بسم الله الرحمن الرحیم
دعای «یا من أرجوه لکل خیر ...» را همه شنیدهاید که هر روز در ماه مبارک رجب بعد از نمازها خوانده میشود. مضمون این دعا در یک مورد دیگری هم نقل شده است که مرحوم کلینی ـ رضوان الله علیه ـ آن در کافی را نقل میکند: «جهم بن أبي جهمة عن أبي جعفر رجل من أهل الكوفة كان يعرف بكنيته قال: قلت لأبي عبد الله ع علمني دعاء أدعو به فقال نعم قل يا من أرجوه لكل خير و يا من آمن سخطه عند كل عثرة و يا من يعطي بالقليل الكثير يا من أعطى من سأله تحننا منه و رحمة يا من أعطى من لم يسأله و لم يعرفه صل على محمد و آل محمد و أعطني بمسألتي من جميع خير الدنيا و جميع خير الآخرة فإنه غير منقوص ما أعطيتني و زدني من سعة فضلك يا كريم».[1] در این روایت جهم بن ابی جهمه از شخصی به نام ابی جعفر که از اهالی کوفه است، نقل میکند که به امام صادق ـ علیه السلام ـ گفته است دعایی به من یاد بدهید که من دعا بخوانم. حضرت این دعا را به او یاد دادند؛ اما این دعایی که در روزهای ماه مبارک رجب وارد شده است، ظاهراً اصلش از کتاب اقبال سید بن طاووس ـ رضوان الله علیه ـ است. روای دعا فردی است به نام محمد بن ذکوان(زکوان) که به محمد سجاد معروف بوده است. گویا وقتی به سجده رفت، آن قدر گریه کرد تا نابینا شد به همین جهت به او سجاد میگفتند. این فرد میگوید: به حضرت عرض کردم الآن ماه رجب است. دعایی در این ماه به من یاد بدهید که خدا به سبب آن به من منفعت بدهد. حضرت فرمودند: «اکتب بسم الله الرحمن الرحیم»[2] و بعد فرمودند: در هر روز و در هر شب از رجب و در دنبالۀ نمازهایت در روز و شب این دعا را بخوان. از این عبارتی که در اقبال آمده است، استفاده میشود که اولاً دعا فقط برای بعد از نماز نیست و صباحاً و مساءً در ماه مبارک رجب هر چند در خارج از نماز، خوب است خوانده شود و ثانیاً اینکه فرموده است اعقاب صلواتک یعنی بعد از نمازها قطعاً تک تک نمازهای واجب را دربر میگیرد و این طور هم نیست که در بین ما رایج است. ما نمازهای ظهر و عصر میخوانیم و بعد از ظهر این را میخوانیم یا نماز مغرب و عشاء که فقط بعد از مغرب این دعا را میخوانیم در حالی که باید بعد از هر نمازی بجوانیم. این را رعایت کنید تا مردم یاد بگیرند. مردم فکر میکنند در بین ظهر و عصر فقط بعد از ظهر باید خواند و یا فقط در بین نماز مغرب و عشا باید خواند. اینها را باید به مردم بگویید. در ادامه فرمودند: «يا من أرجوه لكل خير، و آمن سخطه عند كل شر، يا من يعطي الكثير بالقليل، يا من يعطي من سأله، يا من يعطي من لم يسأله و من لم يعرفه تحننا منه و رحمة، أعطني بمسألتي إياك جميع خير الدنيا و جميع خير الاخرة، و اصرف عني بمسألتي إياك جميع شر الدنيا و شر الاخرة، فإنه غير منقوص ما أعطيت، و زدني من فضلك يا كريم.»[3]
در ابتدا حضرت میفرمایند: یا مَنْ اَرْجُوهُ لِکُلِّ خَیْرٍ وَ آمَنُ سَخَطَهُ عِنْدَ کُلِّ شَرٍّ. ای کسی که ما به تو امید داریم برای هر خیری. توجه دارید که در سورۀ حمد می گوییم: «الْحَمْدُ لِلَّهِ رب العالمین»[4] معنای آیه این است که تمام ستایشها و بلکه جنس ستایش از آن خدا ـ تبارک و تعالی ـ است. در اینجا هم معنای جمله این است که همۀ خیرات از ناحیۀ خدا ـ تبارک و تعالی ـ است منشأ هر خیری او است و هر جا خیری هست فعل او است؛ کار او است. یا مَنْ اَرْجُوهُ لِکُلِّ خَیْرٍ ناظر به این نکته است. این خودش یکی از جلوههای توحید است جلوۀ مهمی که به توحید افعالی مربوط میشود و معمولاً مشکل جدی ما در این همین مرتبه از توحید است.
وَ آمَنُ سَخَطَهُ عِنْدَ کُلِّ شَرٍّ. این آمَنُ یک معنایش این است که من ایمان دارم به سخط تو عِنْدَ کُلِّ شَرٍّ ؛ یعنی معتقدم که در هر شری غضب و سخط تو پیدا میشود و شاید به معنای دعا باشد. در واقع که من خودم را در امان میبینم از سخط تو عِنْدَ کُلِّ شَرٍّ . دعا و خواستن است در قالب إخبار و جمله خبری؛ یعنی آن موقعی که شری اتفاق میافتد، من را از سخطت در امان نگه دار. در آن نقلی که در کافی وارد شده به جای کل شرّ دارد «کل عثرة» یعنی همۀ لغزشها که خیلی خفیف تر از شر است. شر، یک معنای گسترده است. در این عبارت عند کل شر همۀ شرور را در بر میگیرد و آن عبارت فقط عثرات یعنی لغزشها را در برمی گیرد که اگر همین عثرة باشد، این معنای دوم (دعا و خواستن) که عرض کردم واضح تر میشود؛ یعنی من در امان هستم ـ نه ایمان دارم ـ از سخط تو در لغزشها؛ زیرا در امان بودن در هنگام پدید آمدن هر شری: عِنْدَ کُلِّ شَرٍّ تعبیر سنگین تری است از در امان ماندن در هنگام لغزشها. با این جملات در واقع ما از خداوند ـ تبارک و تعالی ـ را از جنبۀ رحمتش خطاب میکنیم.
یا مَنْ یُعْطِی الْکَثیرَ بِالْقَلیلِ. ای خدایی که خیلی میدهی در برابر اندکی که انجام میدهیم که آن اندک کاری که ما میکنیم، در مقابل نعمتهایی که به ما داده ای، هیچ نیست؛ حتی این کارهایی که ما میکنیم، خودش نعمت الهی است. اگر ما یک عبادتی میکنیم؛ به یک کسی کمکی میکنیم، خود اینها نعمتی است از سوی خدا ـ تبارک و تعالی ـ خود اینها در واقع اعطای الهی است و جزء همان یا مَنْ یُعْطِی الْکَثیرَ بِالْقَلیلِ. ناشکریم و همیشه احساس میکنیم که مثلاً ما لیاقت خیلی بیشتر از اینها را داشتیم و این احساس طلبکاری از خداوند ـ تبارک و تعالی ـ سد اصلی کمالات معنوی است. ما در لفظ می گوییم که خدا ـ تبارک و تعالی ـ خیلی مهربان است و ما کاری نکردیم؛ ولی خیلی به ما داده است. اینها همه لفظ است و واقعاً ایمانمان این نیست. به همین دلیل مثلاً اگر کسی یک چیزی دارد که ما نداریم، شاکی هستیم که چرا به ما ندادی و فکر میکنیم که یک لیاقتی داشتیم و یک طلبی داریم. گفتن این الفاظ آسان است و ما هم می گوییم؛ ولی ایمان داشتن به آن سخت است. ما در خیلی از موارد ایمانمان غیر از الفاظمان است. چه بسیار مطلبی را به زبان می گوییم و صرفاً لقلقۀ زبان است و واقعاً خودمان معتقد نیستیم. بنده خودم را عرض میکنم. ما که از خداوند ـ تبارک و تعالی ـ نخواستیم؛ خواستن به معنای واقعی و واقعاً او را نشناختیم. من که خودم را عرض میکنم نه این که ما تواضع میکنیم و از این حرفها نه واقعاً بنده خودم رو عرض میکنم. اصلاً من خدا ـ تبارک و تعالی ـ را نشناختم. ما بحث کلامی، فلسفی و روایت و آیه داریم و ما این حرفها را می گوییم و گفتن معنای این الفاظ و بیان کردن معنای آنها و استدلالاتش را توضیح دادن اینها مرتبه ای است از مراتب معرفت؛ ولی آن معرفت واقعی که واقعاً معرفت نسبت به الله ـ تبارک و تعالی ـ پیدا شود و از آن بالاتر ایمان واقعی به ذات ربوبی خداوند ـ تبارک و تعالی ـ پیدا کند، ما به آن مرتبه نرسیدیم. ما حتی به اندازه ای نرسیدیم که این شایستگی را پیدا کنیم که از خداوند ـ تبارک و تعالی ـ چیزی بخواهیم که اگر کمی همین را تجربه میکردیم، ، آثارش را میدیدیم؛ دیگر چه رسد به مرتبه مرتبۀ شناخت خدا ـ تبارک و تعالی ـ و درک مقام ربوبی. یکبار مرحوم آقای بهاءالدینی ـ رضوان الله علیه ـ میفرمود: شما یک نفر مثل امام ـ رضوان الله علیه ـ دارید، این همه آثار ـ به تعبیر ایشان این همه سر و صدا ـ در دنیا دارید. اگر ده نفر مثل امام ـ رضوان الله علیه ـ داشتید چه میشد! اینکه ما به جایی برسیم که واقعاً خداوند ـ تبارک و تعالی ـ راو بشناسیم، کار مشکلی است. به گمانم امام ـ رضوان الله علیه ـ فرمود: یکی از بزرگان داشت از دنیا میرفت. لحظۀ مرگش این جمله را گفته بود که من خیلی کار داشتم و هنوز کارهای زیادی را باید انجام میدادم و بچههایم را چه بکنم و زندگی و... . خدا خیلی به من ظلم میکند که این طور دارم میروم! این آدم مثل بنده سالها از این حرفها که ما میزنیم، زده بود؛ ولی گویا ته دلش همانی بوده است که آن دقیقۀ رفتن داشت میگفت. مواظب باشیم وقتی این دعاها را میخوانیم، خیلی سعی کنیم با معنای دعاها ارتباط برقرار کنیم.
یا مَنْ یُعْطی مَنْ سَئَلَهُ. کسی که از او بخواهد میدهد خدا ـ تبارک و تعالی ـ فرموده است: «أدعونی استجب لکم»[5] اگر جملۀ جزاء نیست؛ اگر این استجابت نیست، معنایش این است که آن شرط حاصل نشده است و ما واقعاً از خدا ـ تبارک و تعالی ـ نخواستهایم. بله ما میخواهیم؛ اما همهاش در حد لفظ است و اتفاقاً دائم هم مطالبه میکنیم! مثل این بچه گنجشکها که دائماً دهانشان باز است تا یکی در حلقشان غذا بریزد. ما هم یکسره می گوییم خدایا بده و هر چی هم بدهد، همچنان می گوییم بده؛ اما بر این گفتههای أدعونی صدق نمیکند صرف الفاظ است و عادت ما شده است. به قلب رساندن این مفاهیم کار سختی است. مرحوم آقای بهاء الدینی ـ رضوان الله علیه ـ میفرمود: تجربه کنید که تجربه بالاترین راه به دست آوردن علم است. در حد یک تمرین بگوییم وقتی که واقعاً مشکلی دارید و میخواهید آن مشکلتان حل بشود و مشکلی است که واقعاً در حلش مستأصل شدهاید، در یک جای مناسبی مثل مسجد یا حرم با یک جایی که آمادگی شما بیشتر باشد، به سجده بروید و دائم سبحان الله سبحان الله بگویید همین ذکری که ما زیاد می گوییم و معنایش را هم نمیفهمیم. سبحان الله تنزیه خدا ـ تبارک و تعالی ـ است؛ یعنی باور به اینکه خداوند ـ تبارک و تعالی ـ هیچ ظلمی به ما نمیکند و هر چه میکند عین عدل است. هیچ برای ما کم نمیگذارد و علمش هم مطلق است و چیزی نیست که نداند. این سبحان الله را آن قدر بگویید تا آن مفهوم سبحان الله آن تنزیه ربوبی به قلبتان برسد؛ یعنی واقعاً احساس کنید در قلبتان این باور هر چند برای یک لحظه ایجاد شده است؛ چون ما نمیتوانیم بعضی از این حالتها را نگه داریم و اینها به این سادگی برای ما ملکه نمیشود. اگر به قلب برسد، همان لحظه ای که میرسد، آثارش در شما همان جا پیدا میشود؛ یعنی قلب یک رقتی پیدا میکند و قاعدتاً اشک جاری میشود و حال شما قاعدتاً منقلب میشود که اینها علائم ظاهری و اولی است. آن گاه ببینید که آن حاجت شما برآورده میشود یا نه؟ من این را در یک جمعی در منطقۀ پیشوای ورامین 25 سال پیش در ایام 15 خرداد گفتم. فردای آن روز یکی از جوانهای آن جمع همان جا در پیشوا، آمد به من گفت حاج آقا من این را تجربه کردم و همین طور که شما گفتی، شد. گفتم بله من میدانستم که میشود. شما هم این یا مَنْ یُعْطی مَنْ سَألَهُ را تجربه کنید و ببینید خدا ـ تبارک و تعالی ـ میدهد.
یا من یعطی من لم یسأله و لم یعرفه تحنناً منه و رحمةً. حتی به کسی که نخواسته و یا خواسته در حد لفظ و واقعاً مطالبه نکرده و حتی کسی که خداوند ـ تبارک و تعالی ـ را هم نشناخته است، به همۀ اینها میدهد؛ البته از روی محبت و رحمتش. این دعاها درس هستند برای ما. ما از این دعا این استفاده را میکنیم که وقتی میخواهیم چیزی را از خداوند ـ تبارک و تعالی ـ مطالبه کنیم، باید اول خودمان را آماده کنیم و توجه پیدا کنیم با چه کسی صحبت میکنیم و از چه کسی مطالبه میکنیم. توجه به اینکه مخاطب ما کیست و چه خصوصیتی دارد، در اجابت دعای خیلی مؤثر است. گاهی عوام معنای این دعاها را نمیفهمند و مانند یک ورد بر زبان جاری میکنند و انگار نه انگار که معنایی دارد. ما هم که یک معنای ظاهری از آنها میفهمیم، بیشتر توجه مان به مطالبات خودمان است در حالی که قبل از آن باید توجه کنیم از چه کسی مطالبه میکنیم و او چه خصوصیاتی دارد. در نماز هم انسان قبل از نماز چند لحظه ای توجه کنیم که الآن من میخواهم وارد نماز شوم و مخاطب من کیست. در برخی روایات آمده است که امام صادق ـ علیه السلام ـ میفرماید شما وقتی میخواهید پیش سطانی بروید و از او چیزی بخواهید، چقدر قبل از آن فکر میکنید که چگونه از او بخواهید و با چه بیانی بخواهید که حاجت شما برآورده شود و بعد وقتی آنجا میروید، شش دانگ حواستان به نوع رفتارتان است که کاری نکنید که موجب ناراحتی سلطان شود و بلکه کاری بکنید که موجب جلب توجه او شود. موقع حرف زدن تک تک کلماتتان را در نظر دارید تا حرفی را بی حساب نزنید. حضرت در آنجا میفرماید حال که حاجتی را دارید دو رکعت نماز بخوانید و چیزی را به عنوان صدقه بدهید و آن حاجت را مطالبه کنید. بعد در آن روایات این مضمون هست که در محضر الاهی به آن اندازه ای بخواهید که وقتی میخواهید بروید نزد سلطان و مطالبه کنید و باور شما این است که او میتواند مشکل شما را حل کند. حداقل به آن اندازه باور به خداوند ـ تبارک و تعالی ـ و توجه داشته باشید. این سلطان هر چه قدر هم ابر قدرت باشد، دماغش را بگیری، میمیرد! این سلطان که قدرتی از خودش ندارد؛ چیزی نیست؛ خودش گمان میکند که خبری هست حال که آن طرف خدای قادر مطلق است.
اگر میخواهیم بدانیم که باور داریم یا خیر، ببینیم که وقتی در نماز با خدا ـ تبارک و تعالی ـ صحبت میکنیم مثل گفتگو با سلطان است یا حتی پایین تر گفتگو با یک مسئول معمولی است که کار ما دست او افتاده است و میخواهیم از او کمک بگیریم؟ به نظر من در این دعا و در سایر دعاها یک بخشی از دعا در واقع نوعی جلب توجه نسبت به خداوند ـ تبارک و تعالی ـ است. گویا میخواهیم توجه خدای تبارک و تعالی را به خودمان جلب کنیم درحالی که خداوند ـ تبارک و تعالی ـ نسبت به ما غفلت ندارد که بخواهد توجهش به ما جلب شود؛ او که نیاز به تلنگر ما ندارد.
میان عاشق و معشوق هیچ پرده حائل نیست...[6]
پس نکته ای باید باشد. این است که مشکل خود ما هستیم.
تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز.[7]
خدا ـ تبارک و تعالی ـ از خود ما به ما نزدیک تر است. مشکل این است که ما خدایی را که این قدر به ما نزدیک است، نمیبینیم.
بیدلی را همه احوال خدا با او بود * او نمی دیدش از دور خدا با میکرد[8]
در حقیقت همه اینها برای این است که من به خدا ـ تبارک و تعالی ـ توجه کنم نه اینکه او به من توجه کند. بفهمم با چه کسی صحبت میکنم و مخاطبم چه خصوصیاتی دارد.
وقتی انسان میخواهد و مطالبه کند، نباید کم بخواهد. در نقلی که در کافی آمده است تفاوت در تعبیر وجود دارد از جمله اینکه در اینجا یک صلوات هم دارد که در دعای ماه رجب نیست. همچنین اینجا کلمۀ «من» داریم؛ ولی در دعای رجب من نداریم آن «من» من تبعیضیه است و معنایش این است که از همۀ خیرات دنیا و آخرت به من بده؛ یعنی حظی از آن را حداقل بده؛ نه اینکه همۀ آن را. در این در این دعای ماه مبارک رجب دارد: أعطني بمسألتي إياك جميع خير الدنيا و جميع خير الاخرة.[9] یعنی همۀ آن خیرات را به من بده.
اینجا سؤالی وجود دارد. اینکه همۀ خیر دنیا و همۀ خیر آخرت را به من بده و همۀ شر دنیا و همۀ شر آخرت را از من دور کن، اصلاً معنادار است؟ مگر حضرت همۀ خیر دنیا آ داشت؟ و همۀ شر دنیا از جمله بیماری و فقر از حضرت دفع شد؟ آیا حضرت در شعب ابی طالب گرسنگی نکشیدند؟ در جنگها مجروح نشدند؟ سنگ بر دهان مبارکش نزدند و دندانش را نشکستند؟ مصیبت مرگ فرزند ندیدند؟ اینها همه شرور دنیا هستند. دیگر انبیاء ـ علیهم السلام ـ نیز مبتلا شدند و به طریق اولی شهدا و صدیقین و صالحین و بقیۀ مردم هم مبتلا میشوند. پس این درخواست نشدنی برای چیست. یک احتمال در پاسخ میتوان مطرح کرد که اگر انسان به ایمان برسد، در پرتو ایمان همۀ خیر دنیا به او میرسد و همۀ شر دنیا از او دور میشود؛ زیرا برای مؤمن واقعی بیماری و فقر و مصیبت شر نیست و همهاش خیر است؛ چون او با بیماری و فقر و مصیبت مقام پیدا میکند و همهاش خیر است فقط ظاهرش شر است؛ ظاهرش این است که مصیبت دیده است؛ ظاهرش این است که در شعب ابی طالب گرسنگی میکشد؛ ظاهرش این است که دندان مبارک شکسته است؛ ولی باطنش چقدر نعمت داده میشود. همچنان که برای کسی که از نعمت ایمان بی بهره است، سلامتیاش شر است. فکر میکند که خیر است؛ زیرا سلامتی باعث میشود انسان بیشتر گناه کند. ثروتش شر است؛ چون باعث طغیان وی میگردد؛ چنان که در قرآن وارد شده است: «وَ لا يَحْسَبَنَّ الَّذينَ كَفَرُوا أَنَّما نُمْلي لَهُمْ خَيْرٌ لِأَنْفُسِهِمْ إِنَّما نُمْلي لَهُمْ لِيَزْدادُوا إِثْماً وَ لَهُمْ عَذابٌ مُهين»[10] میفرماید به بعضیها مهلت میدهیم که بیشتر در غفلت و طغیان خود فرو روند.
بنابر این روح این دعا مطالبۀ ایمان است که اگر آن را دادند دیگر هیچ نقصی ندارد؛ فإنه غير منقوص ما أعطيت. امام حسین ـ علیه السلام ـ همه چیز برایش خیر بود. درست است که کربلا مصیبت و فاجعه بود؛ ولی همهاش برای او نعمت و خیر است. برای همین است که به او آن مقامات داده میشوند که در زیر قبهاش دعا مقبول است و تربتش شفا میدهد.
نکتۀ آخر اینکه عبارتی که مرحوم حاج شیخ عباس ـ رضوان الله علیه ـ دربارۀ نحوۀ خواندن این دعا در مفاتیح آورده است دو پهلو است و برخی آن را به دو گونه آن را تفسیر میکنند. طبق این عبارتی که در اقبال نقل شده است، بعد از این که حضرت به این جای دعا رسید محاسن مبارک را با دست چپش را گرفت و انگشت اشاره دست راست را تکان میداد و در همین حال آن دعایی که گذشت را خواند و بعد از آن دعا این عبارت «يا ذا الجلال و الإكرام يا ذا النعماء و الجود، يا ذا المن و الطول، حرم شيبتي على النار»[11] را فرمودند. میخواهم بگویم که این حالت حضرت در دعا فقط مربوط به قسمت یا ذالجلال نیست از اول دعا حضرت چنین کردند و این بخلاف رویۀ رایج در بین مردم است که فقط برای قسمت آخر این حالت را به خود میگیرند. در حقیقت اول حضرت دعا را به او یاد دادند و فرمودند: اکتب بسم الله الرحمن الرحیم... و بعد خودشان همین دعا را در هیبت دعا خواندن نه در هیبت آموزش به او، خواندند. در آنجا بود که حضرت محاسن رو به دست گرفتند و این دست رو بر نداشتند تا این که پشت دستشان خیس شد از اشک چشمشان تا آخر دعا که این حال اهل بیت ـ علیهم السلام ـ بوده است در دعا و حال ما هم در دعا معلوم است! نتیجه اینکه این حالت در دعا اصلاً جز دعا محسوب نمیشود؛ هر چند تبعیت از حضرت در این امر مطلوب است؛ البته به همان شکلی که عرض کردیم.[12]
[1]. الكافي (ط - الإسلامية)، ج 2، ص 585.
[2]. الإقبال بالأعمال الحسنة (ط - الحديثة)، ج 3، ص 211.
[3]. همان.
[4]. الحمد، 2.
[5] . غافر، 60.
[6]. دیوان حافظ شیرازی.
[7]. همان.
[8]. همان.
[9]. الإقبال بالأعمال الحسنة (ط - الحديثة)، ج 3، ص 211.
[10]. آل عمران، 178.
[11]. الإقبال بالأعمال الحسنة (ط - الحديثة)، ج 3، ص 211.
[12]. بیانات آیت الله هادوی تهرانی ـ دامت برکانه ـ در ابتدای دروس خارج فقه و اصول در تاریخ 16/2/93