، ده هزار تومان میشود؟ وقتی مردم از وی میپرسند که حکم فلان چیز چیست، او وظیفۀ خود میبیند جواب بدهد و در این فکر نباشد که در ازای پاسخ چیزی میدهند یا خیر.
حال ممکن است گفته شود: با این روش زندگی طبیب چگونه باید بگذرد؟ این هم در اسلام جواب دارد. در این موارد شارع، وجوهات شرعی را به عنوان منابع تأمین این مشاغل پیشبینی کردهاست؛ یعنی حاکم اسلامی باید از مردم به صورت عمومی، مالیات بگیرد و صرف معیشت افرادی کند که در راستای اهداف جامعۀ اسلامی به مردم خدمات، ارایه میکنند، ولی درآمد ندارند. باید این فرهنگ اسلامی نهادینه شود که دانشمند اسلامی صرفاً برای اینکه دانشمند شود و نیازهای علمی جامعه خود را تامین کند، کار علمی میکند و اگر برای بهره بردن از دانش وی یا نتایج آن به او مراجعه کردند، وی آن را بدون توقع دریافت اجرت در اختیار میگذارد.
[1]. لینک به متن سخنرانی انگلیسی در مورد اخلاق زیستی اسلامی در سایت انگلیسی هادوی دات اینفو
[2] . برای مطالعه بیشتر دربارۀ اعتباریات و حقایق به کتاب تأملاتی در علم اصول فقه، کتاب اول، دفتر دوم، نگاشتۀ حضرت آیت الله هادوی تهرانی مراجعه کنید.
[3] . سوره کهف / 11.
[4] .شیخ محمد ین علی الصدوق، علل الشرائع؛ ج1، ص، 99 : مَا قَالَهُ رَسُولُ اللَّهِ ص وَ أَعْلَمُ أَنَّ الْمَعِدَةَ بَيْتُ الدَّاءِ
[5] .Islamic Medicine.
[6] .Chinese Medicine.
[7]. نعمان ین محمد تمیمی، تأويل الدعائم، ج 2، ص، 91.