خطا
  • XML Parsing Error at 9:12. Error 76: Mismatched tag

تفسیر قرآن، جلسۀ بیست و چهارم: مشکل ما باور نداشتن به معاد و قیامت است نه علم نداشتن به آن دو

سه شنبه, 30 تیر 1394 ساعت 01:15
منتشرشده در دیدگاه ها

بسم الله الرحمن الرحیم

«يَوْمَ تُبَدَّلُ الأَرْضُ غَيْرَ الأَرْضِ وَالسَّمَاوَاتُ وَبَرَزُواْ للّهِ الْوَاحِدِ الْقَهَّارِ»[1]

همچنان که در جلسۀ گذشته اشاره شد در آیات پایانی سورۀ مبارکۀ ابراهیم ـ علیه السلام ـ جمع بندی از مفاهیم و مطالبی که در این سوره بیان شده، ارائه شده است؛ همچنان که در چند آیۀ ابتدای سوره خلاصه ای از آن آمده. در آیۀ 48 خداوند تبارک و تعالی اشاره می کند به روز قیامت که در آیات قبلی به آن اشاره شد. در آیات قبل از این که دیروز قرائت شد، خداوند یادآوری کرد که گمان نکنید که ما از ظالمین بی خبریم و بعد در آیۀ 47 فرمود «فَلاَ تَحْسَبَنَّ اللّهَ مُخْلِفَ وَعْدِهِ رُسُلَهُ»، خداوند تخلفی در وعده خودش نسبت به انبیاء نخواهد کرد. در این آیۀ 48 یک اشاره ای شده است به وضعیت قیامت؛ يَوْمَ تُبَدَّلُ الأَرْضُ غَيْرَ الأَرْضِ، روزی که زمین تبدیل می شود به غیر زمین، وَالسَّمَاوَاتُ، و آسمان ها، وَبَرَزُواْ للّهِ الْوَاحِدِ الْقَهَّارِ. این وَبَرَزُواْ للّهِ مضمونش در آیۀ 21 همین سوره هم آمد، یعنی برای خدا آشکار خواهد شد. این يَوْمَ تُبَدَّلُ الأَرْضُ غَيْرَ الأَرْضِ که حالا نمی خواهم خیلی وارد این بحث شوم که در مورد قیامت خداوند تعابیر متعددی در جاهای مختلف قرآن دارد و در مورد باور نسبت به قیامت، بخشی از باور توحیدی و ایمانی ما است که بدون آن، آن نتیجه ای که باید، گرفته نخواهد شد؛ چون سه رکن اساسی باورهای اسلامی، یعنی توحید، نبوت و معاد که البته عدل و امامت هم مکمل این ارکان هستند و در امتداد همین ارکان هستند که عدل از اوصاف الهی و امامت امتداد نبوت است، این ها مفاهیم به هم پیوسته ای هستند که نمی شود به بعضی از آن ها ایمان آورد و به بعضی دیگر ایمان نیاورد. همان طوری که اصل وجود خداوند تبارک و تعالی، وحدانیت خداوند تبارک و تعالی، چه به لحاظ ذات و چه به لحاظ صفات و چه به لحاظ فعل، توحید ذاتی و صفاتی و ربوبی، اهمیت دارد و ما بدون توحید نمی توانیم هیچ اثری از آثار واقعی ایمان محقق کنیم و به تعبیر قرآن شرک، ظلم عظیمی است که خداوند گناهان دیگر را می بخشد؛ ولی شرک را نمی بخشد. همان طوری که اگر ایمان به رسالت نداشته باشیم، این ارتباط بین ما و خدا که از طریق وحی و انبیاء ـ علیهم السلام ـ تحقق پیدا کرده، انقطاع پیدا می کند و ما نمی توانیم این ارتباط را حفظ کنیم و در نتیجه گرفتار انحراف خواهیم شد؛ همچنان کسانی که به دنبال پیامبران دروغین رفتند و پیامبران خدا را نپذیرفتند، یا پیامبران را انکار کردند و جایگزینی برای آن ها نگذاشتند و آن ها نتوانستند به توحید برسند، به همان شکل ایمان به معاد برای تحقق آثار ایمان الاهی ضرورت دارد. اگر ما باور نداشته باشیم که روز قیامتی هست، روز جزایی هست، روزی هست که همه چیز آشکار خواهد شد و حساب همه چیز رسیده خواهد شد، آن ثمره ای که باید از ایمان پیدا شود و در رفتار ما، گفتار ما، منش ما تأثیر بگذارد، پیدا نمی شود. ما اگر واقعاً روز قیامت را باور می داشتیم، آیا به این راحتی جرأت می کردیم کار خلاف انجام بدهیم؟ اگر ما یقین داشته باشیم که این کاری که می کنیم خلاف است و یقین داشته باشیم که اگر این خلاف را مرتکب شویم حتماً مجازات می شویم و آن هم مجازات سخت، آیا این کار را به این راحتی انجام می دهیم؟ اینکه ما نعوذبالله گناه مرتکب می شویم، نتیجۀ این است که یا نمی دانیم این گناه است که اکثراً می دانیم، یا باور نداریم که مجازاتی در کار است که مشکل ما عمدتاً همین است.

خداوند به اشکال مختلف مسألۀ قیامت، مسألۀ جزا، مسألۀ حوادثی که در آن روز اتفاق می افتد را تذکر می دهد؛ البته برای ما تصور روز قیامت چندان آسان نیست؛ چون آن روز تغییری در عالم رخ خواهد داد، به همین تعبیری که در این آیه آمده يَوْمَ تُبَدَّلُ الأَرْضُ غَيْرَ الأَرْضِ، زمین به غیر زمین تبدیل می شود. آنچه که امروز بر عالم حاکم است و ما با آن مأنوس هستیم، جهان پیرامون ما تغییر می کند، شکل و قوانین موجود در آن متفاوت می شود؛ ولی دنیای روز قیامت یک دنیایی است، آن تغییراتی که رخ می دهد، حالا تعبیر قرآن که در آیۀ 21 هم داشتیم که بَرَزُواْ للّهِ، آشکار می شوند برای خدا، عرض کردیم چیزی پنهان از خدا نیست، الآن هم چیزی پنهان از خدا نیست، نه خدا خودش گرفتار غفلت می شود، نه نعوذبالله جهلی نسبت به چیزی دارد، هیچ چیز بر خدا پنهان نیست. این تعبیر وَبَرَزُواْ للّهِ شاید این است که بر ما آشکار می شود که همه چیز در نزد خدا آشکار است، یعنی ما که محجوبیم، ما که نمی بینیم خدا دارد می بیند و الاّ خدا الآن هم می بیند، الآن هم خبر دارد، از ما به خودِ ما نزدیک تر است. آن چیزی که حتی ممکن است بر خودِ ما هم گاهی پوشیده باشد نسبت به خودمان، برای خدا آشکار است.

خداوند تبارک و تعالی می فرماید در چنین روزی، آن روزی که در واقع بر شما هم آشکار خواهد شد که خدا از همه چیز با خبر است و تعبیر خدا در روز قیامت در جاهای مختلف به صفت قهاریت خودش است، للّهِ الْوَاحِدِ الْقَهَّارِ؛ چون آن روز، روزی است که حساب کشیده می شود، آن روز، روزی است که بر کسانی که گناه کردند، خطا کردند، روز سختی است، خدا اینجا به قهاریت خودش تجلی پیدا می کند. خدا می فرماید «وَتَرَى الْمُجْرِمِينَ يَوْمَئِذٍ مُّقَرَّنِينَ فِي الأَصْفَادِ»،[2] می بینید که این آدم های مجرم که در این دنیا به نظر شما این ها آزادند، رها هستند، هر غلطی دلشان بخواهد می توانند بکنند، آنجا می بینید که این ها در غل و زنجیرند؛ این طوری نیست که این ها واقعاً آزاد باشند. «سَرَابِيلُهُم مِّن قَطِرَانٍ»،[3] سَرَابِيل یعنی به اصطلاح شلوار، این تعبیر سَرَابِيلُهُم مِّن قَطِرَانٍ، قطران یک ماده ای است در واقع همان نفت خام است که این را می مالیدند به پای شتران در آن زمان که این پای شتر وقتی جراحت پیدا می کرد، زخمی می شد در اثر برخورد با سنگ ها و خارها، این را می مالیدند که در واقع به منزلۀ پانسمانی آن جراحت را بپوشاند، عفونت نکند. چون این مضمون برای آن ها آشنا بوده، خداوند می فرماید ما به پاهای این ها قطران مالیدیم، «وَتَغْشَى وُجُوهَهُمْ النَّارُ»،[4] چهره شان را آتش می پوشاند؛ آن ها هم می دانستند که این قطران یک ماده ای است که زود شعله ور می شود، قرآن این تعبیر را به کار می برد که (مثلاً حالا به تعبیر ما) ما به بدن این ها نفت خام مالیدیم و این ها شعله ور هستند؛ یعنی سراسر در آتش هستند که این ها همین طوری دارند می سوزند و در آتش هستند. این روز قیامت، روز آشکار شدن این قضیه است، بَرَزُواْ للّهِ الْوَاحِدِ الْقَهَّارِ، نه اینکه روز اتفاق این حادثه است، نه، همین الآن هم این ها در آتش هستند، ف ما نمی بینیم؛ ما آن بصیرت را نداریم که ببینیم. حالا برای چه خدا این کار را کرده؟ خدا بلافاصله این شبهه را جواب می دهد که برای چی؟ خدای مهربان، رحمان و رحیم برای چه این ها را این طور عذاب می دهد؟ می دانید عذاب آتش که در مورد جهنم گفته می شود به خاطر این است که دردناک ترین عذاب است. یک کسی گناهی مرتکب شده، می آید خدمت حضرت اعتراف می کند، وقتی جرم لواط آن شخص اثبات می شود، جرمی که از مجازات بسیار سنگینی در اسلام برخوردار است، جرمی که بشر امروزی بر می گردد دوباره به دوران قوم لوط. در آمریکا این قانونی است؛ البته در بسیاری از کشورهای اروپایی قبلاً قانونی شده بود و بعد دنیا این را با افتخار اعلام می کند که این، بازگشت به همان قوم لوط است و متأسفانه و متأسفانه ما می بینیم که یک عده به اسم اسلام، به نام مسلمان، حتی با استناد نعوذبالله به قرآن می آیند می گویند چنین چیزی جایز است که بعضی از این شیوخ عربستان چنین گفتند و آن چرا که ما قبلاً در آثارمان نسبت داده شده بود به بعضی از علما و ما گاهی در این نسبت تردید می کردیم این ها تصریح کردند و بعد دیدیم که این رهبر داعش که به اسم اسلام و قرآن امروز این فجایع را دارند در دنیا ایجاد می کنند، این طور دارند بی گناهان و مسلمانان را به خاک و خون می کشند، به بدترین شکل و به فجیع ترین شکل افراد بی گناه را می کشند، دیدیم این هم اعلام می کند که بله چنین عمل شنیعی جایز است، استناد هم می کند به قرآن!!! که این ها از بلاهای بزرگ دنیای معاصر ما است که نه تنها بشر بازگشت کرده به آن چیزهایی مثل قوم لوط که قرآن این همه بیان کرده که آقا این کارها عاقبتش نابودی و هلاکت است. آن وقت این کارها که قرآن به صراحت این مطلب را در موردشان بیان کرده، ما این ها را به اسم اسلام معرفی کنیم؛ دیروز این آیات را خواندیم، واقعاً ببینید این آیات همین الآن، همین هایی که این کارها را انجام می دهد، این آیه که دیروز خواندیم، «وَسَكَنتُمْ فِي مَسَاكِنِ الَّذِينَ ظَلَمُواْ أَنفُسَهُمْ وَتَبَيَّنَ لَكُمْ كَيْفَ فَعَلْنَا بِهِمْ»،[5] شما در خانه های کسانی که به خودشان ظلم کردند و بر شما آشکار شد که ما با این ها چه کردیم، ساکن بودید؛ یعنی الآن شما در همان دنیایی دارید زندگی می کنید، در همان جاهایی دارید زندگی می کنید که دیروز قوم لوط زندگی می کرد؛ مگر برایتان نگفتیم چه بلایی به سر قوم لوط آمد؟ که این از بلاهای بزرگ این دنیا است که متأسفانه ما شاهدش هستیم و از همه بدتر همین که به نام اسلام با تمسک به قرآن چنین کارهایی انجام می شود. آن

گاه اسم خودشان را بگذارند دولت اسلامی، به عنوان دولت اسلامی عراق و شام (داعش) که حالا می گویند ما دولت اسلامی جهانی هستیم، اول عراق و شام بود! به هر حال یک کسی چنین گناه شنیعی را مرتکب شده، این مجازاتش مرگ است. برای مرگ او چند راه در منابع مطرح است، از بلندی بیندازند، دیواری را بر او خراب کنند، او را با ضربه شمشیر بکشند، یکی آتش است. آن طرف چون پشیمان بود، آمد خدمت حضرت اعتراف کرد؛ بعد که اعتراف کرد و ثابت شد، حضرت فرمود مجازات تو مرگ است. یکی از این چهار راه. او سؤال می کند، می گوید کدام یک از این راه ها دردناک تر است؟ سخت تر است؟ حضرت می فرماید آتش. این که عذاب جهنم دائم توضیح داده می شود به آتش، چون آتش خیلی دردناک است. آن هایی که می سوزند تا بمیرند خیلی زجر می کشند؛ البته در آن داستان دارد که او می گوید پس من را بسوزانید، بعد جایی را آماده می کنند که او را بسوزانند. آن وقت می گوید اجازه می دهید من قبل از اینکه مجازات شوم دو رکعتی نماز بخوانم؟ حضرت می فرماید بله. شروع می کند به نماز خواندن، پشیمان شده بوده، توبه در گناهان مربوط به خدا، حق الله، البته در حق الناس هم این لازم است، ولی کافی نیست، اساسش این ندامت است، پشیمانی واقعی که انسان واقعاً پشیمان شود و از خدا طلب مغفرت کند؛ البته در حق الناس باید حق مردم را جبران کند، توبه به پشیمانی و طلب مغفرت در حق الناس کافی نیست. این طرف واقعاً توبه کرده بود، پشیمان بود، وقتی مشغول نماز می شود با یک حالی نماز می خواند که حالا تعبیری است که در روایت وارد شده که علی بن ابیطالب ـ علیه السلام ـ می فرماید که من نقل به معنا می کنم که آسمان و زمین به گریه در آمد، فرشتگان به گریه در آمدند، از این نماز و این ناله و انابۀ این شخص و حضرت می فرمایند بلند شو، بخشیده شدی که حالا امشب که دیگر یا شب عید است و یا آخرین شب ماه مبارک رمضان، إن شاء الله که گناهی بر ما نیست، إن شاء الله گناهی نکردیم، اگر کردیم إن شاء الله تا الآن بخشیده شدیم، اما اگر خدایی نکرده گناهی کردیم و احتمال می دهیم هنوز بخشیده نشدیم، نکند این ماه بر ما بگذرد و ما گناهی بر گردنمان باشد. طبق برخی روایات تا ماه دیگری، رمضانی که بتوانیم او را درک کنیم دیگر فرصتی برای جبران پیدا نمی شود؛ البته مگر آن ها که توفیق پیدا کنند در روز عرفه در صحرای عرفات باشند. بنابراین این فرصت کوتاه باقی مانده را إن شاء الله کاری کنیم آن دعای امام سجاد ـ علیه السلام ـ را در این ایام آخر ماه مبارک رمضان، آن ذکر حضرت را توجه کنیم، از خدا بخواهیم ؤن شاء الله که ما را از این ماه خارج می کند، پاک و پاکیزه و منزه از هر گناهی إن شاء الله از این ماه خارج بشویم.

این سؤال مطرح می شود که چرا شما این طور مجازات سخت و دردناکی قرار دادید؟ بلافاصله خداوند به این سؤال جواب می دهد: «لِيَجْزِي اللّهُ كُلَّ نَفْسٍ مَّا كَسَبَتْ إِنَّ اللّهَ سَرِيعُ الْحِسَابِ»،[6] خدا جزا می دهد، پاداش می دهد، حالا پاداش نیک یا پاداش بد، جزای خوب یا جزای بد، به اقتضای اینکه ما چه کردیم، كُلَّ نَفْسٍ، هر نفسی را، مَّا كَسَبَتْ، آنچه که خودش کسب کرده، ما خودمان، خودمان را گرفتار آتش می کنیم یا از آتش می رهانیم. بارها در طول این سوره من به این نکته اشاره کردم، اگر خدا اشاره می کند می فرماید که مثلاً «فيُضِلُّ اللّهُ مَن يَشَاءُ وَيَهْدِي»،[7] این معنایش این نیست که ما اراده و اختیار نداریم و کار خداست، نخیر، لِيَجْزِي اللّهُ كُلَّ نَفْسٍ مَّا كَسَبَتْ، ما داریم اکتساب می کنیم، ما داریم به دست می آوریم، کار ما است. بله، هر کاری که می کنیم تحت هیمنه قدرت الاهی قرار دارد، ما که خارج از قدرت الاهی نیستیم، فعل خدا است؛ اما این به معنای سلب ارادۀ ما نیست، این کاری است که ما کردیم، این چیزی است که ما به دست آوردیم. لِيَجْزِي اللّهُ كُلَّ نَفْسٍ مَّا كَسَبَتْ، بعد اینجا عبارتی است، این عبارت به نظر من یک نوع جواب به یک توهم است که حالا ممکن است کسی فکر کند حالا کو تا روز قیامت؛ به قول آن بندۀ خدا یا بندۀ شیطانی که دیروز داستانش را عرض کردم، گفته بود کی رفته؟ کی دیده؟ خدا می فرماید إِنَّ اللّهَ سَرِيعُ الْحِسَابِ، خیلی به سرعت به حساب می رسد، فکر نکن خیلی مانده، نخیر، تو فکر می کنی خیلی مانده، تو فکر می کنی قیامت حالا خیلی سال ها، قرن ها و هزاره ها مانده، نخیر، قیامت باطن همین دنیا است، همین الآن تو توی آتش هستی، خودت نمی دانی، نمی بینی و نمی فهمی؛ البته یک آثارش را ما می بینیم، این ناآرامی هایی که افراد غیر مؤمن دارند، دلشان آرام نمی گیرد، لذت نمی برند از زندگی شان، یک نشانه ای است. دل مؤمن آرام دارد، «يَا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ، ارْجِعِي إِلَى رَبِّكِ رَاضِيَةً مَّرْضِيَّةً، فَادْخُلِي فِي عِبَادِي، وَادْخُلِي جَنَّتِي»[8] و «أَلَا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ»،[9] قلب مؤمن آرام می گیرد و این آرامش زندگی دنیا را بر او لذت بخش می کند.

لِيَجْزِي اللّهُ كُلَّ نَفْسٍ مَّا كَسَبَتْ إِنَّ اللّهَ سَرِيعُ الْحِسَابِ؛ بعد در انتهای سوره خداوند تبارک و تعالی می فرماید: «هَذَا بَلاَغٌ لِّلنَّاسِ»،[10] این یک اعلام مکرر بود، بارها و بارها و بارها ما به مردم اعلام کردیم، این هم اعلام، یک ابلاغ است، یک رساندن است که دنیا این طوری است، فریفتۀ ظاهر دنیا نشوی، گمان نکنی خبری نیست، گمان نکنی حساب و کتابی نیست. دیروز عرض کردم این توهم، این وسوسه که گاه و بیگاه سراغ ما می آید که ای بابا فلانی که نه دین، نه ایمانی دارد، نه کار درستی انجام می دهد، چقدر موفق است، چه پولی به هم زده، چه مقامی به دست آورده، چه شهرتی پیدا کرده، همه هم فکر می کنند خوب است. بعضی از ما که نمی فهمیم می گوییم آقا این پولدارها در دنیا و آخرت وضعشان خوب است، در دنیا که پول دارند راحت هستند، در آخرت هم این ها یک کمی برای این فقرا صدقه ای می دهند، یک خیراتی انجام می دهند آنجا هم وضعشان خوب است، توهم است. بله، اشکال ندارد کسی پول داشته باشد، پول داشتن که فی حد نفسه بد نیست، از راه حلال باشد، واجباتش را انجام بدهد، عیب ندارد؛ ولی آن کسی که از راه حلال نباشد، واجباتش را انجام نمی دهد، مگر با این چیزها جبران می شود؟ من دزدی کنم، از دست مردم بگیرم، بعد یک درصد اندکش را صدقه بدهم، حلال شد؟! چنبن چیزی است؟! این چیزهای عبادی اگر قصد قربت نباشد که اصلاً هیچ است. خرج می دهیم برای امام حسین ـ علیه السلام ـ اما مسابقه است، این غذا می دهد، آن یکی بهتر از این می دهد که بگویند فلانی بهتر از این غذا می دهد. اگر برای این است که به مردم نشان بدهی هیچ چیز نیست. اینجا هم که عقلشان نمی رسد، اینجا هم بلد نیستند چه طوری خرج کنند، در چه راهی خرج کنند. اگر ما می خواهیم در راه خدا خرج کنیم یک کمی عقل هم لازم است که چه طوری خرج کنیم. این همه مثلاً بعضی جاها، بعضی مناطق اسراف می شود در ایام خاصی به اسم مثلاً خرج دادن و اطعام کردن. بعضی جاها چشم و هم چشمی است. حالا قم کمتر از این ها داریم، تهران، به خصوص مناطق بالاشهر که ثروت های زیادی هست، مسابقه است. می گویند فلان مسجد افطاری می دهد، آنجا جوجه کباب می دهد، این یکی کباب برگ می دهد، این یکی بختیاری می دهد، انگار رستوران است، منو می دهند. بعد این ها فکر می کنند مثلاً خیلی خدمت کردند، نمی گویم بد است؛ ولی عقل این نیست که بابا خیلی کارهای مهم دیگر مانده روی زمین، خیلی جاها افراد واقعاً محتاج هستند شما به آن ها رسیدگی نمی کنید. آن آدم هایی که در مناطق بالاشهر تهران از زیادی دارایی شان نمی دانند چه کار بکنند، تو به این ها هِی غذا می دهی، آخر این ها گرسنه می مانند که این قدر به ایشان غذا می دهی؟! این ها درمانده بودند تو این قدر غذا می دهی؟! عیبی ندارد افطاری دادن مستحب است، اگر برای خدا باشد إن شاء الله ثواب دارد، بعضی هم برای نمایش است. الآن بعضی از این محلات تهران، تقریباً کل سال، تقریباً سه وعده روز مشغول غذا دادن و اطعام کردن هستند. واقعاً این طور است، بعد این ها فکر می کنند به قول او که گفته بود همه بهشت مال ما شد، این ها فکر می کنند بهشت مال این ها است. بعضی از ما هم می بینیم می گوییم ببین چه زندگی خوبی دارد، در آخرت هم حتماً همین طور است دیگر. یک قبر خریده کجا. شاید الآن من این را بگویم کسی باور نکند، در تهران، امامزاده صالح در میدان تجریش تا آخرین اطلاعی که من داشتم یک قبر دو میلیارد قیمت دارد. همین است دیگر، می گوییم حتماً اینجا یک تکه از بهشت است که دو میلیارد هم داده قبر خریده. بعد ما فکر می کنیم می گوییم ما فقیر فقرا هم اینجا بدبختیم، هم آنجا بدبختیم. اینجا که به سختی می گذرانیم، آنجا هم می رویم و هیچ کاری نکردیم. اما این ها را ببین چه وضع خوبی دارند، هم اینجا خوشند هم آنجا، این طوری نیست؛ البته من نمی گویم پول داشتن بد است، پولدارهایی داریم واقعاً عاقل اند، ثروت زیادی دارند، درست در آوردند، با حساب و کتاب در آوردند، درست خرج می کنند، با حساب و کتاب خرج می کنند، ثروتمندانی داشتیم بعضی هایشان از دنیا رفتند، ثروت زیادی داشتند، وقتی آن ها را می دیدی فکر می کردی یک آدم معمولی است. زندگی شان در حد یک آدم معمولی بود و به مردم خدمت می کردند. می فهمیدند یک جایی یک کسی نیاز دارد کمکش می کردند، می فهمیدند یک جایی یک مشکلی وجود دارد می رفتند و سعی می کردند مشکل را برطرف کنند. می دیدند یک روستایی راه ندارد، دولت با امکاناتش نمی تواند آنجا راه بسازد، می رفتند راه می ساختند، مدرسه می ساختند، بیمارستان می ساختند. می دیدند یک مسجدی در حال خراب شدن است، کمک می کردند تعمیر شود. خدمت به خدا، خدمت به خلق خوب است؛ ولی این طوری نیست که بعضی وقت ها ما فکر می کنیم که هر کس دارد بله دنیا و آخرتش درست شد.

به هر حال خدا آخر این سوره می فرماید هَذَا بَلاَغٌ لِّلنَّاسِ، ما اعلام کردیم، «وَلِيُنذَرُواْ بِه»،[11] تا این ها یک مقدار انذار بشوند، «وَلِيَعْلَمُواْ»،[12] تا بدانند، چه چیزی را بدانند؟ خدا می فرماید و«َلِيَعْلَمُواْ أَنَّمَا هُوَ إِلَهٌ وَاحِدٌ»[13] تا بدانند او خدای یگانه است، یعنی به توحید برسند. همۀ اینها برای این است که ما باورمان بیاید که آن کس که بر عالم حاکم است و همه چیز در تحت قدرت او قرار دارد خداوند است، لا اله الی الله، به این و آن نگاه نکن، به این چیزها فکر نکن، با پول نمی شود نجات پیدا کرد، با فامیل و دوست و حزب و گروه و گروهک نمی شود، فقط خدا. بله، برای خدا پول داشته باش، برای خدا گروهک داشته باش، حزب داشته باش، عیب ندارد، برای خدا عیب ندارد. یک وقتی یک طلبه ای آمد خدمت مرحوم آیت الله بهاء الدینی ـ رضوان الله علیه ـ شنیده بود ایشان اهل معرفت است، بعد فکر می کرد که آدم هایی که اهل معرفت هستند لابد به ریاضت و این چیزها آدم را دعوت می کنند. با یک گردن کج و یک صدای نحیفی آهسته به ایشان گفت آقا چقدر بخوریم؟ آقای بهاء الدینی فرمودند چی میگی آقاجان؟ گفت آقا چقدر بخوریم؟ آقای بهاء الدینی (ـ رضوان الله علیه ـ  گاهی وقت ها کنارشان می نشستی یک چیزی می گفتی ایشان می گفت بلندتر بگو، گویا گوششان هم سنگین بود؛ البته ما این را خودمان تجربه کردیم که یک وقتی در مسجد چهارده معصوم که ایشان ساخته بودند در شهرک امام خمینی ـ رضوان الله علیه ـ  ما با یکی از رفقا که الآن مدرس است در اصفهان نشسته بودیم، ایشان خوابیده بودند فرض کنید کنار آن ستون، حدود 20 متری از ما فاصله داشتند، ایشان خوابیده بودند، آن رفیق ما در گوش من یک سؤالی کرد، مرحوم آقای بهاء الدینی که آنجا خوابیده بودند جواب دادند. آن آقا به من گفت در گوش ایشان حرف می زنی می گوید بلندتر، اینجا 20 متر فاصله است من در گوش شما گفتم ایشان جواب می دهد! خلاصه ایشان گوشش می شنود یا نه؟ گفتم نمی دانم لابد بعضی وقت ها مصلحت است! ایشان باز به آن طلبه فرمود بلندتر بگو چرا وزوز می کنی؟ ایشان خیلی عادی صحبت می کرد، آن طلبه صدایش را بلندتر کرد گفت آقا چقدر بخوریم؟ ایشان فرمود چقدر بخوری؟ فرمود این قدر بخور تا بترکی! آن آقا منتظر هر جوابی بود از یک عارف، غیر از این. بعد ایشان فرمود آقا برای خدا بخور، هر چه می خواهی بخور. قسمت اصلی این است، «برای خدا»؛ البته برای خدا وقتی می خوری، همیشه نمی خوری، هر چیزی را نمی خوری، هر اندازه نمی خوری، وقتی برای خدا می خوری حساب دارد. ماه رمضان در روز نمی خوری، وقتی سالم هستی روزه می گیری، اگر هم مریضی روزه خواری در علن نمی کنی، برای خدا. هر چیزی را نمی خوری، هر مال حرامی را نمی خوری، به هر اندازه ای نمی خوری، وقتی برای خدا خوردی حساب پیدا می کند، فقط آن قسمت «برای خدا» هست که باید درست شود.

خداوند تبارک و تعالی انتهای سوره می فرمایند ما این همه برایتان گفتیم، شما را بردیم به دوران موسی ـ علیه السلام ـ و ابراهیم ـ علیه السلام ـ از ایمان گفتیم، از کفر گفتیم، از بهشت  گفتیم، از جهنم گفتیم، دائم شما را این طرف و آن طرف کوبیدیم ببینیم بالاخره بیدار می شوید، تکانتان دادیم ببینیم بیدار می شوید. «وَلِيَعْلَمُواْ أَنَّمَا هُوَ إِلَهٌ وَاحِدٌ وَلِيَذَّكَّرَ أُوْلُواْ الأَلْبَابِ»،[14] و بالاخره تا آن هایی که صاحب لُب هستند، پوک نیستند، پوسته نیستند، این تعبیر أُوْلُواْ الأَلْبَابِ که حالا ما می گوییم یعنی صاحبان عقل و خرد، معنای تحت اللفظی اش یعنی آن هایی که پوک نیستند؛ ببینید این قشر و پوستۀ میوه، مثلاً مثل بادام، هسته آن و مغز آن، چیزی است که در واقع مفید است و قابل استفاده است و لُبش است، أُوْلُواْ الأَلْبَابِ یعنی آن هایی که پوک نیستند. بعضی از آدم ها که البته قرآن خیلی به ادب فرمود ـاکثرهم لا یعقلون»،[15] بعضی از ما پوک هستیم، فکر می کنیم چیزی هستیم، هیچ چیز نیستیم، یک پوسته ایم. مثل یک عروسک بادی، نگاه می کنی می بینی عجب هیکلی، یه سوزن به آن می زنی تمام می شود، بادش خالی می شود. خداوند تبارک و تعالی می فرماید ما همۀ این داستان ها، همۀ این مطالب این سوره را گفتیم تا آن هایی که لُبی دارند، مغزی دارند و پوک نیستند، این ها متذکر شوند، برایشان یادآوری شود، چیز جدید نیست، یادشان بیاید، توجه پیدا کنند.

این ماه که بر ما گذشت و چه زود گذشت، امروز روز آخری است که ما خدمت عزیزان هستیم در این مکان مقدس، نگاه می کنیم انگار دیروز بود، نه انگار یک ساعت قبل بود، یک دقیقه قبل بود که روز اول بود ما خدمت شما بودیم. زود می گذرد، خیلی زود می گذرد. این قصه را قبلاً هم برایتان عرض کردم. قرآن دوران پیامبری نوح ـ علیه السلام ـ  را 950 سال ذکر می کند، اگر 50 ساله بوده که پیامبر شده بوده 1000 سال عمر کرده. وقتی عزرائیل می آید جان او را بستاند که می آید اجازه بگیرد، نوح به عزرائیل می فرماید من الآن اینجایی که ایستادم به تو نگاه می کنم رو به آفتاب است چشمم را آفتاب می زند، می گوید اجازه بده بروم در سایه، عزرائیل عرض می کند آقا اجازه ما هم دست شما است، بفرمایید، روایت دارد که نوح ـ علیه السلام ـ یک قدم از آفتاب می رود به سایه. بعد آنجا یک تعبیری دارد، می فرماید تمام عمر من (عمری که هیچ کدام از ما به اندازه نوح ـ علیه السلام ـ عمر نخواهیم کرد، یقین بدانید!) در نظرم به اندازه همین یک قدم از آفتاب به سایه بود. عمر کوتاه است، چند لحظه قبل روز اول بود خدمت عزیزان بودیم، امروز روز آخر است. امیدواریم در این چند روزی که خدمت عزیزان بودیم آنچه که گفتیم و آنچه دوستان شنیدند برای خدا بوده باشد إن شاء الله که خودمان، حالا بنده، شما که إن شاء الله همه اهل معرفتید، اهل ذکرید، اهل توجهید، بنده خودم یک کم اهلش شده باشم که علی بن ابیطالب ـ علیه السلام ـ در آن فرمایشی که به امام مجتبی ـ علیه السلام ـ دارند می فرمایند «وَأمُر بِالمَعروفِ تکُن مِن اَهلهِ»، [16]امر به معروف کن تا خودت اهلش بشوی. حالا امام مجتبیـ علیه السلام ـ که اهل هستند، این برای ما است. ما هم گفتیم إن شاء الله خودمان  اهل شویم، إن شاء الله که آنچه که گفتیم برای خدا گفتیم و این ماه که یا امروز یا فردا روز آخرش است، ساعت های آخرش را داریم سپری می کنیم، منشأ خیر و مبدأ خیر برای ما است، عید فطرمان همه عیدی خاص خواهیم گرفتاز دست مبارک امام زمان ـ عج الله تعالی فرجه ـ  و  مشمول دعاهای خاص آن حضرت در این ساعت های آخر ماه و روز عید شویم و خیلی توجه کنیم به روز عید، عید فطر، روز عبادت، روز بندگی، روز گرفتن نتایج، إن شاء الله که همه نتیجه بگیریم؛ البته همیشه گفتیم و باز می گوییم که ما دلمان خوش است به محبت محمد و آل محمد و امیدواریم به برکت محبت این بزرگوارها که به خاطر فضایلشان ما آن ها را دوست داریم، مشمول عنایات خاص الاهی و الطاف خاص ربانی باشیم.

السلام علیکم یا اهل بیت النبوة و رحمة الله و برکاته.

خدایا خداوندا ما را ببخش و بیامرز، عاقبت همه ما ختم به خیر بگردان.

ما را در دنیا و آخرت از محمد و آل محمد جدا نفرما.

خدایا ما را مشمول دعاهای خاص امام زمان ـ عج الله تعالی فرجه ـ بگردان.

قلب و دلش از ما راضی و خشنود بگردان.

فرجش نزدیک تر بفرما.

خدایا گذشتگان ما ببخش و بیامرز، شهدای ما، امام راحل، مرحوم آیت الله العظمی گلپایگانی، همۀ خدمتگزاران اسلام که از دنیا رفتند و دستشان کوتاه شده خدایا با انبیاء و اولیا محشور بفرما.

خدمتگزاران به اسلام که الآن خدمت می کنند، مراجع عزیز، رهبر عزیز انقلاب، همۀ آن ها که خادم اسلام و مسلمین هستند مؤید و منصور بدار.

خدایا آنچه خواستیم و آنچه نخواستیم و خیر ما در آن بود به ما بهتر از آن را ارزانی بفرما.

خدایا همۀ مریض های ما، همۀ کسانی که گرفتارند، گرفتاری شان را برطرف بفرما.

خدایا عاقبت همۀ ما ختم به خیر بگردان.

بر محمد و آل محمد صلوات.[17]

و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته

لینک های مرتبط:

فایل صوتی

خبرگزاری رسا

 

 


[1]. إبراهیم، 48.

[2].همان، 49.

[3]. همان، 50.

[4]. همان.

[5]. همان، 45.

[6]. همان، 51.

[7]. همان، 4.

[8]. الفجر، 27 ـ 30.

[9]. الرعد، 28.

[10]. إبراهیم، 52.

[11]. همان.

[12]. همان.

[13]. همان.

[14]. همان.

[15]. العنکبوت، 63.

[16]. شريف الرضى، محمد بن حسين، نهج البلاغة، ص 392، محقق / مصحح: صالح، صبحي‏، هجرت‏، قم‏، چاپ اول‏، 1414 ق‏.

[17]. تفسیر قرآن آیت الله هادوی تهرانی در مسجد مدرسۀ آیت الله العظمی گلپایگانی، جلسۀ 24، 25/4/1394.