خطا
  • XML Parsing Error at 9:12. Error 76: Mismatched tag

تحصیلات حوزوی

پنج شنبه, 25 آبان 1391 ساعت 12:33
منتشرشده در دیدگاه ها

بررسی نظرات آیت الله هادوی تهرانی پیرامون تحصیلات حوزوی - قسمت نخست

معرفی استاد هادوی:

استاد هادوى تهرانی در سال 1340 در تهران زاده شد. پس از طىّ دوره دبستان و راهنمايى، به عنوان شاگرد ممتاز از دبيرستان خوارزمى كه از دبيرستانهاى بسيار معتبر روزگار خود بود، در رشته رياضى و فيزيك ديپلم گرفت و در حین تحصیل توانست در سن 16 سالگی مدرک معتبر تافل در زبان انگلیسی را با امتیاز بالا از  دانشگاه پرینستون دریافت کند. وی در دوران دبیرستان مطالعات گسترده ای در زمینه فیزیک نظری و ریاضیات کاربردی انجام داد و در این زمینه با برخی دانشگاه های بزرگ دنیا مکاتبه داشت. او پس از اخذ دیپلم به عنوان يكى از پذيرفته شدگان ممتاز كنكور، در رشته مهندسى برق و الكترونيك دانشگاه صنعتى شريف مشغول به تحصيل شد.

آیت الله هادوى، پس از مدتى آموزش غير رسمى علوم دینی در تهران، تحصيلات رسمى حوزوى خود را در قم آغاز كرد. سپس به تهران بازگشت و ادبیات و منطق را در نزد اساتید برجسته ای مانند حضرات آیات خوشوقت ، فقهی و جوادی آموخت و اصول فقه مقدماتی و متوسظ را از محضر حضرات آیات علیمحمدی سبزواری و رحمانی مازندرانی در تهران بهره جست.

آنگاه پس از مهاجرت دائم به قم، دوره سطح را در مدت پنج سال در نزد استادان نام آوری همچون حضرات آیات شیخ علی پناه اشتهاردی ، مصطفی اعتمادی، طاهر شمس گلپایگانی،حسینی کاشانی، صالحی مازندرانی،فاضل لنکرانی و سید حسن طاهری خرم آبادی به پايان رساند و در امتحانات حوزه بارها به عنوان فرد ممتاز معرفى شد.

پس از آن به تحصيل عالی ترین سطح تحصیلات حوزوی -یعنی خارج فقه و اصول -پرداخت و از اساتيد بزرگى همچون حضرات آيات عظام جعفر سبحانى، جواد تبريزى، وحيد خراسانى، بهجت فومنى، مكارم شيرازى،و ميرزا هاشم آملى استفاده كرد و مکتب فقهی و اصولی شهید آیت الله العظمی سید محمد باقر صدر را در محضر درس آيت الله سید محمود هاشمی و به ویژه استاد برجسته حضرت آیت الله سيد كاظم حائرى فرا گرفت. دانش رجال را از آیت الله جعفر سبحانی و رجالی نام آشنای معاصر آیت الله سید موسی شبیری زنجانی آموخت.

در فلسفه و منطق از محضر بزرگانى همچون حضرات آيات انصارى شيرازى، حسن زاده آملى، و مصباح يزدى بهره جست و سالها به خوشه‏ چينى از خرمن حكمت حكيم متأله آيت الله جوادى آملى مشغول بود.
افزون بر اين، وى آموزش های اخلاقی و عرفانی را از تهران در نزد آیت الله خوشوقت آغاز کرد و از ابتداى حضور خود در قم، افزون بر بهره گیری از دریای معنویت فقیه عارف حضرت آیت الله بهجت فومنی و دروس اخلاق آیت الله مظاهری، با سالك واصل حضرت آيت الله بهاءالدينى، مراوده و ارتباط مستمر و وثيق داشت و اين ارتباط تا هنگام رحلت آن عارف فقيه برقرار بود. وى در نزد آن بزرگوار علاوه بر اخلاق و عرفان به تحصيل فقه ، تفسير قرآن و حديث نیز پرداخت.

آیت الله هادوى اين توفيق را داشته است كه افزون بر تدریس در دانشگاه ها ، تقريباً تمام دروس مقدمات و سطح حوزه علميه را بارها تدريس نمايد و از سال 1369 ،در سن 29 سالگی،  به تدريس خارج فقه و اصول – عالي ترين دوره آموزشى حوزه علميه - اشتغال پيدا كند.

ایشان در کتاب میقات سبز، با تشبیه مراحل تحصیلات حوزوی به مناسک حج، به شرح نظرات خویش در باره ی ماهیت تحصیل حوزوی و موانع و راهکارها می پردازد.

در ادامه به طور گذرا نگاهی به نظرات استاد می اندازیم:

ولی افتاد مشکل ها...

همه ى ما در آغاز گزينش حوزه ى علميّه به عنوان مسير آينده مان دلخوش داشتيم كه روزى معمار روح آدميان باشيم و راهى را برويم كه به جز پيامبران در آن گام نمى زنند.

اما.... پس از گذشت سالى چند، و يا ماه و روزهايى اندك، بارش مشكلات و تعدد موانع، راه را برايمان غير قابل عبور كرد.
و بزرگان و معمّرين، يا فارغ از رهاندن غريق، در تلاش گرفتن گليم خويش و گذر از ميانه ى طوفانى هستند كه ما تازه آن را ديده ايم... و يا سبكبار و آسوده، در ساحل عرفان و زهد خويش، جامه ى تقوا و علم را چنان بر خود پيچيده اند كه هيچ تاريكى را نمى بينند و هيچ بيمى از موج و گرداب هاى حايل برايشان تصور ندارد!

و چه بسيار از جوانانى كه در همان ابتدا، دست از همه ى آرمان ها شسته و راهى ديگر را انتخاب مى كنند و يا... مى مانند و مى سازند اما با انگيزه اى فرسوده و انديشه اى فرساينده....

اما ما به عنوان طلبه اگر بخواهيم منتظر بمانيم تا كاستى هاى حوزه برطرف شود، متون و روش هاى ايده آل فراهم گردد تا پس از آن به تحصيل بپردازيم، بايد هر چه زودتر طلبگى را رها كرده و دست از تحصيل بشوييم؛ چرا كه هرگز چنين زمانى فرا نخواهد رسيد.

گاهى سال ها زمان براى تغيير لازم است تا به نقطه ى مطلوب برسيم و البته وقتى هم كه به آن نقطه رسيديم، خواهيم ديد كه آنجا هم پايان كا ر نيست و باز افق هاى تازه ترى در پيش روى ماست.

اغلب ما در انتظار وقوع معجزه اى هستيم كه تحولى در ما ايجاد كرده و همه ى مشكلات ما را حل كند.
اما طلبه بايد بداند كه هيچ معجزه اى در كار نيست و خارج از چهار چوب سنت هايى كه خداوند بر اين عالم حاكم كرده، هيچ اتفاقى به وقوع نخواهد پيوست حتى انبيا نيز در بستر همين سنت ها تلاش كردند و به انجام وظيفه شان پرداختند.
انگیزه:
گاه انگيزه، يافتن پاسخى براى پرسشى فرساينده است.

پرسشى در زمينه اى اقتصادى، اخلاقى و يا احكام، پرسشى كه پرسشگر را به هر سو مى برد تا جوابى بيابد، بدون يافتن جواب، زندگى برايش بى معنا مى شود.

چنين انگيزه اى از والاترين انگيزه هاى ورود به حوزه است و چنين افرادى از شخصيت هاى موفق حوزه خواهند شد.
شهيد مطهرى يكى از اين نمونه هاست، ايشان انگيزه ى خود را از طلبه شدن، يافتن پاسخ به سئوالاتى مى داند كه شبانه روز ذهن وى را در دوران نوجوانى به خود مشغول مى داشت و دايم در تلاش براى يافتن پاسخى مناسب براى آنها بود.

از موانع  پيشرفت حوزه، بى انگيزه شدن است! يعنى با انگيزه اى بالا و خدايى به حوزه بياييم اما كم كم آن را از دست بدهيم و اين آفت در ميان طلاب جوان مكرر ديده شده است.

كسى كه انگيزه اش را از دست داد، ديگر نمى تواند درس بخواند حتى اگر در درس هم شركت كند، هيچ فايده اى برايش ندارد و درس را نمى فهمد.

يكى از آفاتى كه كمك فراوانى به بى انگيزه شدن طلبه مى كند اين است كه افرادى را مد نظر قرار دهد كه پس از سال ها ماندن در حوزه هيچ بهره اى نبرده باشند. نه از نظر علمى پيشرفتى داشته باشند و نه از نظر اخلاقى به مقامى رسيده باشند.

از اين رو به ما بسيار سفارش شده است كه زندگى بزرگان را مطالعه كنيم، در زندگى شخصيت هاى حوزه دقت كنيم و از سختى ها و زحمت هاى آنان و تعالى شان درس بگيريم.

مرحوم صاحب حدائق در بحرين زندگى مى كرده، وضع معيشتى سختى داشته، براى فرار از اين تنگنا به اصفهان مى آيد و در يكى از روستاهاى آن مقيم مى شود و ضمن اشتغال به كار به نوشتن و مطالعه مى پردازد. كتاب حدائق الناظره در حالى به رشته ى تحرير درآمده كه مؤلفش مشغول كشاورزى بوده است. اين كتاب، گرچه با مذاق اخبارى گرى نگاشته شده، اما بسيار مورد اعتنا و مراجعه ى مرحوم شيخ انصارى است و يك دوره ى كامل فقه است. اينها معجزه ى انگيزه ى قوى است. اگر انگيزه درست بود بايد آن را حفظ كرد.

اگر انگيزه درست و متعالى نيست، بايد آن را اصلاح و تقويت كرد و اگر ممكن نمى شود بهتر اين است كه طلبگى را از بنيان رها كرده و به كار ديگرى مشغول شويم.

**عامل دیگری که اتفاقا تاثیر بیشتری در بی انگیزگی طلاب دارد و مورد اشاره استاد قرار نگرفته، اینست که طلبه پس گذراندن چند سال از دوران جوانی اش، هیچ بهره ی علمی و معنوی از مطالعات حوزوی نمی برد. و هیچ احساس روشنی نمی کند. در اینجا ممکن است چند سال به تحریک اساتید و راه یافتگان، در مسیر طلبگی صبوری کند، اما پس از گذشت مدتی، از توفیقات دیگران نیز انگیزه ای نمی گیرد و خمود و کسل در راه می ماند.

امروزه با تغیر سبک زندگی، و تحول بسیار ی از نیاز های شخصی و اجتماعی و نیز نایابی اساتید اخلاق و بزرگان راه رفته و یا گوشه نشینی و انزوای آنان، عملا نوعی ناکارآمدی و درجا زدن در نظام آموزشی و تربیتی حوزه به چشم می خورد که به نظر می رسد به سادگی قابل رفع نباشد.

یکی از مغالطاتی که ممکن است مدت اندکی التیام بخش بی انگیزگی طلاب باشد، این است که می گویند من آنم که رستم بود پهلوان. یعنی افتخارات دیگران برایشان امید بخش می شود. در حالی که پس از گذشت مدت کوتاهی ناگهان در میابند که هنوز تمام گرسنگی ها و تشنگی ها پابرجاست و بلکه به سوء تغذیه منجر شده.

الگو بگیر اما اندازه  نگه دار:

"العالم من عَرَف قدره و كفى بالمرء جهلاً ألّا يعرف قدره" در پرتو نور عقل، انسان بايد خودش را بشناسد، جايگاه خودش را دريابد، استعداد خويش را بفهمد.

حتى در مطالعه ى زندگى بزرگان، توانايى هاى خويش را بسنجد، نه اينكه بخواهد به هر صورت كه ممكن است، اداى بزرگان را درآورد.

مثلاً مرحوم صاحب مفتاح الكرامه بسيار كم مى خوابيده است - يك ساعت در روز آنهم به حالت نشسته و به صورت چرت زدن!! - مرحوم شعرانى نيز بسيار كم مى خوابيده است. اين مطلب را به مرحوم علامه طباطبايى مى گويند.

ايشان مى فرمايد: آنهايى كه موفق نمى شوند به خاطر اين نيست كه زياد مى خوابند به خاطر اين است كه نمى توانند از بيدارى هايشان استفاده كنند!

اين نقل قول صحيح و مستند باشد يا نباشد، كلام، كلام درستى است. كسانى هستند كه توانايى كم خوابيدن را ندارند، اينان نبايد به مرحوم شعرانى يا صاحب مفتاح الكرامه تأسى كنند و خود را به تكلف و زحمت بيهوده بيندازند.

**سالهای اخیر به وفور دیده می شود که برای تهییج علاقه مندان و پویندگان راه علم و معنویت، کتب شرح حال بزرگان و علماء و اولیاء خدا، به وفور نوشته و منتشر می شود. یکی از آسیب های این گونه شرح حال ها اینست که موجب الگوگیری و تاسی نسنجیده می شود. و اشخاص با انگیزه هایی پاک و صادقانه، گمان می کنند که در راه معنویت قدم های بلندی بر می دارند در حالی که تنها خویش را خسته می کنند و جان و روان خود را فرسوده می گردانند.

مرحوم ملا محسن فیض کاشانی در کتاب کلمات الطریفه[1] می نویسد: برخی از مردم گمان می کنند اگر علم لغت آموختند و صرف و نحو و ادبیات را فرا گرفتند و الفاظ روایات را دانستند و آراء و اقوال نویسندگان را شنیدند، اهل علم و درایت اند. و اگر به اینها رتبه و ریاست دینی را هم اضافه کنی، ریشه ی اصلی گمراهی و اختلافات شکل می گیرد.

هرگز! علم لغت کجا و فهم کتاب خدا کجا! پوست کجا و مغز کجا!؟ ورم کجا و چاقی کجا؟!! شنیدن الفاظ کجا و فهم منظورها کجا؟ روایت کجا و درایت کجا؟ حیرت کجا و هدایت کجا؟!... هرگز! آنها تمام تلاششان را صرف حیات دنیا کرده اند در حالی که گمان می کنند کاری نیکو می کنند[2].

پانوشت:
مواردی که با علامت ** مشخص شده از نگارنده است و از استاد هادوی نمی باشد.[3]

ادامه دارد...

دفتر آیت الله هادوی تهرانی


[1] . کلمات الطریفه ص 194 چاپ مدرسه عالی شهید مطهری

[2] . قل هل ننبئکم بالاخسرین اعمالا؛ الذین ضل سعیهم فی الحیاه الدنیا و هم یحسبون انهم یحسنون صنعا" کهف103و 104. بگو آیا می خواهید شما را با زیانکار ترین مردم آشنا کنم؟ کسانی که تمام تلاششان را صرف دنیا می کنند در حالی که گمان می کنند که کاری نیکو می کنند.

[3] . برگرفته شده از: پایگاه بین المللی همکاری های خبری شیعه