خطا
  • XML Parsing Error at 9:12. Error 76: Mismatched tag

اگر هم‌عصر پیامبر(ص) بودیم به او ایمان می‌آوردیم؟

یکشنبه, 19 دی 1400 ساعت 12:53
منتشرشده در اخبار

به گزارش ایکنا، آیت‌الله مهدی هادوی تهرانی، استاد سطح خارج حوزه علمیه ۱۸ دی ماه در ادامه مباحث تفسیری سوره کهف، گفت: در آیه ۲۹ این سوره «وَقُلِ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكُمْ فَمَنْ شَاءَ فَلْيُؤْمِنْ وَمَنْ شَاءَ فَلْيَكْفُرْ إِنَّا أَعْتَدْنَا لِلظَّالِمِينَ نَارًا أَحَاطَ بِهِمْ سُرَادِقُهَا وَإِنْ يَسْتَغِيثُوا يُغَاثُوا بِمَاءٍ كَالْمُهْلِ يَشْوِي الْوُجُوهَ بِئْسَ الشَّرَابُ وَسَاءَتْ مُرْتَفَقًا» فرمود که شما در انتخاب راه ایمان یا کفر آزاد هستید ولی ظالمین به آتش جهنم مبتلا خواهند شد و اجر مؤمنین هم ضایع نخواهد شد؛ در آیه ۳۰ هم به مؤمنان وعده بهشت داده است که «إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ إِنَّا لَا نُضِيعُ أَجْرَ مَنْ أَحْسَنَ عَمَلًا» و در آیه۳۱ هم به مصادیق این پاداش اشاره کرده و تاکید دارد که پاداش آنان، جنات عدن یعنی باغ‌های استقرار است که از زیر آن نهرها جاری است. 

وی افزود: شیخ طوسی در اینجا اقوال مختلفی درباره این نهرها و غرفه‌های بهتشیان در ذیل این آیه آورده است؛ در مجموع اینها نعمت‌هایی است که فقط با رفتن به بهشت می‌توان آن را تجربه کرد، از جمله این نعمات هم «يُحَلَّوْنَ فِيهَا مِنْ أَسَاوِرَ مِنْ ذَهَبٍ وَيَلْبَسُونَ ثِيَابًا خُضْرًا مِنْ سُنْدُسٍ وَإِسْتَبْرَقٍ مُتَّكِئِينَ فِيهَا عَلَى الْأَرَائِكِ نِعْمَ الثَّوَابُ وَحَسُنَتْ مُرْتَفَقًا»؛ بهشتیان مزین به طلا و لباس‌های سبز از پارچه‌های سندس (نازک) و استبرق (کلفت) هستند و بر تخت‌ها تکیه زده‌اند و این بهترین پاداش و جایگاه نیکویی برای آنان است.

آیت‌الله هادوی تهرانی بیان کرد: این ترسیم از بهشت در حد فهم مخاطب است، درست است که توصیف این نعمت‌ها، مادی است ولی قطعا شرایط ماده در آن عالم با دنیا متفاوت است؛ اینها صرفا تمثیلاتی برای درک بهتر ما از آن دنیاست.

وی اضافه کرد: خداوند از آیه ۳۲ «وَاضْرِبْ لَهُمْ مَثَلًا رَجُلَيْنِ جَعَلْنَا لِأَحَدِهِمَا جَنَّتَيْنِ مِنْ أَعْنَابٍ وَحَفَفْنَاهُمَا بِنَخْلٍ وَجَعَلْنَا بَيْنَهُمَا زَرْعًا» تا چند آیه بعد داستان دو نفر را شروع کرده و آورده است که ما دو باغ را با نخل‌ها محفوف کرده و پوشانیدیم و بین این دو هم نخل قرار دادیم و هر دو باغ میوه‌های خود را دادند و کم و کاستی نداشتند؛ میوه‌هایی برای آنان خلق کردیم، صاحب یکی از این باغ‌ها خطاب به صاحب باغ دیگر گفت من از تو بیشتر ثروت دارم و به لحاظ نیرو و نفرات هم بیشتر از تو دارم، این فرد در حالی که ظالم به خودش بود (چون فخرفروشی می‌کرد و تصور نمی‌کرد این نعمات از بین برود و باور به قیامت هم نداشت و می‎‌گفت اگر قیامتی هم باشد من وضعیت خوبی خواهم داشت) وارد باغش شد در حالی که آفات همه باغ او را از بین برده بود. 

وی اضافه کرد: رفیقش به او گفت من مانند تو فکر نمی‌کنم، خداوند پروردگار من است که این همه نعمت داده و من هیچ چیز و هیچ کسی را شریک او قرار نمی‌دهم؛ در اینجا این تذکر لازم است که بدانیم همین مفهوم که هر کسی تصور کند خودش جایگاه و مقامی در برابر خدا دارد خودش شرک است و نیازی نیست که حتما فرد، چیزی غیر خدا بپرستد تا مشرک باشد. 

سرنوشت فخرفروشی
استاد حوزه علمیه اظهار کرد: این فرد به دوستش گفت تو وقتی وارد باغ خودت می‌شوی بگو هیچ قدرتی غیر از خدا نیست و وقتی وارد شدی ان‌شاءالله بگو؛ تو اگر فکر می‌کنی چون مال و فرزندان من کم هستند پس تو بهتر از من هستی چه بسا خداوند باغ و میوه‌هایی بهتر از تو به من بدهد و چه بسا باغ تو را به سرزمین خشکی تبدیل کند.

وی گفت: شیوه داستان‌سرایی قرآن بیش از آن که روش رمان‌نویسی باشد روش تصویری است و مطالب را شبیه فیلم بیان می‌کند، پلان اول، دو فرد و صحنه‌ای از مکالمه دو نفر و وضعیت باغ و اموال و فرزندان آنان را نشان می‌دهد و اینکه یکی به این دارایی فخرفروشی کرده و دیگری به او هشدار می‌دهد و در پلان نهایی هم سرنوشت دو عقیده و دو باور متفاوت را به تصویر می‌کشد.

استاد حوزه تصریح کرد: البته هر کسی به اندازه و در جایگاه خودش ممکن است گرفتار این فخرفروشی شود، یک طلبه هم با فراگرفتن «ضرب ضربا ضربوا» و چند اصطلاح علمی و یک دانشجو هم با فراگیری چند فرمول و چند خط علم، گرفتار این فخرفروشی شود.

وی همچنین در ادامه تفسیر سوره مبارکه نحل، گفت: آیه «هَلْ يَنْظُرُونَ إِلَّا أَنْ تَأْتِيَهُمُ الْمَلَائِكَةُ أَوْ يَأْتِيَ أَمْرُ رَبِّكَ كَذَلِكَ فَعَلَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَمَا ظَلَمَهُمُ اللَّهُ وَلَكِنْ كَانُوا أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ ﴿۳۳﴾» در این سوره شبیه آیه‌ ۱۵۸ انعام است. در این آیه ینظرون به معنای انتظار است یعنی ای پیامبر(ص) اینها حرف‌های تو را قبول نمی‌کنند و منتظر هستند که ملائکه و فرشتگان یا حتی خود خدا بیاید و بگوید این پیامبر(ص) ما حق است، یا برخی نشانه‌های الهی بیاید که با تعبیر «امر ربک» ذکر شده است.

هادوی تهرانی اضافه کرد: ممکن است مراد از امر ربک، توقع مشرکین برای نزول یک امر غیر عادی و غیرمتعارف یا معجزات عجیب و غریب و حتی تجسم شدن خود خدا  باشد. قرآن فرموده است که این چنین افراد با پیامبران قبلی هم این گونه رفتاری داشتند و گرفتار عذاب شدند چون خودشان به خودشان ظلم کردند و نه ما.

وی افزود: این آیه مفهوم سهل و ممتنعی دارد، فرض کنید ما در زمان پیامبر(ص) حضور  داریم و پیامبر(ص) مانند بقیه مردم در خیابان رفت و آمد می‌کند و زندگی دارد و کار می‌کند و می‌گرید و می‌خندد و با مردم حرف می‌زند و ناگهان می‌گوید به من وحی می‌شود و من پیامبر شده‌ام، من چیزهایی می‌بینم و می‌شنوم که شما نمی‌فهمید و نمی‌بینید، انصافا اگر ما بودیم چند نفرمان ایمان می‌آوردیم؟

شرایط اقتصادی سخت در دوران پیامبر(ص)
استاد درس خارج حوزه قم تصریح کرد: البته پیامبر(ص) معجزات فعلی و عملی هم داشته است ولی همه آن را ندیده‌اند و دائما رخ نمی‌داده است و به نظر بنده سخت‌ترین قسمت داستان نبوت هم همین است، این تعبیر «انقضک ظهرک» یعنی کمر پیامبر(ص) می‌شکند. خدا نه امکانات مالی به پیامبر(ص) داد و نه قدرت‌های معنوی عجیب وغریب، ایشان با امکانات حضرت خدیجه(س) و با سختی‌های مالی فراوان بعثت را شروع کرد و بعد گرفتار شعب ابیطالب(ع) و ...شد؛ آیا امکان ندارد برخی بگویند تو اگر پیامبر(ص) هستی دعا کن خدا مشکلات مالی خودت را رفع کند؟ واقعا اگر پیامبر(ص) در دنیای امروز بود چند نفر حرف او را قبول می‌کردند؟

آیت‌الله هادوی تهرانی بیان کرد: امروز برخی از امثال آقای بهجت و آقای بهاءالدینی توقع داشتند که دعا بخواند و دستی به دیگری بزند و او مثلا از بیماری شفا پیدا کند، در صورتی که این خبرها نبود، البته آنها کراماتی داشتند ولی معدود بود. نقل شده که فرزند آیت‌الله بهاءالدینی بیماری سختی گرفت و همه از او خواستند دعا کند ولی ایشان زیر بار نرفت.

وی افزود: الان عالمان بزرگی داریم که برای تبلیغ و هدایت مردم حاضر نیستند به شهر و وطن خودشان بروند چون ممکن است همین نگاه از سوی مردم وجود داشته باشد و بگویند ایشان همان فردی است که در کودکی همبازی ما بود و روی حرف او حساب خوبی باز نکنند و این وضع به مراتب بدتر برای پیامبر(ص) در مکه و ابتدای بعثت وجود داشته است.