به گزارش ایکنا، آیتالله مهدی هادوی تهرانی، استاد سطح خارج حوزه علمیه، ۱۶ خردادماه در ادامه تفسیر سوره مبارکه کهف، گفت: علامه فرموده است که گفتوگوی موسی و خضر نشانه خلق و ادب دو پیامبر(ص) است، موسی(ع) با ادبیاتی بسیار متواضعانه با خضر صحبت کرد در آنجا نفرمود به من یاد بده، بلکه فرمود آیا از تو تبعیت کنم؟ و این در حالی است که موسی(ع) ولایت دارد و حتی میتواند امر کند که به من یاد بده.
وی با بیان اینکه ولایت از شئون نبوت است به خصوص نبی اولوالعزم، اظهار کرد: موسی(ع) میتوانست به خضر امر کند که به من یاد بده ولی با زبانی بسیار متواضعانه گفت آیا از تو تبعیت کنم و این همراهی را هم به اتباع تعبیر کرده که باز نوعی تواضع است. علامه فرموده است که موسی(ع)، تعلم و یادگیری را شرط نکرد که من دنبال تو راه میافتم به شرط اینکه چیزی به من یاد بدهی بلکه خودش را به عنوان شاگرد قرار داد.
ولایت تکوینی و تشریعی مانع تواضع در برابر علم نیست
آیتالله هادوی تهرانی تأکید کرد: مسئولان جمهوری اسلامی خوب است از این آیات درس بگیرند که یک پیامبر(ص) اولوالعزم وقتی به یک انسانی رسیده که علومی را به دست آورده، سراغ او میرود تا یاد بگیرد با اینکه او ولایت تکوینی و تشریعی دارد؛ خضر درست است از علم ویژه الهی برخوردار است ولی پیامبر(ص) نیست.
وی تأکید کرد: مسئولان کشور فکر نکنند همین که مسئولیتی گرفتند فرد فوقالعادهای شدهاند بلکه آنها همان افراد با همان دانش و معلومات قبلی بودهاند و الان وزیر، وکیل، شهردار و... شدهاند، بنابراین در اموری که تخصص ندارند واجب است به افراد متخصص رجوع کنند و ادبیاتی که قرآن هم به ما یاد داده، این است نه اینکه از موضع بالا حرف بزنند.
استاد سطح خارج حوزه علمیه با بیان اینکه ما در گذشته متأسفانه از این موارد زیاد دیدهایم و انشاءالله تکرار نشود، افزود: علامه آورده است که موسی(ع) مقام علمی او را خیلی تجلیل کرد و او را به منبع غیرمعلومی نسبت داد و گفت که «قَالَ لَهُ مُوسَى هَلْ أَتَّبِعُكَ عَلَى أَنْ تُعَلِّمَنِ مِمَّا عُلِّمْتَ رُشْدًا»؛ در اینجا علم و عالم تجلیل شده است یعنی علم و عالمی که باعث رشد انسان است، چنین جایگاه والایی دارد. همچنین موسی(ع) عرض کرد که من میخواهم مقداری از علم تو را یاد بگیرم و وقتی خواست قول بدهد که سکوت کند، خیلی نرم گفت که «انشاءالله مرا ثابت قدم ببینی و صبر داشته باشم».
احترام به علم و عالم
وی افزود: یکی از مهمترین امور احترام به علم و عالم است؛ علامه فرموده است که البته خضر هم در اینجا احترام موسی(ع) را رعایت کرد و نفرمود برو دنبال کار و زندگیات، بلکه فرموده تو توانایی همراهی با مرا نداری. همچنین فرمود اگر با من بیایی تا وقتی من نگفتم، سؤالی نکن. تعبیر علامه طوری است که گویا خضر به اندازه موسی(ع) مؤدبانه رفتار نکرده است و این برداشت هم به نظر بنده درست است. همچنین وقتی موسی(ع) گفت که انشاءلله مرا صابر خواهی یافت، خضر گفت که «تا من خودم چیزی نگفتهام تو هیچ چیزی نباید بگویی».
آیتالله هادوی تهرانی با تأکید بر رجوع به متخصصی که تخصص آن محرز و قابل اعتماد است، افزود: بعد از گفتوگوی موسی(ع) و خضر، تعبیر قرآن در آیه ۷۱ سوره کهف «فَانْطَلَقَا حَتَّى إِذَا رَكِبَا فِي السَّفِينَةِ خَرَقَهَا قَالَ أَخَرَقْتَهَا لِتُغْرِقَ أَهْلَهَا لَقَدْ جِئْتَ شَيْئًا إِمْرًا» این است که این دو به راه افتادند تا اینکه به کشتی رسیدند. علامه فرموده است «انطلقا»، یعنی دو نفری راه افتادهاند و یوشع بن نون همراه آنها نبوده و ظاهرا بنا نبوده مانند موسی(ع) چیزی از خضر بیاموزد.
ادبیات سخن گفتن موسی(ع) با خضر
وی افزود: اینها سوار کشتی شدند و خضر شروع به سوراخ کردن کشتی کرد و موسی(ع) اعتراض کرد که تو قصد داری مردم را به هلاکت بیندازی، کشتی غرق شود و فاجعه بزرگ خیلی بدی انجام دهی. تا موسی(ع) اعتراض کرد، خضر به او گفت: «قَالَ أَلَمْ أَقُلْ إِنَّكَ لَنْ تَسْتَطِيعَ مَعِيَ صَبْرًا؛ من نگفتم که تو نمیتوانی با من صبر کنی؟». موسی(ع) عذرخواهی کرد و گفت مرا به خاطر این فراموشی مؤاخذه نکن. «قَالَ لَا تُؤَاخِذْنِي بِمَا نَسِيتُ وَلَا تُرْهِقْنِي مِنْ أَمْرِي عُسْرًا؛ مرا در عسر و تنگنای تکلیفی قرار نده».
استاد سطح خارج حوزه علمیه بیان کرد: خصوصیات روحی جناب موسی(ع) طوری بوده است که اجازه نمیدهد در برابر حادثهای که از آن اطلاع ندارد، صبور باشد، این آیات بیانگر آن است که انبیاء(ع)، انسانهایی با ویژگیهای انسانی و خلقیات متفاوت بودهاند، برخی صبور هستند و برخی با صبر کمتر. عکسالعملهای موسی(ع) هم در داستانهای مختلف بیان شده از جمله اینکه وقتی به میقات رفت و برگشت و دید قومش گوسالهپرست شدهاند، بسیار عصبی شد و ریش برادرش را گرفت و او را مؤاخذه کرد.
وی اضافه کرد: یا در ماجرای درگیری یکی از پیروانش با فرد قبطی، مشت محکمی بر او زد و او را کشت. آیات نشان میدهد که ایشان صبرش در برابر یکسری حوادث که البته دغدغههای دینی بوده، کم است و در عین حال به مقام نبوت و رسالت رسیده و پیامبر اولوالعزم شده و الواح را دریافت کرده است. از طرفی این پیام را دارد که انسان با وجود چنین محدودیتهایی باز میتواند رشد و کمال الهی را بپیماید و در این مسیر حرکت کند و به مقامات هم برسد. لذا انبیاء تافتههای جدابافته نیستند و به همین جهت هم الگو معرفی شدهاند.