خطا
  • XML Parsing Error at 9:12. Error 76: Mismatched tag

خردورزی و عدالت خواهی در اقوام ایرانی

دوشنبه, 04 مرداد 1389 ساعت 12:02
منتشرشده در اخبار


آقای ساجدی: ما برای این بررسی مقوله مهم امشب در حضور دو میهمان هستیم. یک مهمان حاضر در استودیو شبکه خبر و دیگری مهمان ارجمندی است در استودیو آبادان. آیت الله دکتر هادوی، مدرس خارج فقه و اصول حوزه علمیه که مهمان حاضر در برنامه زنده 45 دقیقه هستند. آقای دکتر خیلی خوش آمدید.

استاد هادوی: بسم الله الرحمن الرحیم. من با سلام خدمت شما و همه کسانی که الان نظاره گر ما هستند دوست دارم قبل از هر چیز در این شب مبارک میلاد با سعادت فاطمه زهرا (س) و حضرت امام خمینی (رضوان الله تعالی علیه) را تبریک عرض کنم و این نکته را در طلیعه ی این بحث اشاره کنم که فاطمه زهرا (س) الگوی حضور مؤمنانه زن مسلمان در صحنه سیاسی و اجتماعی بود، الگویی که امروز بعد از قرن ها ما توانستیم آن را در انقلاب اسلامی دوباره به جهان عرضه کنیم.

آقای ساجدی: و جناب آقای دکتر قائمی، استاد دانشگاه در مرکز آبادان، آقای دکتر سلام شب بر شما بخیر

دکتر قائمی: بنده هم خدمت شما مهمان عزیزتان، همکارانتان در تهران و مرکز آبادان سلام عرض می کنم.

آقای ساجدی: متشکرم آقای دکتر خدمتتان خواهیم رسید. آقای دکتر هادوی بسیاری از تحلیل گران معتقدند که این تعامل فرهنگ ایرانی و اسلامی که از زمان ورود اسلام به ایران محقق شده نشانی از خردورزی و تعقل عقل گرایی است، جنابعالی به عنوان یکی از کارشناسان مسایل اسلامی نگاه و تحلیلتان در این زمینه چه خواهد بود؟

استاد هادوی: اگر ما به پیشینه ی ایرانیان قبل از اسلام مراجعه کنیم در می یابیم که ایرانیان در جستجوی خرد از یک سو و عدالت از سوی دیگر بودند. اگر نشانه هایی را که در آثار فلسفی پیش از اسلام وجود دارد و شیخ شهاب الدین سهروردی در کتاب حکمت الاشراق به آنها اشاره می کند مورد رجوع قرار بدهیم، حکمای ایران باستان اندیشمندانی بودند که با تحلیل عقلی سعی در یافتن راه حل هایی برای مجموعه هستی داشتند و مبنای تفکری آنها، بنابر آنچه که شیخ شهاب الدین سهروردی ذکر می کند مبنای توحیدی است، هرچند که بعدها در نوعی تفکر سنوی ممکن است در خود نشان داده. از سویی دیگر گرایش ایرانیان به عدل هست که ما آن را در زمینه های تاریخی قبل از اسلام با تأکید بر شخصیت هایی که هرچند ممکن است در واقع این چنین نبوده اما به نام، به عنوان عادل شناخته شدند شاهدیم. این دو مقوله یعنی خردورزی و عدالت خواهی زمینه ای بود که وقتی اسلام به سمت ایران حرکت کرد، ایرانیان که در آن روزگار خاص به شدت به لحاظ عدالت رنجور بودند از دولت ساسانی، زمزمه ی عدالت اسلامی را به گوش جان شنوا شدند و ما می بینیم که آن صفی که مقابل اسلام ایستاد جز گروه اندکی از سپاهیان حکومت نبود اما توده ی مردم در واقع با اسلام هماهنگی کردند به همین دلیل هم جمعیت اندکی که به ایران هجوم آورد توانست لشکر بزرگ پادشاهی ساسانی را شکست بدهد.

آقای ساجدی: آقای دکتر این تعقل و خردورزی که جنابعالی اشاره کردید آیا در روح اقوام ایرانی به طور فطری وجود داشت یا شرایط سیاسی ایجاب می کرد که این دو مقوله حاکم بشود بر فطرت ایرانی؟

استاد هادوی: هوشمندی قوم ایرانی به صورت ذاتی زمینه ی گرایش این قوم را به خرد و عدالت فراهم کرده بود، چون در واقع عدالت هم خود به یک معنا ثمره ی خردورزی است، خردمند عدالت خواه است، چون عدالت در تعادل قوایی که با یکدیگر تأثیر می گذارند در واقع شکل می گیرد و این امری است که خرد به آن حکم می کند. هوشمندی ذاتی ایرانیان گرایش آنها را به خرد فراهم می کرد و در واقع این خردورزی و عدالت خواهی به یک معنا ریشه در ذات ایرانیان داشت، البته بدون شک تعامل فرهنگی، زمینه های سیاسی، ارتباطات با اقوام و ملل دیگر در بارور شدن این قابلیت نقش اساسی داشت.

آقای ساجدی: آقای دکتر قائمی در مرکز آبادان. آقای دکتر قائمی، زمانی که اسلام وارد ایران می شود بسیاری از تحلیل گران معتقدند که، یعنی در پی این سؤال هستند که چه اتفاقی افتاد که مردم ایران به دلیل فطرتی که داشتند بلافاصله فرهنگ و سنن اسلامی را پذیرفتند و حتی دانشمندان ایرانی تلفیقی از فقه اسلام و فرهنگ ایرانی را تدوین کردند، آن علت ها چه بود؟

دکتر قائمی: حضور شما عرض کنم که پاسخ به این سؤال را از دو منظر می توان داد. یکی تعامل مردم ایران با حکومت های قبل از اسلام به خصوص ساسانیان و دیگری در بدو ورود اسلام و ادامه آن تاکنون. همانطور که اطلاع دادید و جناب استاد اشاره فرمودند با توجه به فجایعی که حکومت ساسانی به بار آورده بود آن اختلافات طبقاتی که بود و بنا به گفته ی نامه ی تنسر که یک محدوده ای بین نجبا، بزرگان و افتخارات قومی بود و در حقیقت دو چیز حاکم بر کشور و حکومت بود، یکی خون و مالکیت، طبیعی بود که عامه ی مردم جایگاهی در میان حکومت ندارند و حکومت در حقیقت به تعبیر عامیانه ی خودمان تافته ای جدابافته است. به همین دلیل وقتی که سپاهیان مسلمان به ایران وارد شدند ایرانیان با شوق و ذوق اینان را پذیرفتند. در حقیقت ایرانیان تشنه ی عدالت و خردورزی بودند، مردم ایران قبل از اسلام هم خردورز بودند، اما به صورت محدود. محدود بودند به دلیل اینکه حکومت ساسانی به خصوص اجازه ی در حقیقت علم آموزی نمی داد و بزرگترین نمونه ی آن را که اگر فرصتی پیش آمد من خدمتتان چند بیت خواهم خواند در شاهنامه است قصه کفش گری که به پادشاه می گوید بچه من درس بخواند اما من تمام هزینه جنگ با لشکر روم را پرداخت می کنم. ولی حکومت ساسانی حاضر به این کار نیست یعنی اختلاف طبقاتی قبل از اسلام بیداد می کرد، طبیعی بود که در چنین شرایطی مردم ایران تشنه عدالت هستند، تشنه دینی هستند که بنیان تفکراتش بر عدالت و خردورزی است.

آقای ساجدی: آقای دکتر قائمی آیا می شود نتیجه گرفت که نوع نگرش ساسانیان در ایران باعث شد که مردم ایران سریع تر اسلام را پذیرا باشند؟ این استنباط درست است؟

دکتر قائمی: به نظر بنده قطعاً همینگونه است که شما می فرمایید. به دلیل اینکه آن ظلم و ستم ها و سیاه کاری هایی که در حقیقت حکومت ساسانی می کرد به تعبیر خودمان کارد را به استخوان مردم رسانده بود. هیچ کس اجازه ی رفتن به طبقه بالاتر را نداشت، نجبا جدا بودند، افتخار به داشتن زن، خدمتکار، مال و منال بود، به همین دلیل بود که مردم ایران در چنین شرایطی نمی توانستند چنین حکومتی را تحمل کنند و همانطور که جناب استاد فرمودند مردم ایران با آنکه، مردم ایران که نه، لشکر ایران با آنکه تا بن دندان مسلح بود در برابر چندهزار سپاهی که پیاده بودند با سلاح های زنگ زده از میان رفتند و این چیزی نبود جز فساد درونی حکومت ساسانیان و همانطور که اطلاع دارید آخرین پادشاه ساسانی یزدگرد سوم وقتی که فرار کرد در تاریخ ها مذکور است که دوازده هزار خونیاگر همراه او بودند دوازده هزار نوازنده، بنابراین چنین حکومتی نمی تواند دوامی بیاورد.

آقای ساجدی: آقای دکتر ممنون میشم پشت خط تشریف داشته باشید خدمتتان می رسیم. آقای دکتر هادوی موقعی که اسلام وارد ایران می شود ما می توانیم از دو منظر نگاه کنیم. اسلام به خیلی از کشورها رفت ولی چه شد که در ایران عشق به اهل بیت (ع) محور این روابط قرار گرفت.

استاد هادوی: ببینید ایرانیان زمینه ای داشتند که آن زمینه باعث شد که اسلام را پذیرا باشند. آن زمینه این بود که ایرانیان به دنبال عدالت بودند، عدالتی که ثمره ی خرد است. اولین گفتگوهایی که بین فرماندهان ایرانی و فرماندهان لشکر اسلام درگرفت بر سر موضوع عدالت بود. وقتی که آنها با این مفاهیم اسلامی آشنا می شدند که در اسلام هیچگونه تفاوت طبقاتی نیست، همگان با هم برابرند، همه بندگان خدا هستند، مطلبی بود که برای ایرانی ها بسیار بسیار جذاب بود. در ادامه وقتی که ایران با اسلام آشنا شد و کم کم اسلام در رگ و پی ایران نفوذ کرد، وقتی تفکر مکتب اهل بیت (ع) که در واقع تفکر خردمندانه ی معتدل بین نوعی خردورزی افراطی و نوعی نص گرایی افراطی بود این مطرح شد، ایران به خاطر همان زمینه هایی که در پیشینه ی تاریخی و فرهنگی خودشان داشتند و اصلاً به خاطر همان زمینه ها به سوی اسلام آمده بودند، آن گمشده ی خودشان را در مکتب اهل بیت پیدا کردند. من برای توضیح این مطلب باید این را اشاره کنم. ببینید وقتی ما با یک حرکت دینی مواجه هستیم از جمله اسلام، سه نوع گرایش معمولاً وجود دارد. یک گرایش که به شدت به نص پایبند است که در اسلام در مکاتب ظاهری در مکاتب نص گرای اخباری ظهور پیدا کرد، یک گرایش که به شدت به دنبال تحلیل عقلی است که قیاسی ها در اسلام نماینده این نوع تفکر بودند. اهل بیت (ع) تفکری را عرضه می کردند که از یک سو بر نص و متون دینی و الهی تأکید داشت، از سویی دیگر بر خرد و تعقل. اجتهادی که در مکتب اهل بیت (ع) شکل گرفت و عرضه شد و پویا شد نماینده نوعی تفکر خدامحور بود که من در جایی از آن تعبیر کردم به تعقل وحیانی یا خرد خدایی. و ایرانی ها آنچه را که در واقع در جستجویش بودند در این خرد خدایی که مهجونی معتدل از عقل بود و ایمان یافتند. به همین دلیل ما می بینیم که اولین نشانه های مکتب اهل بیت (ع) که برای ایرانی ها مطرح شد پیروانی در ایران پیدا کرد که در ادامه تاریخی خودش همین زمینه باعث شد که عباسیان وقتی خواستند بر علیه دولت اموی قیام کنند با محور قرار دادن اهل بیت (ع) و با دعوت مردم به عنوانی تحت عنوان الرضا من آل محمد (ص) که در تفکر مردم تصور، اهل بیت پیغمبر (ص) بود، آمدند به میدان و به همین دلیل ما می بینیم که عباسیان آمدند و محور مبارزات خودشان را در ایران قرار دادند و ابومسلم خراسانی که یک ایرانی بود در واقع با پشتوانه ی عشقی که به مکتب اهل بیت (ع) در ایران وجود داشت قیام خودش را سامان داد، به صورتی که جاهز، دانشمند بزرگ عرب در تفسیر حکومت اموی و عباسی این تعبیر را دارد، می گوید حکومت اموی یک حکومت عربی اعرابی و حکومت عباسی یک حکومت اجمی ایرانی بود. و در واقع تکیه گاه عباسیان ایرانی ها بودند که ایرانی ها به دلیل عشقشان به اهل بیت (ع) به دنبال عباسی ها رفتند، آنها نمی خواستند عباسی ها را به حکومت برسانند به دنبال حکومت علوی ها بودند. اما به هر حال عباسی ها از این زمینه استفاده کردند.

آقای ساجدی: حالا آقای دکتر پس می شود نتیجه گرفت که این فطرت ایرانی، آن خواسته های ایرانی بود که در الگوی محمد و آل محمد (ص) جستجو کردند. درسته؟

استاد هادوی: بله این یک واقعیت است که در واقع ایرانی ها آن گمشده ی تاریخی خودشان را در اهل بیت (ع) در نبی خاتم (ص) یافتند. و دیدند که این همان خردی است که در عین پایبندی به معیارهای عقلی بر ایمانی توحیدی استوار است.

آقای ساجدی: آقای دکتر قائمی. ببینید موقعی که اسلام وارد ایران شد آیا می توانیم این فرضیه را بپذیریم که اگر تعقل و خردورزی در فطرت ایرانی وجود نداشت اینگونه اسلام در ایران رشد پیدا نمیکرد. درسته؟

دکتر قائمی: بله به نظر می رسد که همینگونه است. به دلیل اینکه ما با تاریخچه ی اسلام وقتی که آشنا می شویم اسلام به سرزمین های زیادی راه پیدا کرد، حتی به قسمت هایی از اروپا تا آندولوس. اما وقتی تاریخ ایران و اسلام را ورق می زنیم، همانطور که استاد شهید مرحوم مرتضی مطهری بیان کرده اند در حقیقت یک تعاملی بین اسلام و ایران برقرار شد که این تعامل شاید بین اسلام و هیچ ملت دیگری به اینگونه ای که بین ایران بود برقرار نشده بود، نمونه ی آن را ما در تمام آثار فرهنگی این سرزمین می بینیم، چه آثار معماری چه آثار نظم، نثر، آثار فقهی، آثار کلامی و آثار تفسیر قرآن و امثال اینها... بنابراین همینگونه است که شما می فرمایید. از سویی دیگر اینکه ملت ایران چون ذاتاً افرادی خردورز و عدالت خواه بودند در حقیقت همانطور که گفتند گمشده ی خودشان را در اسلام دیدند، بنابراین با آغوش باز استقبال کردند.

آقای ساجدی: آقای دکتر ممنون می شوم باز هم اگر پشت خط تشریف داشته باشید. آقای دکتر هادوی، آیا در تعاملات فرهنگی غنی ایران و اسلام این زایده و این خروجی در واقع وجود داشت که اگر در فرهنگ تمدن ایران این استعداد وجود نداشت امروز ما شاهد این حادثه نبودیم، در واقع به عبارتی عبارت آقای دکتر؟

استاد هادوی: عرض کنم، ببینید یک نکته ای که خیلی مهم هست شکل گیری دانش هایی است که بعد از ورود اسلام به ایران ما شاهد او هستیم. زمینه ی این دانش ها هرچند در زمان نبی خاتم (ص) پیدا شد، اما شکوفایی این دانش ها در دوران متأخر صورت گرفت، شما می دانید که در واقع در دهه دوم بعد از هجرت سال شانزدهم هجری است که اسلام وارد ایران می شود، و از همان زمان ایرانی ها که تا آن موقع به دلیل مسایل طبقاتی دولت ساسانی امکان رشد برایشان فراهم نبود، یک امکان و فرصتی برای رشد پیدا کردند، هرچند این امکان و فرصت با شکل گیری دولت اموی به شدت صدمه دید، چون اموی ها آمدند و آن تفکر عربی اجمی را حاکم کردند بر جهان اسلام و همین باعث شد که ایرانی ها دوباره آن ظلم پیشینی را که در دوران ساسانی احساس کرده بودند احساس کنند و به همین دلیل ندای عباسی ها را پاسخ مثبت دادند. اما در عین حال ایرانی ها آمدند این دانش ها و زمینه های دانشی که در اسلام وجود داشت گرفتند و ما در دوران متأخر به خصوص در دوره ی عباسی شاهد یک شکوفایی گسترده در ساحت های علوم هستیم که در رأس همه آنها دانشمندان ایرانی را می بینیم چه در مذاهب فقهی، چه در مذاهب کلامی، چه در بحث های تفسیری، حتی در بحث های علمی طبیعی ما شاهد این هستیم که دانشمندان ایرانی با یک ظهور و بروز خاصی به میدان آمدند و ستاره های درخشانی شدند در فرهنگ و تمدن اسلامی و وقتی اسلام آمد به داخل ایران آنچنان در رگ و پی قومیت ایرانی دمیده شد که در واقع آن قومیت ایرانی را که قبل از این شاید بیشتر با آیین زرتشت آشنا بود، کاملاً از آن هویت زرتشتی خودش خالی کرد، یک هویت کاملاً اسلامی داد، یعنی ایرانیان با دل و جان اسلام را پذیرا شدند و بعد از پذیرش این فرهنگ، این فرهنگ را در درون خودشان دوباره شکوفا کردند و بازخورد این شکوفایی مجدد اسلام در درون تمدن ایرانی، آن دانش ها و در ادامه تاریخی اش، آن تمدنی بود که شکل گرفت که ایرانی ها نقش بسیار اساسی در دوران تمدن طلایی اسلام دارند که حالا این اصطلاحی است که مورخان غربی به خصوص زیاد به کار می برند، دوره ی تمدن طلایی اسلامی که در دوران متأخر عباسی ما شاهدش هستیم، ایرانی ها ستارگان درخشان این دوران هستند که در واقع مجموع اتفاقات تاریخی که از زمان ورود اسلام به ایران تا آن زمان رخ داد، زمینه ی چنین ظهور و بروزی را ایجاد کرد و ایران و اسلام طوری شد که از هم قابل تفکیک دیگر نشد در ادامه ی تاریخش، یعنی امروز دیگر، بلکه صد سال پیش، بلکه هزار سال پیش، ما می بینیم ایران و اسلام آنچنان در هم تنیدند که جدا کردن اسلام از ایران به معنای انکار ایرانیت است، یعنی ایرانیت و اسلامیت در هم تنیده شد و در ادامه ی تاریخی ما دائم شاهد این دو فرهنگ درهم تنیده هستیم که به اشکال مختلف بروز و ظهور پیدا کرد و تجلیات مختلفی را در ساحت های مختلف فرهنگی و علمی داشت.

آقای ساجدی: یکی از نکاتی که در میان محافل سیاسی و مذهبی جهان مطرح است، اینکه به مرور زمان چه اتفاقی افتاد در کشور ایران، در منطقه ی ایران که دانشمندان ایرانی به گفته آقای دکتر هادوی اولین صاحبنظران فقهی ، اسلامی به شمار آمدند، اگر در مقام مقایسه برآییم چرا این اتفاق در دیگر کشورهای اسلامی رخ نداد؟
(میان برنامه)
آقای ساجدی: آقای دکتر قائمی، زمانی که اسلام وارد ایران می شود بالطبع در بسیاری از نقاط و بلاد اسلامی، آن مناطقی که تحت سیطره ی اسلام بود شروع شد. چه تفاوتی بین فرهنگ ایرانی و دیگر اقوام بود که اسلام اینگونه در ایران رشد پیدا کرد؟ این تفاوت و وجه ها کجاست؟

دکتر قائمی: بله. عرض کنم، در ارتباط با ورود اسلام به ایران همانطوری که قبلا هم اشاره شد، بنده عرض کردم و استاد هم اشاره کردند، اینها همه بر می گردد به دوران قبل از اسلام و آن جوی که حکومت ها به خصوص ساسانیان در ایران به وجود آورده بودند، شما اگر تاریخ اسلام را ورق بزنید متوجه می شوید دینی که از همان آغاز با خردورزی و عدالت سروکار دارد، شعارش عدالت خواهی است، شعارش خردورزی است، طبیعتاً می خواهد انسان را از چنگال دیو جهالت نجات دهد، شاید هیچ ملتی در سراسر دنیا بین مسلمانان بیشتر از ایرانیان تحت تأثیر اسلام قرار نگرفتند. ما وقتی به تاریخ اسلام مراجعه می کنیم، می بینیم که بسیاری از بزرگان و حتی نظریه پردازان جهان اسلام ایرانی هستند، از اقوام ایرانی هستند. شما ملاحظه بفرمایید که همانطور که استاد گفتند شیخ اشراق، به هر حال به عنوان نظریه پرداز اشراق ایرانی است، صدرالمتألهین ایرانی است، قطب الدین رازی، محمد بن زکریای رازی، قطب الدین شیرازی و بزرگان حتی متأخر، افرادی مانند حاج ملاهادی سبزواری، میرزا جهانگیرخان قشقایی، این بزرگانی که در این سرزمین نشو و نما یافتند، شاید، نه اینکه در جاهای دیگر نیست، در کشورهای دیگر نیست، اما با توجه به اینکه با تمام وجود ملت ایران اسلام را پذیرفتن، و گشمده ی خودشان را در اسلام و در اهل بیت پیدا کردند طبیعی بود که تمام هم و غم و تمام تلاش خودشان را مصروف این بکنند که اسلام پایدار بماند، همچنان که ملاحظه می فرمایید با مراجعه به کتابخانه آستان قدس رضوی به خصوص آن بخش قرآن ها، می بینیم که زیباترین قرآن های جهان از لحاظ کتابت کار ایرانی هاست، این چیزی نیست جز اینکه مردم ایران از آبشخور وحی سیراب شدند، با خاندان پیامبر ارتباط داشتند، بنابراین هیچگاه مردم ایران آنطور که کشورهای دیگر مسلمان شدند، مسلمان نشدند، بلکه قلباً و با میل و رغبت تام اسلام را پذیرفتند.

آقای ساجدی: ممنون میشم آقای دکتر که باز هم پشت خط تشریف داشته باشید. آقای دکتر هادوی من می خواهم یک سؤال برگردم به عقب، شما اشاره کردید که پس از ورود اسلام به ایران بهترین و سرآمد دانشمندان اسلامی، ایرانی بودند به دلیل تفکرشان به دلیل اندیشه و نظراتشان، چرا؟ چه اتفاقی افتاد که این واقعه رخ داد؟

استاد هادوی: من قبل از اینکه به این سؤال جواب بدم یک نکته ای را اشاره کنم، اولاً ما وقتی صحبت از ایران می کنیم، ایران بزرگ مورد نظر ماست که بخشی اش امروز از محدوده جفرافیایی ایران خارج است، ثانیاً وقتی ما صحبت از ایران می کنیم نقش دانشمندان سایر اقوام اسلامی را نباید نادیده بگیریم، در شمال آفریقا در آندولوس ما شاهد دانشمندانی هستیم که چهره های درخشانی بودند مثل ابن عربی که در واقع ستاره درخشان عرفان اسلامی محسوب می شود، اما کثرت دانشمندان ایرانی شاید در مقایسه با هیچ یک از اقوام دیگری که اسلام را پذیرفتند قابل قیاس نباشد، و نه فقط در دوره های متأخر که جناب آقای دکتر اشاره کردند به شخصیت های برجسته، حتی در دوران متقدم ما پیشگامان علوم اسلامی و علوم برخاسته از اسلام را می بینیم که اینها ایرانی هستند، سیبویه دانشمند بزرگی که ادبیات عرب در واقع مرهون اوست، یک دانشمند ایرانی است، درست است اصول مباحث ادبی در زبان عربی توسط علی بن ابیطالب (ع) پی افکنده شد، اما آن کس که این را شکوفا کرد و در واقع دانش ادبیات عرب را ایجاد کرد سیبویه یک دانشمند ایرانی است. ما در سرسلسله مذاهب اسلامی شخصیت های ایرانی را می بینیم که اینها ایرانی هستند در آنجا. در نویسندگان کتب اصلی روایی در مذاهب مختلف نه فقط مذهب اهل بیت (ع) ما باز ایرانی ها را می بینیم، در مکاتب فکری و گرایش های کلامی باز ایرانی ها را به صورت چهره های درخشانی شاهد هستیم و در واقع ایرانی ها نقش تمدنی شان به قدری گسترده است که نمی تواند اصلاً اسلام بدون دانشمند ایرانی امروز مورد بررسی قرار بگیرد، و همانطور که جناب آقای دکتر اشاره کردند غیر از بعد علمی بعد هنری هم بسیار قابل توجه است، هنر اسلامی بالاترین نمونه هایش در فرهنگ ایرانی شکل گرفت، نگارگری ایرانی در واقع تجلی تفکر الهی است در قالب هنر تجسمی که خودش را در نمادهایی که حالا نمونه های کامل آن را در کاشی کاری ایرانی ما شاهد هستیم یا در فرش ایرانی شاهد هستیم در واقع نشان داد. ایرانی ها در هنرهای مختلف اسلامی سرآمد هنرمندان بودند و هنوز هم چهره های درخشان هنرمندان اسلامی، ایرانی ها هستند. در زمینه ی خط ما شاهدیم که در واقع خط عربی توسط ایرانی ها توسعه پیدا کرد و نمونه های جدید خط در واقع توسط ایرانیان ابداع شد و هنوز هم ما شاهد پیدایش نمونه های جدید حتی در روزگار معاصر خودمان در انواع جدید خط هستیم و این باعث شد که ایرانی ها در واقع هم در حوزه ی دانش و هم در حوزه ی هنر زمینه ای را فراهم بکنند که همچنان که قبلاً اشاره کردم در دوران طلایی تاریخ اسلام تمدن اسلامی در واقع بر پایه های تفکر ایرانی سامان یافت و ایرانی ها با پذیرش توحید در رگ و پی خودشان زمینه ای را ایجاد کردند که همانطور که باز قبل اشاره کردم جدا کردن ایرانیت از اسلامیت در این قوم ممکن نبود، آن اتفاقی که در ادامه ی تاریخ در آندولوس افتاد، آندولوس اسلامی به یکباره تهی شد از اسلام، امروز وقتی شما به اسپانیا می روید، وقتی می روید جنوب اسپانیا، کردوا یا قرطبه ی در واقع اسلامی، گرانادا، قرناطه ی اسلامی، آنجا نشانی از اسلام نیست، تمام مذاهب اسلامی تا جایی که شده از بین رفته، بله بناهای تاریخی همچنان آن قصر همراه باقی مانده آن مسجد باقی مانده، هرچند که آن مسجد را هم تبدیل کردند به کتدرال، به یک کلیسا، اما نمادهای هنر اسلامی آنجا باقی مانده، اما به طور کلی از بین رفته و آنطوری که مسلمانان جنوب اسپانیا به من می گفتند، شاید عدد مسلمانان باقی مانده از آن دوران به چندهزار هم نمی رسد، اما این اتفاق در ایران هرگز رخ نداد که دوباره ما شاهد طرح اندیشه زرتشتی یا امثال آن باشیم. نه تنها این، بلکه از ایران به شرق هرچه اسلام رفت ایرانی ها بردند، هندوستان، پاکستان، خاور دور، همه و همه مرهون ایرانی ها هستند، تا دورترین نقاط خاور دور ایرانی ها هستند که در واقع اسلام را بردند، اگر در تایلند مسلمانی هست مرهون شیخ احمد قمی است که از قم به سوی تایلند می رود و در آنجا به مقام صدر اعظمی می رسد، اولین شیخ الاسلام تایلند است، اولین مسجد تایلند را می سازد، یک تاجر ایرانی قمی است که با استعدادی که دارد به بالاترین مناصب سیاسی کشور می رسد و تمام کشور تحت نگین سلطه ی اوست و اوست که در واقع اسلام را به آن منطقه می آورد. ما در جنوب تایلند منطقه ی پاتانیا که در واقع امپراطوری پاتانی را شاهد هستیم در تاریخ، آن دوره می بینیم باز مسلمانانی که از سمت ایران حرکت کردند در مسیر خودشان در هند، در هند بزرگ که پاکستان فعلی، بنگلادش و اینها را شامل می شده، تأثیر گذاشتند، آنجا اسلام را معرفی کردند، اینها رفتند آن منطقه تا اندونزی ما می بینیم که در واقع اسلام از طریق ایران رفته و اگر برگردیم به پیشینه ی تاریخی اسلام در سرزمین اندونزی که همین اخیر من در یک اجلاسی در اندونزی بودم و بحثی که دانشمندان اندونزیایی داشتند بر این بود که اگر ما به پیشینه ی تاریخی اندونزی هم برگردیم می بینیم آنچه که در اینجا مطرح بوده مکتب اهل بیت بوده که از ایران آمده بوده، ممکن است در گذر تاریخی تحولاتی رخ داده و غفلت هایی پیدا شده، اما واقعش از ایران رفته، یعنی ایرانی ها نه تنها خودشان اسلام را پذیرفتند، پرچم دار اسلام شدند در شرق ایران بزرگ و از ایران به آن سمت هرچه که رفت این عرفا، تجار، دانشمندان ایرانی بودند که می رفتند به شرق و با خودشان اسلام را می بردند و ما به هر جای کشورهای شرق ایران که حرکت می کنیم، می بینیم ایران هست که اسلام را آورده، اگر روزگاری در هند زبان رسمی فارسی است و دین رسمی اسلام، به خاطر اینکه این ایرانی ها بودند که اسلام را بردند، در واقع زبان فارسی با دین کنار هم قرار گرفت. هنوز هم در پیشینه ی تمدنی کشورهای شرقی، حتی در پیشینه ی فعلی تمدنی اونها، حتی در روزگار معاصر زبان فارسی نمادی از اسلامیت است و حتی زبان اقوام مسلمان یک ترکیب اساسی از فارسی درش هست، یعنی زبان اردو که زبان مسلمان منطقه ی هند و پاکستان است باز فارسی درش است، اگر شما بروید به میانمار، برمه ی گذشته، می بینید ایرانی ها در آنجا هنوز با اسامی ایرانی هستند، درحالیکه هیچ زبان فارسی نمی دانند، سنگ قبرها به زبان فارسی نوشته شده با اینکه اینها هیچ زبان فارسی نمی دانند، در مجالس عزا و در مجالس تولد اشعار فارسی خوانده می شود با اینکه زبان فارسی نمی دانند، در چین شما می روید، می بینید اونجا باز فارسی هست، یعنی در واقع اسلام از ایران که گذشت در همه جا با ایران حرکت کرد در شرق، و خود ایران شد قلب تپنده ای که اسلام را بهش حیات تازه ای داد، شکوفا کرد آن مفاهیمی را که پیغمبر (ص) و اهل بیت (ع) آورده بودند.

آقای ساجدی: نکته ی جالبی را اشاره کردید آقای دکتر، آقای دکتر قائمی، آقای دکتر هادوی به مفاخر و مشاهیر و افتخارات ایرانی در طول تاریخ به خصوص از زمان ورود اسلام به ایران تاکنون اشاره کردند، الان سؤالی که به وجود می آید این است که ما چه کردیم برای حفظ این مفاخر و مشاهیر، رسالت ما در اینجا چه خواهد بود؟

دکتر قائمی: بله. عرض کنم حضور حضرتعالی که رسالت ما ایرانی ها بسیار سنگین است، با توجه به اینکه از همان آغاز ورود اسلام به ایران، ایرانیان اسلام را با دیدگاهی دیگر با نظر دیگر پذیرفتند و آن بخش علمی اسلام را با جان و دل پذیرفتند، و همانطور که ایشان اشاره کردند نخستین کسی که برای زبان عربی قواعدی وضع کرد و در حقیقت نوشت سیبویه یا سیبویه ی ایرانی است، و در قرون بعد نظم و نثر فارسی به شدت تحت تأثیر فرهنگ اسلامی قرار گرفت، همچنان در طول تاریخ این ادامه پیدا کرده تاکنون. وظیفه ی ما این است که از این در حقیقت آثار و از این مباحث فرهنگی مراقبت و محافظت کنیم. با توجه به هجوم افکار و سیل اطلاعات و سخنانی که در دنیای امروزه در دنیای ما جریان دارد، جاری و ساری است، هر ایرانی مسلمان و به خصوص هر شیعه ای بر خود باید فرض بداند که از این نوامیس دفاع کند. من یک نکته ای را خدمتتان عرض کنم که دانشمندان غربی به خواجه نصیرالدین طوسی لقب بسیار جالبی دادند، بسیار ارزشمند، به خواجه نصیر الدین طوسی لقب دادند، استاد بشر. این لقب، لقب ساده ای نیست، به گزاف نیست، پس ما چطور می توانیم از این بزرگان غفلت کنیم یا معلم ثانی، معلم ثالث، شهید اول و ...

آقای ساجدی: آقای دکتر قائمی خیلی متشکرم از شما، صحبت های بسیار زیبای شما متأسفانه چون فرصت ما کم هست من وارد بحث شما شدم، امیدواریم بتوانیم در جلسات آتی حتماً این بحث را پی بگیریم، من از شما ممنونم و شما را به خدای بزرگ می سپارم. از دوستان ارجمندمان در مرکز آبادان به خاطر ترتیب دادن این ارتباط زنده هم صمیمانه سپاسگذار هستیم. آقای دکتر هادوی بسیار ممنون و متشکر.

استاد هادوی: من یک تشکری باید بکنم از همه ی دوستان و یک تذکری که ایران در دوران معاصر پرچم دار همان حرکتی است که به صورت تاریخی بوده، انقلاب اسلامی زایش دوباره ی تفکر اسلامی است در جهان که انشاء الله مجموعه امت اسلامی با توجه به این رسالت بتوانند به آن مسئولیت بزرگ خودشان عمل کنند.

آقای ساجدی: خیلی متشکرم از شما، تشکر می کنم از آقای دکتر هادوی، شما را به خدای بزرگ می سپارم بینندگان ارجمند، به امید دیدار تا برنامه بعدی. خداحافظ