البته حقیقتاً مردم، از همان اول انقلاب تا به امروز، آن چه را كه از آنها توقع مىرفته انجام داده اند؛ بنده بارها، هميشه و همه جا و به مناسبت های مختلف، به همه مسئولين گفته ام. مردم ما، مردم نجيبى بوده و هستند و آن چه كه از ایشان توقع بوده، در حد امكانات و توان خودشان حتی بيش از آن را انجام داده اند.
اما تحقق واقعی، "سياست عين ديانت و ديانت عين سياست" با شعار و مفاهيم كلى حاصل نمی شود، در واقعيت عينى جامعه، اولاً بايد برايش راه كار نظرى داشته باشيم؛ مثل جایگاه صدا و سيما در ساختار حكومت اسلامی چیست و تعريف آن کدام است؟ مسئولیت ها و ویژگی های آن چیست؟ اين يك معضل جدى است که چندين و چند سال است كه مسئولين صدا و سيما، با آن مواجه هستند. بحث دانشگاه اسلامى، كه آقا (مقام معظم رهبری) در سال 74-73 مطرح كردند و مصدرش این بود كه مقام معظم رهبرى، آقاى دكتر هاشمى گلپايگانى وزير علوم وقت را احضار كرده و فرمودند: "رشتههاى علوم انسانی با ضعف جدى مواجه است يك فكر اساسی، برای وضعیت نامناسب این رشته ها بکنید. جهت گیری علوم انسانى رو به غرب است و بايد يك علوم انسانى ديگری جایگزین شود." با هماهنگی جناب آقاى هاشمى گلپايگانى يك جلسه ی چهار نفره تشكيل شد که يكى از آنها من بودم و در آن جلسه بنا شد يك مجموعه، كار انجام بشود كه يكى از آنها ايجاد شورايى بود، تحت عنوان "شوراى بررسى متون علوم انسانی" كه از آن زمان تشكيل شده و من در آن شورا عضو و علاوه بر آن، رئيس گروه فقه و حقوق آن شورا هستم. همان موقع كه اين بحث مطرح شد، يك اصطلاحى تحت عنوان دانشگاه اسلامى مطرح شد كه بعداً اين اصطلاح در گزارشى كه خدمت آقا تقدیم شد و در فرمايشات آقا مطرح گردید. وقتى موضوع دانشگاه اسلامى مطرح شد متأسفانه، بلافاصله اين مباحث مطرح شد؛ كه در دانشگاه، بين زن و مرد پرده بزنند، روزهاى دوشنبه درس اخلاق بگذارند و همهى دانشگاهىها در آن شركت بكنند و دانشجویان آستين كوتاه نپوشند.
بعد به مناسبتی، آقا به بنده گلايهاى مىفرمودند؛ فرمودند: «من يك وقتى راجع به تهاجم فرهنگى صحبت كردم و آقايان رفتند سراغ آستين و روسرى؛ فرمودند: اين ها اشكال است و تهاجم فرهنگى كه من گفتم اصلاً بحث آستين كوتاه و روسرى نبود به اين مقدار نبايد اين را تقليل مىدادند». ولى تقليل داده شد و یک علتش اين بود كه واقعاً پشتوانه تئوريك روشن و کافی نداشت، يعنى يك عقبهى نظرى كه بيايد بگويد، ما كه مىگوييم دانشگاه اسلامى؛ يعنى اين رشتههاى مختلف باید به اين معنا باشند. ما اين را در واقع و به صورت جدى مشكل داشتيم و در ابعاد مختلف نیز هنوز این مشکل وجود دارد، در فقه و پزشكى سمينارهاى متعددی تشكيل و مسائل فقهى در پزشكى مورد بحث قرار گرفته است. خود من از كسانى بودم كه در اكثر اين سمينارها مشاركت داشتم و بی شک، اينها يك سرى بحث هايى است كه خوب است ولی با يك یا دو سمينار و شش سال يك بار و یا چهار سال يك بار، نمىشود اين مسائل را حل كرد، اين يك نياز جدى بوده و هست كه متاسفانه حوزه ما هنوز به اين نياز، پاسخ جدى نداده است، ديروز هم خدمت بعضى از آقايان جامعه مدرسين عرض كردم، واقعاً اين نياز، هنوز باقى است و همچنان جواب داده نشده است و حالا چرا و تا چه زمانی بماند؟ اين مشكل هست.
نكته دوم؛ توسعهى دين در سطح جهان، نه تنها به لحاظ نظرى مسئوليتهاى روحانيت را افزايش داده و دانش پيشين روحانيت، پاسخگوى نياز امروز جهان نيست، بدون شک امروزه فقط با لمعه و اصول فقه، یا مكاسب و رسائل و كفايه نمى توان جواب گوى نياز امروز جهان بود، اينها لازم است، خوب است ولى اينها ممكن است صد سال یا دويست سال پيش، پاسخگو بوده اند اما الان ديگر جوابگو نيستند.
غير از اين خلأ نظرى و تئوریک كه وجود دارد يك خلأ عملى هم وجود دارد. يعنى روحانيت به لحاظ عملى در صحنه اجتماعى نقشها و مسئوليتهاى تازهاى پيدا كرده است كه براى ایفای اين نقشها و مسئوليتها بايد مهارتهاى لازم را داشته باشد، بحث ما تنها دانش نيست. امروز بحث دانش يا به تعبيرى تحصيلات با بحث مهارتها دو بحث متفاوت است و ما در خيلى موارد مهارتهاى كافى را به افراد نمىدهيم و اين یک نقص اساسى در ساختار آموزشى ما از قديم بوده است، در آموزش و پرورش و دانشگاهها اگر خيلى موفق باشيم - كه نيستيم - به دانش آموز و دانشجو صرفاً دانش را مىدهيم ولی مهارت نمى دهيم. به همين دليل طرف خيلى اطلاعات دارد ولى قدرت استفاده از اين اطلاعات را ندارد مهارتها را معمولاً افراد در صحنهى عمل و به صورت تجربى ياد مىگيرند، آموزش نمىبينند؛ در حاليكه امروز، دنيا روى مهارتها خيلى سرمايه گذارى مىكنند يك آدم ليسانسه را مىگيرند و شش ماه تا يك سال مهارت، يادش مىدهند كارايى كه او دارد از يك آدمی كه دكترا دارد به مراتب بيشتر مىشود، ولى ما آن شخص را مىگيريم هشت سال، شش سال گرفتار فوق ليسانس و دكترا مىكنيم و آخرش هيچ كارايى ندارد و تنها يك دكترا دارد با كلى ادعا، توان اجرای هيچ كاری را ندارد مثلاً دكتراى مديريت دارد اما بلد نيست كه يك مغازه نانوايى را به قول حضرت امام (قدس سره الشریف) اداره بكند، دكتراى مديريت دارد، انواع نظريههاى مديريتى را می شناسد اما به محض اینکه مىگوييم اين سازمان را اداره كند نمىداند كه چه كارش بايد بكند، چون مهارت كافى را ندارد.
الان در روحانيت اين مشكل به صورت جدى وجود دارد كه من به مناسبتی دو سه سال قبل در جلسه ای با مسئولين جديد دفتر تبليغات اسلامى در پاسخ سوال آنها مبنی بر اینكه به نظر شما تعريف دفتر تبلیغات چیست؟ و چه مسئوليت هایى دارد؟ عرض كردم به اعتقاد بنده، حوزه كار آموزشى را انجام مىدهد و دفتر تبليغات نبايد رسالت آموزشى به معناى دانش افزايى را بر عهده بگيرد. عرض كردم اگر قرار است دفتر تبليغات كارى مفيد، براى حوزه بكند، بيايد نقشها و مسئوليت هايى را كه روحانيت بايد در جامعه - چه در داخل و چه خارج - ايفا نماید، شناسايى كند و مهارت های روحانيت را در آن زمینه ها افزایش بدهد، آموزشهاى مهارتى و مهارتهاى كافى را براى انجام كار آموزش بدهند.
در عين حالی كه ما با كاستىهاى فراوانی مواجه هستيم چه به لحاظ نظرى و چه به لحاظ مهارتى و عملى اما زمينههاى بسيار بسيار مستعدى نیز در داخل و خارج وجود دارد كه صرفاً می طلبد يك كسى اندكی اهتمام داشته باشد. اين تعبير را چند سال پيش من به دوستان مىگفتم: "لازم نيست خيلى خوب باشيد فقط يك كمى خوب باشيد تا کلی اثر پيدا بكنيد، يعنى اينقدر زمينه زياد است چه در داخل و چه در خارج که يك طلبهاى اگر كمى خوب باشد می تواند خیلی تأثیرگذار باشد. مثلاً يك طلبه الان مىرود در محيط دانشگاهى، اگر كمى تقوا داشته باشد و نه خيلى متقى باشد، كمى علم داشته باشد نه خيلى دانشمند باشد و كمى اخلاق داشته باشد نه خيلى انسان متخلقى باشد، همين مقدار كم موجب می شود، دانشجویانى كه در نگاه اول، آدم، ممكن است با خودش بگوید؛ اينها اهل دين نيستند اما می بینیم، همین ها كه اصلاً دنبال اين حرفها نيستند مثل پروانه دنبال اين روحانى می گردند و دور اين روحانى مى چرخند و اينها اگر ذره ای تقوا ببينند، ذره ای علم ببينيد و ذره ای اخلاق ببينند مريدش مىشوند و در محيط دانشگاهى نه فقط در حد دانشجويى بلکه در حد استادان نیز همين طور است و استادها يك ذره اخلاق، يك ذره علم و يك ذره تقوا از يك روحانى ببينند، مىبينيد چطور با آن رفتار مىكنند. اگر در محيطهاى ديگر، در محيط ارتش و در هر محيطى كه شما تصور كنيد، روحانيت يك كمى توان از خودش نشان بدهد تاثيرات بسيار زيادى خواهد داشت كه هيچ كس ديگرى مثل او نيست، يعنى همان اندک تقوا و علم و اخلاقی كه شما در دانشگاه داشتيد همان را اگر يك غير روحانى داشته باشد يك صدم اين اثرى كه اين روحانى دارد، ندارد و اين آثار، آثار بسيار بسيار فراوانى است كه در سطح جامعه توسعه پيدا مىكند يعنى اثرى نيست كه در يك دانشجو محدود شود، اين اثر را با خودش به خانوادهاش، به نسل بعدى و به آيندهى زندگى اش می برد.
الان دانشجویانى هستند که در دوره دانشگاهى مثلاً دوره ليسانس با يك روحانى چند روزى برخورد خوبى داشته اند و علمش و تقوايش در يك حد خوبی بوده است، اينها مريد و علاقمندش شده اند، الان هم كه درسشان تمام شده و رفته اند جايى مسئول شده اند، هنوز تحت تاثير آن روحانى هستند. اين تاثيرات، تاثيرات ماندنى است و به همين دليل هميشه بايد نسبت به خودمان خيلى حساس باشيم و توجه داشته باشيم كه نگاهى كه ديگران به ما دارند و نگاهى كه احياناً خودمان نسبت به خودمان داريم خيلى متفاوت است و خيلى بيش از آنكه خودمان فكر مىكنيم و مىدانيم، مىتوانيم تاثير بگذاريم و انشاء اللَّه قدر خودمان را بدانيم، به تعبير على بن ابى طالب عليه السلام"(1) براى اينكه انسان عاقل باشد، اين كافى است كه جايگاه خودش، یعنی قدر و منزلت خودش را بداند." كه واقعاً روحانيت اگر بداند كه چه منزلتى دارد اين را به اين ارزانى نمىفروشد.
«اظهارات مهم استاد مهدی هادوی تهرانی در حاشیه درس خارج فقه در تاریخ 21/11/86»