استاد تفسیر حوزه گفت: اگر ما آرامش نداریم، مشکل ما این است که نتوانستیم ایمان حقیقی را بهدست بیاوریم.
به گزارش خبرگزاری بینالمللی قرآن(ایکنا) آیتالله هادوی تهرانی ۹ بهمن در ادامه تفسیر سوره مبارکه زمر گفت: خداوند تبارک و تعالی فرمود: انسان همان طور که در دوران جنینی مراحلی را طی میکند: علقه، مضغه، عظام ؛بعد از تولد هم مراحلی را طی میکند؛ در دوران بعد از تولد به تعبیر قرآن چیزی نمیداند و وقتی به این عالم میآید، آن سیستمی که در آن زندگی می کرد تغییر میکند.
وی افزود: مثلا در دوران جنینی که تغذیه از طریق ناف صورت میگرفت و غذا و هوا را از آن طریق استفاده میکرد، به این که ریه ها فعال می شوند و تغذیه از طریق دهان آغاز می شود، تغییر خواهد کرد؛ ابتدا چون چیزی را درست نمیبیند و نمیشنود و درکی از اطراف خود ندارد، مشغول جمعآوری اطلاعات برای شناخت پیرامون خودش میشود و این اطلاعات میتواند در قالب بازی ها و یا در قابل ارتباط با افراد بدست آید.
هادوی تهرانی عنوان کرد: در مراحل بعدی با توجه به شناخت خود فرد، به مرحله سوالات اساسی میرسد؛ یعنی این که اصلا من چه کار دارم میکنم و یا برای چه به این دنیا آمدم، به سمت کجا حرکت میکنم؛ هدف از این زندگی چیست؟ مبدا من چه چیزی بوده است و چه کسی و به چه علتی مرا به وجود آورده است؟ این سوالات که سوالات اساسی یک انسان است، برای بعضی افراد خیلی زود و در دوران کودکی حتی به صورت جدی مطرح است و برای بعضی دیگر خیلی دیر؛ برای عده ای هم شاید هیچوقت مطرح نشود.
وی افزود: هنگامی که انسان با این پرسش ها مواجه میشود، یک نوع دل نگرانی پیدا خواهد کرد و این دلنگرانی او را به یک جستجو وادار می کند که دنبال جواب این سوالات برود؛ اگر در این جستجو به نتیجهای برسد، یک سرگردانی برای او پیدا میشود که به این سرگردانی، انسان ها عکس العملهای مختلفی نشان میدهند.
این استاد تفسیر حوزه بیان کرد: یک عده تلاش بر فراموش کردن این دغدغه میکنند؛ عدهای دیگر، درگیر این دغدغه باقی میمانند و آن را فراموش نمیکنند اما در عین حال نمیتوانند به نتیجهای برسند که باعث میشود همچنان در این گرفتاری و سرگردانی باقی بمانند؛ لذا این انسان گرفتار و سرگردان، دائم در یک نوع اضطراب به سر میبرد، همیشه در تنهایی به سر برده و نگران آینده است که فردا چه خواهد شد؟ فردا من دوباره میتوانم زندگی کنم؟ مبادا امکاناتی که امروز دارم را از دست بدهم؟.
این استاد دروس خارج فقه و اصول حوزه علمیه قم با اشاره به داستان گاو از مولوی گفت: یک گاو، صبح ها بیدار میشود و تا به هنگام شب فقط میچرد و چاق می شود. در آخر شب نگران این میشود که آیا فردا علفی برای چریدن پیدا میشود یا نه؛ لذا تا صبح هر آنچه که خورده بود ، همه رو از دست می دهد و دوباره نحیف و لاغر می شود. و هر روز دوباره همین داستان تکرار میشود! این یک تمثیلی از زندگی برخی انسانها است که دایم در این نگرانی و التهاب هستند و لذتی از زندگیشان، به معنای واقعی نمی برند. ممکن هست یه وقتهایی خودشان را سرخوش نشان بدهند اما در واقع، در متن این سرخوشی یک ناخوشی و درد وجود دارد.
وی اظهار کرد: از این میان یک عدهای به ساحل نجات میرسند؛ آنهایی که در این ارتباط به مقامی میرسد که مشاهده می کند خدایی هست، عالم و قادر و حکیمی هست که از هر کسی به او نزدیک تر و مهربان تراست و به مسائل و مصالح او آگاه تر است و خود را تحت حفاظت خدا میبیند؛ وقتی به این مرحله میرسد، انسان آرامش پیدا میکند؛ بنابراین اگر ما آرامش نداریم، مشکل ما این هست که نتوانستیم ایمان حقیقی را بدست بیاوریم.
دفتر آیت الله هادوی تهرانی
---------------------------------
لینک مرتبط: ایکنا